loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سنگ نبشته ای برای گور یک جاسوس

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب سنگ نبشته ای برای گور یک جاسوس اثر اریک امبلر و ترجمه ی رامین آذربهرام توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

کتاب "سنگ نبشته ای برای گور یک جاسوس" رمانی خواندنی و پرکشش می باشد که با شرح روایتی درباره ی ادبیات جاسوسی، لحظاتی پر از هیجان و دلهره را برای مخاطب خلق می کند. شخصیت اصلی داستان، مردی منضبط و قانون مند می باشد که به تدریس زبان انگلیسی پرداخته و از این طریق، هزینه های زندگی اش را تامین کرده و زندگی بسیار ساده و آرامی دارد. وی علاقه ی زیادی به عکاسی دارد و همواره با گرفتن عکس های مختلف و چاپ آن ها، از این کار لذت فراوانی می برد. زندگی پر ماجرای این مرد از جایی آغاز می گردد که به عنوان جاسوس، تحت تعقیب پلیس قرار گرفته و قادر نمی باشد که با ارائه ی مدارکی مستدل، خود را از این اتهام مبرا سازد. بنابراین تصمیم می گیرد تا شخصا با انجام تحقیقات و بررسی های پی در پی، جاسوس مورد نظر را شناسایی کرده و تحویل مسئولین امنیتی دهد. مرد مذکور، در پی این تحقیق ها، با ماجراهای بسیار مهیج و پر فراز و نشیبی رو به رو می گردد که موجب خلق وقایعی جذاب می شود. به طور کلی، نویسنده به گونه ای بسیار جذاب و خواندنی به شرح داستان می پردازد؛ به طوری که خواننده، ترس ها و دل شوره های شخصیت اصلی داستان را با تمام وجود خود لمس کرده و با او ارتباط برقرار می کند.


برشی از متن کتاب


سه شنبه، چهاردهم اوت از نیس وارد سن گاتی ین شدم. پنجشنبه، شانزدهم، ساعت یازده و چهل وپنج دقیقه صبح یک افسر پلیس که ماموری با لباس شخصی همراهش بود بازداشتم کرد و مرا به کمیسری بردند. خط آهن مسیر تولون به لاسیوتا، تا چندین کیلومتر مجاور ساحل قرار گرفته است. در آن حال که قطار از میان بی شمار تونل کوتاه بین راه می گذرد گهگاه منظره ای از دریا، که به نحوی سحرانگیز آبی است، صخره های سرخ و خانه های سفید در میان جنگل کاج به چشم می خورد. انگار مشغول تماشای نمایشی از فانوس جادویی باشی که در آن متصدی بی تاب دستگاه تصاویری با رنگ های زنده را پیاپی از پیش چشمانت می گذراند. چشم فرصت تماشای تمام جزئیات را ندارد. حتی اگر سن گاتی ین را بشناسی و در جست وجویش باشی چیزی از آن به چشم نمی آید مگر شیروانی قرمز روشن و دیوارهای گچی زرد کمرنگ هتل رزرو. هتل بر مرتفع ترین نقطه دماغه بنا شده و تراس آن در ضلع جنوبی عمارت قرار دارد. آن سوی تراس صخره ای پرشیب به عمق پانزده متر قرار گرفته. شاخه های درختان کاج که بر صخره پرشیب روئیده اند پایه های طارمی را نوازش می کنند اما از آنجا به بعد بار دیگر صخره های سرخ و مرتفع نمایان می شوند که لابه لا در زمینه درختچه های سبز و خشک پیدا هستند. طرح مبهم شاخه های پیچان چند درختچه گز بر زمینه دریای لاجوردی پیداست. گاهی نم نم باران ابری سفید، صخره های فرودست را خیس می کند. دهکده سن گاتی ین در پناه دماغه کوچکی که محل استقرار هتل است گسترده شده. دیوار خانه ها مانند اغلب دهکده های ماهیگیرنشین دریای مدیترانه یا آبی کم رنگ است یا صورتی گل سرخی. دیواره ی پوشیده از کاجِ صخره ها با شیبی مورب در آن سوی خلیج به ساحل دریا می رسد و لنگرگاه کوچک را از گزند باد میسترال که گاه با شدت از شمال غربی می وزد محافظت می کند. جمعیت دهکده هفتصد و چهل و سه نفر است. اکثر مردم از راه ماهیگیری روزگار می گذرانند. دهکده دو کافه، سه نوشگاه و هفت مغازه دارد و کمی دورتر از خلیج، یک پاسگاه پلیس قرار گرفته است. اما آن روز صبح از آنجا که در انتهای تراس هتل نشسته بودم دهکده و پاسگاه پلیس دیده نمی شدند. هوا واقعا گرم بود و جیرجیرک ها در باغ های دیواربه دیوار هتل زمزمه می کردند. با گرداندن سر می توانستم از میان طارمی، پلاژ کوچک هتل رزرو را ببینم. روی ماسه ها دو سایه بان رنگی بزرگ برپا کرده بودند که از زیر یکی از آن ها دو جفت پا بیرون آمده بود. یکی به زنی تعلق داشت و دیگری به مردی. به نظر جوان می رسیدند و پوستشان برنزه شده بود. زمزمه خفیفی که از دور به گوش می رسید نشان می داد که در قسمت سایه دار ساحل مهمانان دیگری هم هستند که به چشم نمی آیند. باغبان که برای محافظت سر و شانه ها در برابر آفتاب، کلاه حصیری بزرگی بر سر گذاشته بود دور لبه قایقی را که وارونه روی سه پایه ای قرار داشت رنگ آبی می زد. یک قایق موتوری دماغه را دور زد و از دور به طرف ساحل آمد. وقتی نزدیک تر رسید توانستم هیکل دیلاق کخ ، مدیر هتل رزرو، را که روی سکان خم شده بود تشخیص بدهم. سرنشین دیگر قایق یکی از ماهیگیران دهکده بود. لابد از سحرگاه به دریا رفته بودند. شاید قرار بود ناهار شاه ماهی داشته باشیم. در دوردست، کشتی اقیانوس پیمای خط هلند ـ لوید راه خود را از بندر مارسی به ویله فرانش ادامه می داد. همه چیز خوب و آرام بود. با خودم فکر می کردم که فردا شب چمدانم را می بندم و شنبه صبح زود با اتوبوس به تولون می روم و سوار قطار پاریس می شوم. قطار در اوج گرمای ظهر به نزدیک آرل خواهد رسید. من سر جایم به صندلی سفت چرمی کوپه درجه سه چسبیده ام و دور همه چیز را لایه ای از دود و غبار فرا گرفته است...    

نویسنده: اریک امبلر مترجم: رامین آذربهرام انتشارات: نیلوفر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سنگ نبشته ای برای گور یک جاسوس" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل