loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سوت زدن در تاریکی - شهاب مقربین

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
9,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب سوت زدن در تاریکی نوشته شهاب مقربین توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

این کتاب شامل یکصد شعر سپید عاشقانه می باشد که بن مایه همگی آن ها حول محور تنهایی می چرخد و گریز انسان ها را از عشق به تصویر می کشد. شهاب مقربین در اشعار کتاب حاضر، تعریف جالبی از انسان معاصر دارد و آن ها را مردمی نمایش می دهد که در عین حال که کاملا به خاطر عشق در ترس و هراس به سر می برند باز هم نسبت به این مقوله تمایل نشان می دهند و به سمتش کشش دارند. شاعر قصد دارد این تضاد بین جذب و دفع را در قالب شعر بیان کند و علت درجا زدن های انسان ها را بررسی کند. مردمانی که می دوند تا به عشق نزدیک شوند اما به محض رسیدن، دوباره از آن دور می شوند. عنوان کتاب نیز از اشعار موجود در کتاب گرفته شده است و نوعی هراس را به نمایش می گذارد. هنگامی که یک فرد در تاریکی و وحشت دست و پا می زند سعی دارد سرش را با چیزی گرم کند تا این ترس از تاریکی از خاطرش برود، در این زمان به فکر سوت زدن می افتد تا به گونه ای حواسش را پرت کند. مقربین شعر گفتن را به خوبی بلد است و خوب می داند چگونه بنویسد که مخاطب غرق در اشعارش شود. برای او سرودن شعر، درست مانند یک سرگرمی هیجان انگیز است؛ تعبیرهای جالب او در شعرهایش نشان دهنده همین هیجانی است که در وجودش بیداد می کند. "سوت زدن در تاریکی" مجموعه شعری دوست داشتنی است که پیشنهاد می کنیم مطالعه آن را از دست ندهید.


برشی از متن کتاب


می ‌پرسم چرا، چرا، چرا و صورتم را در دست ‌هایم پنهان می ‌کنم چرا این دست ‌ها نتوانستند کاری کنند جز پنهان کردنِ صورتم..! * گفتم که می روم می روم دور شدنم را می بینی می بینی از انتهای افق خواهم گذشت خواهم گذشت از سرزمین های غریب که نشانی از ردپای تو ندارند از اقیانوس ها که بوی تنت را نشنیده اند از جنگل که نمی توانند مثل تو مرا در خود گم کنند خواهم رفت آن‌ قدر دور خواهم رفت که دور  زمین از زیر پایم بگذرد تا ببینی باز روبه‌روی تو ایستاده‌ام! * دور بودیم دور صدای هم را نمی ‌شنیدیم نزدیک شدیم تکان خوردنِ لب ‌ها را می ‌دیدیم صدای هم را نمی ‌‌شنیدیم نزدیک‌تر شدیم صدای هم را می ‌شنیدیم کلماتِهم را نمی ‌فهمیدیم نزدیک‌تر شدیم کلمات هم را می ‌فهمیدیم طعم کلمات هم را نمی ‌دانستیم نزدیک‌تر شدیم آن ‌قدر که لب ‌ها را به هم دوختیم و کلمات به هم پیچیدند کلمات پیچیده  دورمان کردند دور… * درخت پشت پنجره دوستت دارد دارد دست‌ هایش را تکان می دهد دارد می رقصد تو نیز برخیز برگ‌ های سبزت را تکان بده میوه های شیرینت را فرو بریز برقص... برقص تا دنیا از تو یاد بگیرد زیبا باشد. * برفی که می ‌بارید من بودم تو را احاطه کردم در برت گرفتم گونه‌هایت را نوازش کردم شانه‌هایت را بوسیدم و پاره پاره ریختم پیش پای تو بر من پا گذاشتی کوبیده‌ تر سخت ‌تر محکم ‌تر شدم تابیدی به من آب شدم. * همه ‌ی کلمات معنای تو را می‌ دهند مثل گل ‌ها همه که بوی تو را پراکنده‌اند . سکوت کرده‌ ام که فراموشت کنم اما مدام مثل زنبوری سرگردان، رانده از کندویش دور گلم می ‌گردم . * بیا باز فریب بخوریم تو فریب حرف‌ های مرا و من فریب نگاه تو را... مگر زندگی چه می ‌خواهد به ما بدهد که تو از من چشم برداری و من نگویم که دوستت دارم * وقتی به مرگ فکر می کنم می دانم باید به زندگی فکر کرد وقتی به زندگی فکر می کنم می دانم باید به تو فکر کنم وقتی به تو فکر می کنم نمی دانم چه کنم

فهرست


چارپایه را از وسط برمی دارم ای کاش درخت بودم تو درآمدی گاهی صخره ها هم گریه می کنند فراموشت خواهم کرد چشمانت را بازکن گوشی را بردار ساعت ساکتی که در من سال ها اما همه ی راه ها بیا باز فریب بخوریم خوب بخواب دستی نمی خواستم این عشق را فاش کنم بخواهی یا نخواهی لحظه ای از دیروز میزی و چراغی این شعرها این همه شعر نوشتم درخت انار چرا امروز وقتی به مرگ فکر می کنم بیا با هم خانه ای بسازیم درخت پشت پنجره دوستت دارد می روی و تو برگ گلی چشم هایت را بستی بازمی گردم این کلمات بی چشم و رو این چه داستانی ست ساعتی شنی ام سقف ما می توانست کوتاهی کردی عزیزم تو حکم کردی تو را می بینم از دور جوان است مثل تو عشق من دریا با من مهربان نیست جزمن کسی نشانی تو را نمی دانست می خواستم ماه من باشی از سیاره ا ی دور در زدم جوانی ام دوباره تو را دزدیدند می ترسم از عشق گفتی که هیچ کس نیست از میان جمله ی آدم از این جا مگذر عاشقانت نخواهند ماند کلماتم که کاری نکرد سبک شدم چتر من و آغوش تو مثل یک خوشه ی انگور دنبال دو کلمه می گشتم آسمان برقی زد خیره به انتهای کوچه چشم دوختم تصویرت را در آب دیدم می پرسم چرا من آویخته از طناب تو رفتی بردن شانه هایم درد می کردند نیمه ات را گم کرده ای نه مرا به جهنم می بردند صبرکن می گویند خطرناکم برفی که می بارید می آیند در ظلمات مانده بودم شاید که باقی روز تولد منی بدمستی می کنم اتللو همه ی کلمات گفتم که می روی بلند شو در را باز نکردی تنهایی گرگ است تو آمدی و سر در پی هم گذاتشته اند خیال کرده بودم که تو ماهی و خانه ام یک کلید بیش نداشت اتوبوسی که تو را برد پاسخی نخواهی شنید دور بودیم سراسیمه سر می زنم قایقت قلب امواج مرا مرا به آغوشت کشیدی ما دو شاخه ی یک درختیم زمانی ست که از کلمات خسته ام دریا عمیق است و خورشید آن قدر دور شد دو خط موازی مانند دو فصل چه بر سرش آمده در خواب راه می روم نور بودی آن قدر خلاف موج شنا خواهم کرد به بن بست رسیدم

(مجموعه شعر) شاعر: شهاب مقربین انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 2
  • تعداد صفحه 176
  • انتشارات چشمه

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سوت زدن در تاریکی - شهاب مقربین" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل