کتاب سکسکه های غول کوچولو

کتاب سکسکه های غول کوچولو از مجموعه ی مهارت های زندگی نوشته ی ویرجینیا مولر و ترجمه ی امید فیروزی توسط نشر فنی ایران به چاپ رسیده است.

غول کوچولو خیلی خوشحال است چون امروز تولد او می باشد و تمام دوستانش دورهم جمع شده اند تا این روز بزرگ را جشن بگیرند. همه مشغول شادی و بازی کردن هستند که ناگهان غول کوچولو سکسه اش می گیرد و مدام هیء هیء می کند. پدر، خواهرها و تمام دوستانش هر کدام سعی می کنند کاری انجام دهند تا سکسه ی او بند بیاید. پدرش او را با سرعت می چرخاند، خواهرهایش غول کوچولو را می ترسانند، یکی از بچه ها از پشت سر محکم او را فشار می دهد حتی خودش چند باری هم پشتک می زند تا شاید سکسکه بند بیاید اما هیچ کدام از این کارها فایده ای ندارد و او مدام سکسکه می کند. سرانجام نوبت به آوردن کیک تولد می رسد و مادرش آن را با یک عالمه شمع روشن، می آورد. غول کوچولو از این که در روز تولدش این اتفاق بد برای او افتاده خیلی ناراحت می باشد اما ناگهان به هنگام فوت کردن شمع های کیک تولد فکری هوشمندانه به ذهنش می رسد و بهترین آرزوی تمام عمرش را می کند. بعد از فوت کردن شمع ها، او به آرزویش می رسد؛ حالا دیگر سکسکه نمی کند و می تواند با خوشحالی به ادامه ی جشن و مراسم شادی برسد. کودکان با مطالعه ی داستان آمده در این کتاب علاوه بر سرگرم شدن می آموزند به هنگام پیش آمدن مشکلات، دوستان و خانواده باید در کنار یکدیگر باشند و به هم کمک کنند تا از پسِ انجام کارها و روزهای سخت برآیند. زبان ساده، جملات کوتاه، صفحات مصور و رنگ آمیزی شاد این تصاویر از دیگر ویژگی های مثبت آن می باشد.

 

برشی از متن کتاب

تولدت مبارک غول کوچولو. جشن تولد غول کوچولو بود و بههمه خیلی خوش می گذشت که ناگهان... غول کوچولو سکسه اش گرفت. همه سعی کردند به او کمک کنند. پدرش او را چرخاند و چرخاند، اما غول کوچولو سکسه می کرد: هیء هیء! خواهرهایش او را ترساندند، اما غول کوچولو سکسه می کرد: هیء هیء! یکی از دوستانش او را از پشت بغل کرد و فشار داد تا سکسه اش بند بیاید، اما غول کوچولو هنوز هم سکسکه می کرد: هیء هیء! هیچ کاری فایده نداشت، حتی غول کوچولو پشتک زد و روی سرش ایستاد، اما باز هم سکسکه می کرد: هیء هیء! مادر غول کوچولو کیک را آورد. با دیدن شمع ها فکری به سر غول زد و گفت: آرزویی می کنم و بعد شمع ها را فوت می کنم. حتما به آرزویم خواهم رسید. غول کوچولو آرزو کرد. بعد نفس عمیقی کشید و آن را نگه داشت. همه شمردند: 1، 2، 3... پووووووف! همه خوشحال شدند و دوباره به همه خوش می گذشت. غول کوچولو به آرزویش رسیده بود. سکسه اش بند آمده بود...      

• مهارت های زندگی - از سری کتاب های نردبان
• نویسنده: ویرجینیا مولر
• مترجم: امید فیروزی
• انتشارات: فنی ایران