loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سلام بر ابراهیم 1

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب سلام بر ابراهیم (جلد اول) توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی به چاپ رسیده است.

دراین مجموعه تلاش شده است با روایت کردن خاطرات شهید ابراهیم هادی به همه مردم و مخصوصاجوانان یادآور شوندکه راه خودرا پیدا کنند و بتوانند چاه های سر راهشان را بشناسند و از گرگ هایی کهخود را با لباس میش نمایش می دهند، برحذر باشند. این کتاب در دو جلد و به سختی و با بیش از ده ها مصاحبه با دوستان، خانواده و همرزمان شهید هادی جمع آوری شده است. سلام بر ابراهیم کتابی اخلاقی و عرفانی است و نویسنده روایت خود را با یک سوال آغاز میکند که چرا ابراهیم هادی ؟ و در ادامه با بیان روایات به دنبال پاسخ سوال ،خاطرات شهید هادی را به رشته تحریر در می آورد. نویسنده شهید هادی را اینگونه توصیف میکند:《که ابراهیم الگو اخلاق عملی برای همه انسان هایی است که می خواهند راه  به فکر دنیا و آخرت خود باشند، مناسب است.》در کتاب در ابتدای هر روایت و در اخر پس از اتمام خاطرات عکسهایی را از شهید ابراهیم هادی در بردارد. در این جلد کتاب مطالبی همچون زندگینامه،حوزه حاج اقا مجتهدی ، اوج مظلومیت و تفحص و ... بیان شده است. این‌مجموعه به چند زبان دنیا ترجمه شده است.


برشی از متن کتاب


از خبر مفقود شدن ابراهیم یک هفته ای گذشت. قبل از ظهر آمدم جلوی مسجد، جعفر جنگروی هم آنجا بود. خیلی ناراحت و به هم ریخته. هیچکس این خبر را باور نمیکرد. مصطفی هم آمد و داشتیم در مورد ابراهیم صحبت میکردیم. یکدفعه محمد آقا تراشکار جلو آمد. بی خبر از همه گفت: بچه ها شما کسی رو به اسم ابراهیم هادی می شناسید!؟  یکدفعدهمه ما ساکت شدیم با تعجب به همدیگر نگاه کردیم. آمدیم جلو و گفتیم : چی شده؟! چه می گی ؟!  بنده خدا خیلی هول شد. گفت: هیچی بابا، برادر خانم من چند ماهه که مفقود شده، من هرشب ساعت دوازده رادیو بغداد رو گوش می کنم. عراق اسیر هارو آخر شب ها اعلام میکنه!  دیشب داشتم گوش می کردم، یکدفعه مجری رادیو عراق که فارسی حرف می زد برنامه اش را قطع کرد و موزیک پخش کرد. بعد هم با خوشحالی اعلام کرد: در این عملیات ابراهیم هادی از فرماندهان ایرانی در جبهه غرب، به اسارت نیرو های ما درآمده. داشتیم بال در می آوردیم! همه ما از اینکه ابراهیم زنده است خیلی خوشحال شدیم. نمی دانستیم چه کار کنیم. دست و پایمان را گم کردیم. سریع رفتیم سراغ دیگر بچه ها، حاج علی صادقی با صلیب سرخ نامه نگاری کرد. رضا هوریار رفت خانه آقا ابراهیم و به برادرش خبر داد. همه بچه ها از زنده بودن ابراهیم خوشحال شدند. مدتی بعد از طریق صلیب سرخ جواب نامه رسید. در جواب نامه آمده بود که: من ابراهیم هادی پانزده ساله اعزامی از نجف آباد اصفهان هستم. فکر کنم شما هم مثل عراقی ها مرا با یکی از فرماندهان غرب کشور اشتباه گرفته اید! هرچند جواب نامه آمد، ولی بسیاری از رفقا تا هنگام آزادی اسرا منتظر برگشت ابراهیم بودند. بچه ها در هیئت هر وقت اسم ابراهیم می آمد روضه حضرت زهرا(س) می خواندندو صدای گریه ها بلند می شد.

نویسنده


ابراهیم هادی در اول اردیبهشت سال 1336 در محله شهید آیت الله سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. بااین حال پدرش، مشهدی محمد حسین، به او علاقه خاصی داشت . او نیز منزلت پدر خویش را به درستی شناخته بود. پدری که با شغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت نماید. ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ،زندگی را به پیش برد. دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم خان زند.سال 1355 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیردرسی را نیز شرع کرد. حضور در هئیت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد. او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل شد. ابراهیم در آن دوران همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز و بوم مشغول شد. او اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانان یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال و کشتیبی نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید و مردانه می ایستاد. مردانگی او را می توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز و گیلان غرب تا دشت های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی  جنگ تداعی می کند.در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه های گردان کمیل و حنظله در کانال های فکه مقاومت کردند. اما تسلیم نشدند‌. سرانجام در 22 بهمن سال 1361 بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا می خواست گمنام بماند، چرا که گمنامی صفت یاران محبوب خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد.ابراهیم سال هاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.

فهرست


چرا ابراهیم هادی؟ زندگی نامه محبت پدر روزی حلال ورزش باستانی پهلوان والیبال تک نفره شرط بندی کشتی قهرمان پوریای ولی شکستن نفس یدالله حوزه حاج اقا مجتهدی پیوند الهی ایام انقلاب 17 شهریور جهش معنوی تاثیر کلام رسیدگی به مردم کردستان معلم نمونه دبیر ورزش نماز اول وقت برخورد با دزد شروع جنگ دومین حضور تسبیحات شهرک المهدی حلال مشکلات گروه شهید اندرزگو شهادت اصغر وصالی ظاهر ساده چم امام حسن (ع) اسیر نیمه شعبان جایزه ابوجعفر دوست گمنامی فقط برای خدا محضر بزرگان زیارت نارنجک مطلع الفجر معجزه اذان چفیه شوخ طبعی دو برادر سلاح کمری فتح المبین مجروحیت مداحی مجلس حضرت زهرا (ع) تابستان شصت و یک روش تعبیر برخورد صحیح ماجرای مار رضای خدا اخلاص حاجات مردم و نعمت خدا خمس ما تو را دوست داریم عملیات زین العابدین (ع) روزهای آخر فکه آخرین میعاد والفجر مقدماتی کانال کمیل غروب خونین اوج مظلومیت اسارت فراق تفحص حضور سلام بر ابراهیم شهیدان زنده اند این تذهبون مزار یادبود سخن اخر تصاویر

(زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مراز شهید ابراهیم هادی) انتشارات: شهید ابراهیم هادی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سلام بر ابراهیم 1" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل