loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سهراب کشی | بهرام بیضائی

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
70,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب سهراب کشی بهرام بیضائی

نمایشنامه "سهراب کشی" کتابی می‌باشد که قصه‌ی تلخ و تاثربرانگیز پدر و پسری را در قالبی زیبا و مهیج روایت می‌کند. حکایت "رستم" و "سهراب"، اثری تراژدیک است که توسط "حکیم ابوالقاسم فردوسی" در کتاب "شاهنامه" به نگارش درآمده و محتوایی حماسی دارد. کمتر کسی یافت می‌شود که این داستان را مطالعه نکرده و یا نشنیده باشد.

در طی این قصه، سهراب، پسر رستم، در نبردی با پدر خود به مبارزه می پردازند. اما این نبرد در حالی صورت می پذیرد که هیچ یک، از رابطه ی پدر و پسری خود مطلع نیستند. پس از مجروح شدن سهراب توسط رستم، یعنی زمانی که دیگر دیر شده و کاری از دست کسی بر نمی آید و پسر در حال مرگ است، به رابطه ی خود پی برده و همین موضوع موجب شدت ناراحتی و افسردگی رستم گشته و خواننده را تحت تاثیر قرار می دهد.

بهرام بیضایی با تسلط بر ادبیات و قلم توانای خویش ، آیین و اسطوره های کهن و هم چنین، به کارگیری استعاره هایی زیبا و دل انگیز، به تالیف این نمایشنامه پرداخته، اثری نفیس را خلق نموده و در نتیجه، به گونه ای ماهرانه، خواننده را تا پایان داستان با خود همراه می سازد.


بخشی از کتاب سهراب کشی

[نیمه تاریکی. در میان، جنگ جامه ای خون آلود بر زمین؛ دشنه ی خونین بر آن. سهراب بر سر آن ایستاده؛ بی تکان؛ و با توری سپیدی که بر چهره افکنده. هنگامه داران و برخوانان ــ به هنگام ــ غلتان و آرام از زمین برمی خیزند؛ یا لغزان و سایه وار از گوشه و کنار بر هنگامه پای می کشند. جامه ها یکسان؛ تنها سرخی بر دستهای رستم است، و پهلوی سهراب، و نیز بر تنکش.

هر برخوان ــ نیز ــ هنگامه داری است؛ و تنها آن گاه که کسی را می نمایاند نشانه ای از وی بر خود می افزاید چون تاجی، زرهی، کلهخودی، تازیانه ای، مگس پرانی، شمشیر یا درفش یا سپری؛ و چون کار گذشت آن را از خود دور می کند. هنگامه داران چیزها را به هنگام می آَرند و می رند، و نواها و فغان های بازی را درمی آورند. هر برخوان برخوانی خود را پر کمر دارد؛ و سخنان می تواند همه از رو خوانده شود.

از پس آرایی، در هنگامه هیچ نیست، جز دو نردبان رونده، و در زمینه دوازده چهارپایه ی همسانِ سیاه، با فاصله های یکسان، در یک راستا؛ و دوازده سپاهی نیزه دار کله خود بر چهره و سر، که چون بشاید گاه بر آنها می نشینند و گاه بر آنها می ایستند به دیدبانی، و گاه پسِ آنها کمین می کنند، و گاه آنها را بر هم می نهند و از آنها بارویی می سازند، و گاه سکویی؛ و خود نیز هنگامه یاران و هماوایان بازی اند.]

 

[چند زخمه ای بر ساز. روشنی بر گوسان. او به دستِ خود می نگرد چون جامی ــ]

 

گوسان: ای جام کسانی را آشکار کن که نیستند؛

ورکه با کنش خویش سرنوشت ما را نوشته اند!

کسانی که ــ ما ــ پا بر سر آنان می رویم؛

وگر بودند می گفتند بر چه سر بودند!

ما آیا راه شان را بد شناختیم؛

یا درست، و جز بیراه نبود؟

آیا نشناخته ره گم افتادیم؛

یا ایشان نیز هر یکی گم بودند؟

از آنانی بگو که بتوانی

ــ پیش چشم این همه آمدگان ــ

امشب ــ اینجا ــ گرد آوری؛

این همه ــ آری ــ که هوش و دل با تواند!

چگونه ما چند نانخور ناچیز،

داستانی زنیم از نامهای چند؛

که گوهر از افسانه می برند؟

و کارِ تو چیست اگر این نیست!

آه ــ که به راستی آمده اند؛

برای دیدار کردار خویشتن،

و این که در آن کج نرویم؛

ما که ایشان را به جان خویش،

و خویش را به نام ایشان زنده می کنیم!

[برخوانان، همه در هنگامه بی تکان، اندک اندک روشنی گرفته اند؛ گوسان میان آن ها راه افتاده ــ]

بنگرید ــ اینست تهمینه؛ آن پری که دختر شاه سمنگان بود،

دلداده ی رستم، و مادر سهراب!

و این ژنده رزم برادرش؛

آن که از گهواره، سهراب را دایگی کردی!

این رستم است؛ گو پیلتن؛ تهمتن؛

که هرگز پسر ندید مگر آن گاه که کشت!

و اینک این سهراب یا سرخاب که ــ

های های های های!

دو پادشاه اند در دو سو؛ ایرانی و تورانی ــ

این چاره گر، آن چاره شناس!

و این چهار سردارند: توس و گودرز و گیو و هژیر!

اینک گژدهم و شصت وسه پسرش؛

و تنها یکی و یک دختر: به نام گردآفرید!

من چه کاره ام چون همه اینجا هستند؟

و کی ام جز که بپایم این جام نشکند!

به نام آن که این داستان از وی به ما رسید

به شما پناه می برم؛

که خود پیش آیید؛

و ــ بر این پهنه ی تنگدستی ما ــ

[سپاه هنگامه داران ته نیزه بر زمین می کوبند. چهار سردار پیش می آیند و با لگدی هماوا بر زمین کوبان، می غرند ــ]

چهار سردار: بی آب آتشیم؛ بی خاک بر بادیم!

یکی: ین داستان را صد بار گفته اند؛

می توان چنان گفت که کسی نشنیده؟

چهار سردار: بی آب آتشیم؛ بی خاک بر بادیم!

افراسیاب: [رخ در رخ کاووس] کیست نخستین باخته ی شترنج جز پیادگان!...

کتاب سهراب کشی به قلم بهرام بیضایی توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان به چاپ رسیده است.

 

 

  • نویسنده: بهرام بیضایی
  • انتشارات: روشنگران و مطالعات زنان

 

 


بهرام بیضائی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سهراب کشی | بهرام بیضائی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل