کتاب شبهای پرسپولیس - علی جلالی

کتاب شبهای پرسپولیس (گوشه ای از تاریخ جذاب و هیجان انگیز زندگی داریوش) نوشته علی جلالی توسط انتشارات دنیای کتاب به چاپ رسیده است.

موضوع کتاب داستانی تاریخی، درمورد بزرگ مردی تاریخ ساز است.  ماجراها، پس از خودکشی کمبوجیه، پسر کوروش بزرگ شروع می شود. کمبوجیه پس از تصمیم برای تصاحب مصر و لشگز کشی به آنجا، به دلیل شک و سوءظنی که به برادر خود داشت او را به قتل می رساند. چون این موضوع از همه پنهان شده، برادر یکی از نگهبانان قصر که شباهت زیادی به "بردیا" پسر دوم کوروش بزرگ داشت، خود را با نام وی معرفی می کند و بر تخت پادشاهی می نشیند. کمبوجیه پس از شنیدن این خبر سرداران ایرانی را نزد خود می خواند و به قتل بردیا اعتراف و سپس خود را می کشد. سرداران پس از خودکشی وی، گمان می کنند که این اعترافی دروغ است و برای متزلزل کردن حکومت بردیا بیان شده است .نویسنده چگونگی به قدرت رسیدن داریوش بزرگ و سرنگون کردن و شکست دادن بردیای دروغین را توسط داریوش که به کمک آتس سا دختر کوروش انجام شد، بیان می کند. این کتاب در 21 قسمت به تاریخ دوران سلطنت داریوش می پردازد. پندی از داریوش بزرگ با این مضمون در بند چهارم کتیبه بیستون نگاشته شده است : کشورهایی که بر من شوریدند دروغ آنها را شوراند. زیرا آنها به مردم دروغ گفته بودند. پس از آن که اهورامزدا این اشخاص را به دست من مغلوب کرد، آنها را بسزای خود رسانیدیم. ای آن که پس از این پادشاه خواهی شد، با تمام قوا از دروغ بپرهیز. اگر فکر می کنی چه کنم تا کشور من سالم بماند، دروغگو را نابود کن.

برشی از متن کتاب

شب آغاز شده، اختران چشمک زنان در صفحه نیلگون آسمان نمودار شده و شروع به نورافشانی کرده بودند که سیاهی دژ نیسای یا قلعه مغان از دور نمایان شد. داریوش در این موقع فکر می کرد اگر بخواهد به قهر و غلبه دژ را مسخر کند ممکن است قلعگیان در پناه حصارهای استوار و مستحکم دژ زمان درازی مقاومت نمایند و تسخیر دژ به طول انجامد و در این مدت یاران مغ برای گرفتن انتقام، آسیبی به آتس سا که در چنگال آنها اسیر است، برسانند. از این رو تصمیم گرفت برای تسخیر دژ به جای زور بازو به نیروی فکر و اندیشه توسل جوید و جوانب حزم و احتیاط را نگه دارد. پس از آن که به دو فرسنگی دژ رسیدند، داریوش به سواران فرمان داد که به دره حاصلخیزی که در آن نزدیکی بود، رفته در گوشه ای دور از انظار به انتظار فرمان وی توقف کنند و خود با سه تن مرد، پیاده راه باریکی را که به دژ منتهی می شد، پیش گرفته، به سوی آن رهسپار شد. پس از دو ساعت راه پیمایی ناگهان صدای گفتگو و صحبت چند تن از دور به گوش رسید. داریوش در دم به روی زمین دراز کشیده، گوش فرا داد که ببیند این صدا از کجاست. در این هنگام صدای حرف و گفتگو قطع شد و چون چند دقیقه ای سپری شد و دیگر صدایی به گوش نرسید، داریوش از جا برخاسته و به اتفاق آن دو تن با احتیاط بیشتر شروع به پیش رفتن کردند؛ ولی همین که از تپه ای که در برابر آنها واقع شده بود، بالا رفتند از دور روشنایی کم نوری را مشاهده کردند و این جا داریوش حدس زد که قطعا صدای حرف هم از همان محل که روشنایی در آن جا پدیدار است، بوده و در نتیجه سکوت و آرامش شب به گوش آنها رسیده است.

(گوشه ای از تاریخ جذاب و هیجان انگیز زندگی داریوش) نویسنده: علی جلالی انتشارات: دنیای کتاب