loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سرخ و سیاه - استاندال

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب سرخ و سیاه نوشته ی استاندال و ترجمه ی عبدالله توکل توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

این کتاب که اولین بار در سال 1830 منتشر شد، داستانی تقریباً واقعی دارد که "استاندال" آن را با الهام از گزارشِ محاکمه ای در روزنامه ی دادگاهی محلی، نوشته است. ماجرا از این قرار بود که پسر جوان و تیزهوشی به نام "آنتوان برته"، در این دادگاه محاکمه می شد. مدتی قبل، این جوان که در نزد کشیش خود شخصیتی بسیار ممتاز داشت و به مدرسه ی علوم دینی هم راه یافته بود، به علت ضعف مزاج مدرسه را ترک می کند و معلم سر خانه ی فرزندانِ آقای "موسیو" می شود. این جوان در همان بدو ورود با زن صاحبخانه رابطه ای پنهانی برقرار کرد. چندی بعد، شغل تازه ای پیدا کرده و به عنوان معلم به خانه ی دیگری می رود و با دخترِ این خانواده هم سر و سِری پیدا می کند؛ اما سرانجام، رازش بر ملا شد و او را از خانه بیرون کردند. این اتفاق باعث شد که او بقیه ی کارهایش را نیز از دست بدهد. برته که پر از خشم شده بود، تصمیم گرفت انتقام بگیرد؛ بنابراین روزی در کلیسا به سمت زنی که باعث همه ی این اتفاقات شده بود، تیری شکلیک کرد. اتفاق خاصی برای زن نیفتاد، اما برته به دلیل اقدام به قتل مجازات شد و حکم اعدام او را صادر کردند. قهرمان اصلی این کتاب "ژولین سورل" شباهت زیادی به برته دارد، اما کاملاً خود او نیست. با این حال نویسنده ی فرانسویِ این اثر، کتاب حاضر را طبق همین داستان اولیه و با اندکی تغییرات نوشته است. "سرخ و سیاه" مظهر دو راهی است که سورل می توانست برای زندگی اش برگزیند و آینده اش را طبق راه انتخاب شده، بسازد.


برشی از متن کتاب


از لحاظ شهرت ژولین ، خوشبختانه هیجان و تعجب مادام دورنال چندان بود که به حمایت مردی که درظرف یک لحظه، به چشم او جای همه چیز را در دنیا گرفته بود، نتوانست پی ببرد. در همان لحظه ای که به علت مشاهده سر زدن سپیده، از وی می خواست که از خوابگاه بیرون برود، چنین می گفت: _ آه! پروردگارا، اگر شوهرم صدائی شنیده باشد، کارم زار است. ژولین که فرصت عبارت پردازی داشت، به یاد این جمله افتاد: _ برجانتان تاسف می خورید؟ _ آه! اکنون اکنون بسیار افسوس می خورم. اما تاسفی ندارم که با شما آشنا شدم. ژولین این نکته را دلیل مناعت دانست که تعمد و بی تدبیر و احتیاط ، روز روشن به اطاق خود بازگردد. دقت پایداری که در مراقبت کمترین اعمال خود به کار می برد (و عرض دیوانه وارشان بود که پخته و کار آزموده شمرده شود) نتیجه ای پیش نداشت: هنگامی که سر سفره ناهار دوباره با مادام دورنال روبرو شد، رفتاری پیش گرفت که شاهکاری از حزم و احتیاط بود. اما درباره مادام دورنال باد گفته شود که هربار که روی او می نگریست، بی اختیار تا بنا گوش سرخ می شود و قدرت نداشت، لحظه بی تماشای او زنده باشد. تشویق خود آشکار می دید و کوششهایش در راه کتمان این تشویش، بر شدت آن می افزود. ژولین بیش از یکبار به روی او ننگریست. ابتداء، مادام دورنال برحزم و احتیاط او آفرین گفت. و چون دریافت که این یک نگاه، نگاههای دیگر درپی ندارد، بزودی دستخوش اضطراب شد و با خود گفت: مبادا که دیگر دوستم نداشته باشد! افسوس! من در قبال او بسیار پیرم... ده سال بیشتر از او دارم موقع حرکت از سالون ناهار خوری به باغ دست ژولین را فشرد درکشاکش حیرت و تعجبی که این اظهار عشق عجیب در او برا نگیخت، نگاهی سرشار از عشق به سوی  او انداخت ، چه مادام دورنال را هنگام، بسیار زیبا دیده بود و، سر به زیر انداخته، وقت خود را در راه تشریح لطف و ملاحت او به سر آورده بود. این نگاه برای مادام دورنال مایه تسکین خاطر شد. با وجود این، همه اضطرابهایش را از میان نبرد. اما این اضطرابها پیش و کم انتعالها و پشیمانیهای وی را در قبال شوهرش ازمیان میبرد. موقع ناهر، این شوهر هیچ بوئی نبرده بود. اما درباره مادام دورویل باید گفت که مطلب از نظر وی به این قرار نبود. این زن چه چیزهای فراوان پی برد و مادام دورنال را در آستانه تسلیم و فنا پنداشت... سراسر روز، مهر ودوستی سرشار از تهور و حدت این زن به کنایه و اشاره، سخنانی با او به میان آورد و ملکه  ای را که به سوی آن می رفت، به رنگهایی زشت و نفرت بار برای او نگاشت.

  • نویسنده: استاندال
  • مترجم: عبدالله توکل
  • انتشارات: نیلوفر

استاندال


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سرخ و سیاه - استاندال" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل