loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سفیر شهر آدم نباتی ها (دنیای آدم نباتی ها 1)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب سفیر شهر آدم نباتی ها اولین جلد از مجموعه ی دنیای آدم نباتی ها نوشته ی ضحی کاظمی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

" پاشا "، " تارا " و " راما " در مدرسه کشور " نوجوان " درس می خوانند. آن ها تحصیلاتشان در این مدرسه تمام شده و قرار است هر کدام کشور جدیدی را برای تحصیل و کار و زندگی انتخاب کنند. والدین آن ها آدم نباتی هستند ولی هر سه نفرشان به خاطر داشتن ژن الف، پس از تولد به کشور نوزادان و بعدها به کشور نوجوانان منتقل شده اند. آن ها همه شبیه هم هستند و لباس های یکسان می پوشند و فقط " وی دی " های مچ بندشان با هم فرق دارد تا کسی دچار اشتباه نشود. پاشا به دوستانش پیشنهاد می دهد روز جشن فارغ التحصیلی از کشور نوجوانان فرار کنند و به کشور آدم نباتی ها بروند. آن ها نقشه می کشند و هر کدام مسئول اجرای بخشی از نقشه می شود. آن ها به انبار مواد غذایی و لباس می روند و وسایل مورد نیازشان برای سفر را تهیه می کنند و...

 


برشی از متن کتاب


فصل هفتم: ملاقات با توما پاشا با وی دی اش پیغام می دهد هر طور شده من و راما ٩٩٩ را متوقف کنیم و وی دی پاشا را بگیریم. همین طور که با هواسکوتر پرواز می کنیم تا بتوانیم از جلوی ٩٩٩ در بیاییم، دستورات پاشا را هم به دقت گوش می کنیم. می گوید: " روی وی دی یک آیکون سیاه رنگ هست که هیچ اسم و مشخصاتی ندارد. باید آن آیکون را بزنی. یک اپلیکیشن عکسبرداری باز می شود، سریع با آن از ربات نگهبان عکس بگیرید، بعد چند انتخاب می دهد، شما غیر فعالش کنید، کار سختی نیست، اصلش برنامه نویسی اش بوده که خودم انجام داده ام. " راما می پرسد: " مطمئنی کار می کند؟ " پاشا با عصبانیت می گوید: " مگر تا حالا کار نکرده؟ معلوم است که مطمئنم. " ایده ی بهتری به ذهنم می رسد. من و راما هر کاری کنیم نمی توانیم جلوی روبات را بگیریم و متوقفش کنیم، راه بهتر و ساده تری هم هست. به پاشا می گویم: " وی دی ات را باز کن از قفس بنداز بیرون! من برش می دارم. روبات را متوقف می کنم و درت می آوریم. " پاشا خوش حال می گوید: " آره چه فکر خوبی! چطور به ذهن خودم نرسید! " راما می گوید: " حالا مگر باید همه ی فکر های خوب به ذهن تو برسد ؟ " سر راما داد می زنم: " بی خیال شو راما! فقط سرعت و ارتفاع را کم کنیم برویم روی زمین. " راما از رو نمی رود: " چشم! دستور بدهید! " دستبند وی دی سیاه رنگ پاشا را می بینم که از توی قفس روبات نگهبان ٩٩٩ بیرون می افتد. سریع کنارش هواسکوترم را نگه می دارم. راما هم کنارم توقف می کند. وی دی را روشن می کنم، اما رمزش را نگفته، حالا چه کار کنیم؟ یک آن چیزی به ذهنم می رسد، احتمالا رمزش اول حروف ما سه نفر است، اما به چه ترتیبی؟ ت، ر و پ را با ترکیب های مختلف می زنم. اول پ، ت، ر. غلط است. همین طور امتحان می کنم تا درست در می آید: ت، پ، ر. وارد صفحه ی اصلی می شوم، آیکون سیاه کوچکی گوشه ی صفحه روی پس زمینه ی مشکی قرار دارد.َ

نویسنده: ضحی کاظمی انتشارات: هوپا  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سفیر شهر آدم نباتی ها (دنیای آدم نباتی ها 1)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل