loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سودازدگی زیدان - آلکساندار همون

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب سودازدگی زیدان و چند داستان دیگر (داستان های برگزیده اروپایی) با گردآوری آلکساندار همون و ترجمه زهرا باختری، کامران برادران، نیما م. اشرفی و سبا هاشمی نسب در نشر چترنگ به چاپ رسیده است.

این کتاب مجموعه ای شامل چند داستان کوتاهِ برگزیده ی اروپایی است که همه ی آن ها سعی دارند تصویری از ادبیات معاصر اروپا را نمایش دهند. هر کدام از داستان ها حاصل قلم نویسنده های مختلفی هستند که عمدتاً به زبان های غیر انگلیسی می نویسند و نبوغ قلم شان به جز برای هم زبانان شان، برای دیگر مردم دنیا پنهان مانده است. "آلکساندار همون" سعی کرده با جمع آوری داستان های کوتاهی از این نویسندگان، مجموعه ای چند ملیتی بسازد که در عین تفاوت ها، ویژگی های مشترکی هم با یکدیگر دارند. البته در میان این داستان ها، چند بریده ی رمان نیز وجود دارد که به عنوان داستان کوتاه در میان دیگر قصه ها گنجانده شده است. عنوان کتاب از داستان اولِ مجموعه با نام "سودازدگی زیدان" نوشته ی " ژان فیلیپ توسن" انتخاب شده است. ماجرای این داستان پیرامون اتفاقاتی می چرخد که در بازی نهایی جام جهانی 2006 آلمان رخ داد و منجر به اخراج بازیکن مشهور فرانسوی "زین الدین زیدان" از زمین بازی شد. در واقع نویسنده، با انتخاب موضوعی که به ظاهر ادبی نیست، زیدان را وارد یک بازی ادبی کرده و حوادث آن روز در جام جهانی را از زاویه ی دید خودش روایت می کند.


فهرست


  • نیما م. اشرفی
  • ژان فیلیپ توسن / سودازدگی زیدان
  • کریستین مونتالیتی / هتل کومابا امیننس با هاروکی موراکامی
  • ایگور اشتیکس / در بازار سارایوو
  • پنی سیمپسون / پری دریایی ایندیگو
  • سبا هاشمی نسب
  • یون فوسه / امواجی از سنگ
  • دیوید البهاری / باسیلیکای لیون
  • خولیان ریوس / ظهور در بولوار کرایم
  • جولیو موتسی / کارلو بلند نیست بخواند
  • اورنا نی خیلیان / کامینو
  • کامران برادران
  • پیتر ترین / قاتل
  • گیدرا رادویلاسیوت / جذبه متن
  • کازمین مانولاچ / سیصد جام
  • ویکتور پلوین / فضای فریدمن
  • نون اوسومویچ / ورش
  • زهرا باختری
  • آنتونیو فیان / در خواب
  • یوهانی برندر / انقراض
  • آندری بلاتنیک / درک می کنی، نه؟
  • گئورگی گوسپودینوف / و همه چیز تبدیل به ماه شد

برشی از متن کتاب


تبر برایش سنگین شد. به مغزش فشار آورد تا مطمئن شود غیر از همسرش هرگز کسی دیگری را نکشته است. علاوه بر این نمی دانست باید با تبرش چه کند. طبق معیارهای جدید بایستی قتلی را که مرتکب شدید گزارش کنید و آلت قتاله را تحویل دهید. سپس پلیس ایالتی اطمینان حاصل می کرد کسی که قتل را گزارش داده واقعا همان کسی است که مرتکب این جنایت شده. کمی پس از اعلام معیار های جدید، آدم های زیادی پیدا شدند که قتل های مختلفی را گردن مجرمان سابقه دار می ‌انداختند یا کسانی که دو مورد آدم کشی برای شان رقمی به حساب نمی ‌آمد. بعد از این که کاملا اثبات می شد قتل به دست تو انجام نشده و هیچ سرقتی هم در کار نبوده، می ‌گذاشتند راهت را بکشی و بروی. روند معمول برای انواع جرایم هم همین بود. کسی بلافاصله مجازات نمی شد. دولت نخواسته بود برای تعداد بچه هایی که هر زوج م یتواند داشته باشد محدودیتی بگذارد. به نظرشان همچو اقدامی برای کنترل جمعیت ظالمانه بود. خط مشی رسمی این بود اگر به هم نوع ات آزاری نرسانی، آسیبی بهت نمی رسد. فردینان در این فکر بود که تبر را پنهان کند: باید برگردانمش به انبار، همان جایی که شانزده سال کسی دنبالش هم نگشته بود. نمی توانم ریسک کنم باید حواسم را جمع کنم اگر کسی را که از معیارهای جدید تخطی کرده لو بدهید دیگر نیازی نیست نگرانش باشید، سر به نیست می شود. این اتفاق روزانه به طبعات پیش می آید. قتل چیزی طبیعی شده است. فردینان محتاطانه به طرف در حرکت کرد، وزنش را طوری تقسیم می‌کرد که انگار دارد روی یخی شکننده راه می رود. تبر را زیر لباسش پنهان کرد. هنوز هم از همسایه‌ها خبری نبود اما مطمئن بود از درهای شیشه ای خانه هایشان یا از پشت بوته ها او را می پایند. آنها نسبت به این سقوط ناگهانی کنجکاو شده بودند. بعد از اینکه در خانه همسایه را بست، احساس کرد باری از دوشش برداشته شده است. روی‌هم‌رفته، این هم برای خودش دورانی بود، نوعی وداع یا خداحافظی. نمی دانست در آینده چه پیش می آید فقط برای کشتن این همسایه برنامه ‌ریزی کرده بود. به خودش گفت من دیگر برای چیزهایی عجیب و غریب پیر شده ام. دمغ و پکر راهی خانه اش شد. مدام تکرار می کرد: من هنوز زنده ام هفتاد و سه سال سن دارم. فردینان در زیر زمین را بست. برگشت به اتاق پذیرایی، لم داد روی صندلی ای که هر روز برای خواندن کتاب های قدیمی، کتاب های مربوط به گذشته، ازش استفاده می کرد. این ها تنها کتاب هایی بودند که داشت. به هر حال، الان فقط زل زده بود به نقش و نگارهای نورانی روی دیوار. به رغم این سکوت، اصلا احساس آرامش نمی ‌کرد. دستانش را روی دسته صندلی و سرش را روی زیر سری گذاشت اما باز هم صدای ضربان قلبش را می‌شنید، صدایی که آرامشش را می ریخت به هم. نمی توانم این جا بمانم. باید از این جا بروم بیرون. صفحه 122

(و چند داستان دیگر) (داستان های برگزیده اروپایی) گردآورنده: آلکساندار همون مترجمان: زهرا باختری - کامران برادران - نیما م. اشرفی - سبا هاشمی نسب انتشارات: چترنگ


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سودازدگی زیدان - آلکساندار همون" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل