loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب شبهای تهران - غزاله علیزاده

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب شبهای تهران نوشته غزاله علیزاده توسط انتشارات توس به چاپ رسیده است.

شخصیت اصلی داستان "بهزاد موتمن"، پسری روشن فکر، خلاق و بزرگ شده ی کشور فرانسه است که به نقاشی علاقه ی بسیار زیادی داشته و بیش تر اوقات خود را صرف انجام آن می نماید. وی در شروع داستان پسری بیست ساله می باشد که به ایران و نزد مادر بزرگش، خانم "نجم" بازگشته و در کنار او روزگار می گذراند. روزی از روزها، مادربزرگ، یک مهمانی بزرگ ترتیب داده و افراد زیادی را از طبقه های مختلف شهر دعوت می نماید؛ ماجرای اصلی قصه نیز دقیقا از همین مراسم آغاز می گردد. بهزاد در این مهمانی، با دختر دو رگه ی ایرانی - فرانسوی، بسیار جذاب، مغرور و دل ربا به نام "آسیه" آشنا شده و از همان ابتدای دیدار به او علاقه مند می شود؛ اما آسیه شخصیتی مرموز داشته و علی رغم این که دلداده های بسیاری دارد اما به کسی ابراز علاقه ای نمی کند. از سویی دیگر نیز "نسترن"، دختر زیبایی از خانواده ی فقیر در مهمانی حاضر می گردد که با دیدن بهزاد به شدت جذب او گشته و عاشقش می شود. نویسنده در طول محتوای کتاب به گونه ای جذاب از ماجراهای عشق و عاشقی این سه نفر سخن می گوید به طوری که خواننده مشتاقانه مطالعه ی آن را تا پایان ادامه می دهد.


برشی از متن


نزدیک شش سال پیش میان نوشهر و محمود آباد بانویی آسوری مهمان سرایی را اداره می کرد. خوراک ماهی لذیذ و مشهوری داشت، با بستنی های تمشک وحشی، پسته و بادام و توت فرنگی که در اتاق در بسته ترکیب می کرد، از فوت و فن کار کسی باخبر نبود و با خامه های مخروطی، محصول شیر گاوهای هولشتاین که در سراسر باغ آزادانه می چرخیدند، آن ها را زینت می داد. بنای مهمان خانه با نمای سفید و شیروانی سفال اخرابی که سایه روشنی چون فلس ماهی داشت، پشت ردیف درختان اشن و زبان گنجشک، در انتهای جاده ی پر پیچی دور از نظر می ماند. حوالی غروب سواری های بزرگ و تیره رنگ می امدند و در صحن شن پوش توقف گاه، مهمان جدی را که غالبا پیش خدمتی برای حمل و نقل بار و ذکر نکات کوچک فرار همراه شان بود پیاده روی می کردند. سراسر شب پیش می بارید و آفتابی شده بود. از صبح، نسیم گرمی که از روی امواج دریا بر می خاست، پر شکوفه ها را بر سر و دوش مسافران که در باغ قدم می زدند افشان می کرد و در زمین رگی می تپید که دسته دسته علف ها، بنفشه های وحشی و گل ها را بیرون می داد. مردی جوان و بانویی سال خورده بر نیمکتی کنار چمنزار و زیر سایه ی درخت نارنج نشسته بودند، بانوی سال خورده پتوی نازکی را با خانه های دودی و زرد بر زانوان لاغر گسترده بود و دسته ی بسته را با انگشتانی بلند و استخوانی چون پنجه ی پرندگان و مزین به انگشترهای یاقوت و الماس محکم فشار می داد و از پشت عینکی با دوره های مطلا گردش کنندگان را زیر نظر گرفته بود. هم صحبت او که گه گاه در جوانب جمله های پیرزن سری تکان می داد پسری جوان با چهره ای گیرا و بیش و کم افسرده بود. بیست ساله می نمود و با شگفتی ای کودک وار به دسته های مردم و چشم انداز روشن نگاه می کرد و از خانم مطالبی نامرتبط می پرسید، بانو پس از مکثی کوتاه به روشنی پاسخ می داد، و چهره ی پسر جوان بیان گر رضایت او بود - با اشتیاق پرسید: «مثل این که دخترها از گذشته مستقل ترند؟» خانم نجد دستی به موهای دودی اطراف گوش کشید و آفتاب از نگین پر قیراط سوزن هایی نورانی ساخت: «تا منظورت از استقلال چی باشد، من که آن ها را سرگشته می بینم زمان ما تمام هم و غم دختران گشتن پی شوهر نبود، دست کم گاهی هم گلدوزی می کردیم، کتابی هم می خواندیم، و بی دلهره می نشستیم تا آدم مناسبی پیدا شود.» پسر جوان دست ها را پشت نیمکت آویخت: «حالا چه می کنند؟» «از صبح تا شب می دوند، فکر می کنند برای زندگی فرصت کم است.» قبل از پایان جمله مصداق ان را تقدیر ساخت، دختری جوان با قدی خدنگ، درشت اندام و میان باریک که آب و رنگ خوشی داشت، با توپی زیر بازو دوان گذشت و روی چمن ها بالا و پایین رفت. پیراهنی سبک و زرد با هاله های ابری پوشیده بود و از دور شبیه یک گل کوهی بود....

  • نویسنده: غزاله علیزاده
  • انتشارات: توس


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب شبهای تهران - غزاله علیزاده" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل