کتاب ساخت امریکا | سم والتون

کتاب ساخت امریکا اثر سم والتون

"ساخت امریکا" کتابی روایت کننده‌ی شرح سرگذشت شرکت بزرگ امریکایی "وال مارت"، یکی از پردرآمدترین بنگاه‌های جهانی و هم‌چنین چگونگی تاثیر آن بر اقتصاد این کشور می‌باشد که توسط سم والتون، بنیان‌گذار موسسه‌ی مذکور برای مخاطب نقل می‌شود. سال‌ها پیش، والتون که جوانی خام و خرده فروشی بیش نبود به فکر گسترش فعالیت‌های خویش، راه‌اندازی و تاسیس شرکتی بزرگ افتاده و در جهت تحقق بخشیدن به رویا و اهداف بزرگ خود، مشکلات و مسائل بسیاری را با جان و دل بر دوش کشید و سرانجام، با موفقیت‌ها و پیشرفت‌های وسیع و روزافزونی مواجه گشته و از آن بهره مند گردید.

داستان چگونگی فعالیت های کاری وی، مدت ها همانند رازی سرپوشیده در میان مردم نقل می شد تا این که خود شخصا لب به سخن گشوده و ماجرای خویش را با نگارش اثر حاضر، روایت می کند. نویسنده در طول محتوای این اثر تمامی مسیری را که در راه موفقیت پشت سر گذاشته است را با بیانی صمیمی و سرشار از تواضع شرح داده و نکاتی آموزنده و قابل تاملی را بیان می کند که می تواند به عنوان راهنمایی موثر در زندگی افراد عمل نموده و آن ها را نیز جهت کسب موفقیت هایی این چنینی تشویق و ترغیب نماید.

بخشی از کتاب ساحت امریکا

دوباره گل کردن

«وقتی نیوپورت را ترک کردیم، اون جا شهر پر رونق پنبه بود و من از رفتن متنفر بودم. ما زندگی مون رو اون جا ساخته بودیم و رها کردنش خیلی آزار دهنده بود. این حرف ها رو بارها و بارها زدم. هنوز هم اون جا دوستای خوبی از اون زمان دارم.»

- هلن والتون

در حالی از تجربه ی نیوپورت بیرون آمدم که غرورم کمی جریحه دار شده بود. اما از فروش بن فرانکلین پول درآورده بودم. کل این اتفاق احتمالا برایم موهبتی بود. فرصت شروعی تازه نصیبم شده بود. این دفعه می دانستم چی کار کنم. حالا در سی و دو سالگی تاجری تمام عیار بودم؛ تنها چیزی که نیاز داشتم یک فروشگاه بود. من و هلن و بچه ها در سال 1950 و با خودرومان شروع کردیم به برگشتن در همان اطراف. با جدیت به دنبال مکانی جدید بودیم. شمال غربی آرکانزاس به چند دلیلی بری مان خوشایند بود. اول این که هلن آن جا نسبت به نیوپورت به خانواده اش بسیار نزدیک تر بود. برای من هم خوب بود؛ چون می خواستم به شکارگاه خوب بلدرچین ها نزدیک تر باشم. اوکلاهاما، کانزاس، آرکانزاس و میزوری که همه در آن نقطه به هم می رسیدند، استفاده از چهار فصل ذشکار بلدرچین در چهار ایالت را برایم ساده تر می کردند.

سعی کردیم در سیلوام اسپرینگز در مرز او کلاهاما مغازه ای بخریم؛ اما نتوانستیم با مالکش، جیم دادسون به توافق برسیم. البته او بعدا به یکی از دوستان مان تبدیل شد. یک روز من و پدر هلن در بنتونویل رانندگی می کردیم و نگاهی به اطراف میدان می انداختیم. این از کوچک ترین شهرهایی بود که در نظر داشتیم و همان موقع هم چند فروشگاه چند منظوره داشت؛ در حالی که یک فروشگاه هم کفایت همه چیز را می کرد. با این حال من عاشق رقابت بودم. متوجه شدم آن جا مکان مناسبی است که ثابت کنم می تونم همه چیز را از نو سامان بدهم.

ما فروشگاهی قدیمی پیدا کردیم که حاضر به فروش بود: فروشگاه چند منظوره ی هریسون؛ اما باید اندازه اش را دو برابر می کردیم و برای این کار باید قرارداد اجاره ی نود و نه ساله ای با آرایشگاه کناری اش می بستیم. می دانید که دیگر خبری از اجاره های پنج ساله نبود. مالکان آرایشگاه، دو بیوه ی پیر از اهالی شهر کانزاس بودند و حاضر به چانه زنی نبودند. صادقانه بگویم، اگر پدر هلن بدون اطلاع من به آن جا نرفته و برای معامله مذاکره نکرده بود، نمی دانم سرنوشت خانواده ی والتون به کجا ختم می شد.

هلن والتون

«بنتونویل واقعا فقط یک شهر کوچک بود با ظاهر غم انگیز؛ حتی با این که خط راه آهن داشت. این شهر بیش تر به خاطر سیبش معروف بود؛ اما همان موقع پرورش مرغش هم داشت معروف شد. یادم می آید نمی تونستم باور کنم قراره اون جا زندگی کنیم. اون جا فقط سه هزار نفر جمعیت داشت در مقایسه با نیوپورت که یه شهر پر رونق پنبه و راه آهن بود و هفت هزار نفر جمعیت داشت، جای کوچیکی بود...

کتاب ساخت امریکا نوشته ی سم والتون و ترجمه ی میترا دانشور توسط نشر میلکان به چاپ رسیده است.

فهرست

• خاطرات بنیان گذار وال مارت
• نویسنده: سم والتون
• مترجم: میترا دانشور
• انتشارات: میلکان