کتاب سوپ جوجه برای تقویت روح - جک کانفیلد

کتاب سوپ جوجه برای تقویت روح اثر جک کانفیلد و مارک ویکتور هنسن با ترجمه ی ندا شادنظر توسط نشر عقیل به چاپ رسیده است.

"سوپ جوجه برای تقویت روح" کتابی جذاب و خواندنی با محوریت روان شناسی می باشد که شامل روایت هایی کوتاه از زندگی و سرگذشت افراد مختلفی است. محتوای متن، داستان هایی واقعی از روابط صمیمانه ی بین افراد و هم چنین اتفاقات پیش آمده در زندگی آن ها را بازگو می کند ، حکایت هایی که به شرح لحظه هایی شاد و شیرین و غمگین می پردازد و ذهن و احساس خواننده را تحت تاثیر قرار داده و او را با خود همراه کرده ، لبخند و یا اشک را به وی هدیه می دهند.  مولف سعی کرده با زبان گویا و دل نشین خود بر قلب و روح مخاطب نفوذ کرده و شعله های عشق و امید به زندگی را در دل او روشن ساخته و با برانگیختن احساسات، لحظاتی سرشار از زیبایی و لذت را خلق کند. "سوپ جوجه برای تقویت روح" فوق العاده زیبا، آموزنده و سرگرم کننده می باشد که مطالعه ی آن ، لذتی وصف ناشدنی را به خواننده تقدیم کرده و فرصت ناب شاد زیستن که لازمه ی یک زندگی موفق است را برای او فراهم می کند. به طور کلی این اثر از آن دسته کتاب هایی است که هر کسی باید حداقل یک بار آن را در زندگی خود بخواند؛ بنابراین به شما نیز توصیه می کنم که خواندن قصه ها و مطالب ارزشمند آن را به هیچ وجه از دست ندهید.

برشی از متن کتاب

دلبند «هر جا که عشق هست، خدا هم وجود دارد.»   لئو تولستوی شبی مرا به اتاق زایمان احضار کردند تا برای به دنیا آمدن نوزادی همکاری کنم. در بدن نوزاد مقداری مکونیوم تشخیص داده بودند. مکونیوم ماده ای است که در شکم بچه پیش از به دنیا آمدن وجود دارد و نشانه ی نگران کننده ای است و باعث مشکلات غیر عادی می شود. در این موارد باید از متخصص کودک کمک بگیرند. با این حال در اغلب موارد چنین کودکانی بدون مشکل و در وضعیت عادی به دنیا می آیند. در اتاق زایمان مادر و پدر نگران و در عین حال خوش حال بودند، زیرا نخستین فرزندشان بود. مدت بارداری بدون حادثه سپری شده بود. اما به محض به دنیا آمدن نوزاد مشخص شده بود که مشکل بزرگی دارد. نوزاد آنتسفالیک بود. یعنی قسمت بالای مغز وجود نداشت و جمجمه هم معیوب بود. این نوع نوزادان معمولا در همان نخستین ساعت های تولید می میرند و معمولا نارسایی های مهم دیگری نیز دارند. متخصص زایمان بلافاصله نوزاد را به من داد. حتی پدر بچه هم متوجه شد که بچه غیر عادی است. به مادر داروی مسکن تزریق نکرده بودند او مایل بود بلافاصله فرزندش را ببیند. کودک با صدای بلند گریه نمی کرد، اما به نظر نمی رسید که مشکل تنفسی داشته باشد. در چنین شرایط احساسات آنی قابل توصیف نیست. لحظه ای خوش حالند و می خندند و به انتظارات خود در مورد نوزادی زیبا و فرصت هایی که برای او در نظر دارند، فکر می کنند، و لحظه ای دیگر در احساس خشم و ناامیدی غرق می شوند. در حالی که بچه را در تخت چرخدار قرار داده بودیم و به سوی مادر می بردیم، دست هایم را به دور پدر حلقه زدم. دست مادر را در دستم گرفتم و بیماری تشخیص داده را برایش توضیح دادم. در آن شرایط هیچ کس با دقت نمی توانست گوش دهد. بچه را در پارچه ای پیچیدم و از پدرش خواستم او را به اتاق نگهداری کودک ببرد. به اتاق کودکان که می رفتیم، به پدر گفتم: «می خواهی اسم بچه را چه بگذاری؟» پاسخی نداد، اما پرسید: «آیا بچه زنده می ماند؟» پاسخ دادم: «باید بچه را از نزدیک معاینه کنم.» به وسایلی فکر می کردم که این نوع کودکان را برای هفته ها، ماه ها و شاید سال ها زنده نگه می داشت. در اتاق کودکان نوزاد سریع نفس می کشید. وضعیت قلبش نشان می داد که نوعی آمیب در قلبش و جود دارد. آزمایشاتی که در پرتو ایکس انجام شده بود، نشان می داد که مشکلات قلبی کودک به آسانی قابل درمان نیست. او مشکلات دیگری نیز داشت. از جمله نارسایی های کلیه که باعث می شد دفع ادرار با مشکل مواجه شود. پرستارها مادر را با تخت چرخدار به اتاقی آورده بودند که در آن جا کودک را معاینه می کردم. پس از این که مادر به توضیحات تخصصی من در مورد مشکلات کودکش گوش داد، فقط نگاهی به من کرد و گفت: «اسم او جان است، یعنی موجودی دوست داشتنی.» سپس از من پرسید ایا کودکش زنده می ماند...

فهرست

• درباره عشق
• درباره وظایف والدین
• درباره آموزش و پرورش
• درباره مرگ و مردن
• درباره دیدگاه ها
• درباره طرز تلقی
• درباره غلبه بر مشکلات
• درباره خرد و دانایی

(80 داستان برای عشق به زندگی) نویسندگان: جک کانفیلد - مارک ویکتور هنسن مترجم: ندا شادنظر ناشر: عقیل