loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سوفی کوآیر و کتاب های شگفت انگیز - پرتقال

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب سوفی کوآیر و کتاب های شگفت انگیز اثر جاناتان آکسییر و ترجمه ی محمدرضا شکاری توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

سوفی کوآیر دختر جوانیست که به همراه پدرش در شهر باسل برگ زندگی می کنند. قبل از به دنیا آمدن سوفی پدر و مادرش مغازه ی کتابفروشی کوچکی را باز می کنند. مادر سوفی یک سال بعد از تولد او از دنیا می رود و اکنون سوفی به همراه پدرش مغازه را اداره می کنند. شهر باسل برگ، قرن ها خانه ی چیزهای عجیب و غریب بوده؛ موجودات و دست سازهایی که آدم انتظار دارد در قصه های پریان یا افسانه ها پیدایشان کند، در این شهر یافت می شوند. اما در سال های اخیر مردم به این نتیجه رسیده اند که این عناصر غریب آن ها را از دنیای مدرن دور می کند. بنابراین تصمیم به نابودی آن ها گرفته اند. داستان های تخیلی و قدیمی یکی از چیزهایی بود که باید نابود می شد و این کتابفروشی سوفی کوآیر را که پر از کتاب های داستان قدیمی بود به خطر می انداخت. پاییز هر سال رای گیری انجام می شد تا معلوم شود چه چیزی باید سوزانده شود و این بار نوبت کتاب های قدیمی بود. سوفی که عاشق صحافی کتاب های قدیمی است با زحمت فراوان خود را به محل جمع آوری کتاب ها می رساند و چند کتاب با ارزش و نفیس که نیاز به صحافی دارند را مخفیانه برمی دارد؛ ناگهان ماموران محافظ متوجه وجود سوفی شده و تعقیبش می کنند. در بین راه پسری نقاب دار همراه با موجودی عجیب شبیه گربه با چهار سم و دمی شبیه دم اسب، سوفی را از دست ماموران نجات می دهد. پسرک خود را "پیتر نیمبل" و گربه ی سخنگویش را "سر تود" معرفی می کند. بعد از بازگشت به کتابفروشی این سوال که پسر نقابدار کیست و به چه دلیل جان خود را برای سوفی به خطر انداخت، ذهن او را مشغول می کند. چند روز بعد پسر دوباره به دیدن سوفی می آید و کتاب بسیار قدیمی و مرموزی را برای صحافی می آورد. سوفی با اتفاقاتی که بعد از باز کردن کتاب برایش روی می دهد، متوجه می شود که پایش به ماجرایی بسیار عجیبی باز شده که از هر چه تا به حال در کتاب های تخیلی خوانده فراتر است ...

 


برشی از متن کتاب


کتاب را که هنوز لای پارچه بود و نخ پیچ شده بود، برداشت. حس کرد تپش قلبش تندتر شده است. دو غریبه کل دنیا را زیر پا گذاشته بودند و حتما خطرهای زیادی را پشت سر گذاشته بودند تا کتاب را به او برسانند. نجوا کنان گفت: «چه کتابی ارزش این همه دردسر رو داره؟ ورق های کتاب رقص روحانی را که صحافی اش نیمه تمام بود، از روی میز کارش کنار زد تا جا باز شود. شعله ی چراغش را بیشتر کرد و به چارپایه ای تکیه داد. کتاب را روی میزش گذاشت و گفت: «خیله خب! بذار یه نگاهی بهت بندازم.» نخ و تای پارچهه را باز کرد و کتابی قدیمی و گرد و خاک گرفته را جلوی چشمش دید. سوفی گفت: «سلام» و یک لحظه فکر کرد می تواند حس کند کتاب زیر انگشت هایش می لرزد؛ انگار می خواست جواب سلام او را بدهد! معلوم بود که نیاز به صحافی مجدد دارد. به جلدش چیزهای مختلفی چسبیده بود که نشان از ماجراهای قبلی اش داشت: صدف، ریشه، کپک، جلبک، شیره، خزه، زنگار، گل، قیر ... و چیزی که ظاهرا آدامس بود. گفت: «ماجراهای زیادی رو گذروندی نه؟» با وجود خرابی جلد به نظر می رسید خود کتاب سالم است. عطفش با بندهای فلزی محکم شده بود و پرچم های آهنی اجازه نمی داد گوشه های کتاب فرسوده شود. فکر کرد می تواند علامتی را روی عطف کتاب تشخیص دهد. کهنه پارچه ای را از روی میز برداشت و گرد و خاک کتاب را پاک کرد. چهار خط منحنی که در وسط به نقطه ای می رسیدند و شکل عجیبی درست می کردند، روی چرم کتاب چاپ شده بود. سوفی به این علامت خیره شد و لرزشی را در وجود خود حس کرد. به طرز عجیبی آشنا به نظر می رسید؛ هر چند او دقیق نمی توانست بگوید چرا. انگشت هایش را روی برجستگی ها کشید و به این فکر کرد که گل است یا ستاره ... یا شاید هم یک نشانه ی محرمانه مربوط به کیمیاگری. چفت آهنی سنگینی روی کتاب بود که زنگ زده بود. سوفی عاقل تر از این حرف ها بود که با شرایط فعلی چفت کتاب را باز کند. پس گفت: «اول باید لایه لایه تمیزت کنم.» کشوی سمت چپ میز کارش را باز کرد و یک شیشه ی کوچک و دستمال تمیز بیرون آورد. توی شیشه محلولی بود که چند سال پیش از داروساز دوره گردی اهل گریم والد خریده بود؛ زمانی که چنین آدم هایی جرات می کردند پا به باسل برگ بگذارند. در شیشه را باز کرد و بلافاصله بوی تندی در فضا پیچید که بینی اش را سوزاند. محلول خطرناک بود چون به هر چیزی که می خورد آن را آب می کرد؛ حتی پوست آدم را. سوفی چند قطره از محلول را روی یک تکه اسفنج ریخت که به هر چیزی مقاوم بود. با استفاده از اسفنج محلول را با احتیاط به صدف ها و لکه های روی جلد مالید. حواسش بود که محلول به خود کتاب نخورد. وقتی این کار را تمام کرد یک تیغ برداشت و ریشه ها و خزه ها و جلبک ها و و بقیه لایه های زیر قفل را کند. سوفی به دقت قفل را بالا برد و جلد را باز کرد. لحظه ای چشمانش را بست ...    

  • در فهرست کتاب های منتخب
  • نویسنده: جاناتان آکسییر
  • مترجم: محمدرضا شکری
  • انتشارات: پرتقال

جاناتان آکسییر

سایر آثار نویسنده

مشاهده بیشتر

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سوفی کوآیر و کتاب های شگفت انگیز - پرتقال" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل