loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب زیبای خفته (قصه ها عوض می شوند 4)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
128,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب زیبای خفته نوشته ی سارا ملانسکی و ترجمه ی سارا فرازی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

امشب قرار است رابین یکی از دوستان صمیمی ایبی، شب را در منزل آنها بخوابد؛ این اولین باری است که بعد از آمدن آنها به خانه ی جدید، یکی از دوستانش شب را در کنار او می ماند. آنها در زیرزمین خانه مشغول صحبت کردن و تمرین حرکات ورزشی می باشند و خواهر بزرگ تر رابین این حرکات را آموزش می دهد. برادر کوچک تر ایبی، جونا در طبقه ی بالا سرگرم بازی با گربه ی خانگی شان می باشد. درست در همان لحظه چراغهای زیرزمین به صورت غیر عادی خاموش و روشن می شوند، بچه ها با خود فکر می کنند حتما جونا می خواهد سر به سرشان بگذارد، بنابراین خیلی توجهی به این قضیه نمی کنند. ناگهان چشم رابین به آینه ی قدیمی که در زیرزمین قرار دارد می افتد و نظرش را جلب می کند. ایبی توضیحاتی درباره ی جادویی بودن آینه، اسیر شدن یک پری طلسم شده در آن و این که اگر سه بار ضربه به آن بزنی تو را با خود به قصه ها می برد؛ به دوستش می دهد و سپس از او دعوت می کند برای خوردن میان وعده به طبقه بالا بروند. بعد از گذشت مدت زمانی آنها تصمیم می گیرند کمی استراحت کنند  تا بتوانند برای خوش گذراندن و صحبت کردن تا صبح بیدار بمانند. ساعت 11.55 دقیقه ایبی از خواب بیدار شده و با تخت خالی دوستش رو به رو می شود؛ با عجله به زیرزمین می رود و درست در مقابل چشمانش بعد از اینکه رابین سه بار به آینه برخورد می کند؛ او به داخل آن کشیده می شود. آنها حسابی به دردسر افتاده اند؛ آینه آنها را به قصه ی زیبای خفته برده است. رابین به خواب عمیقی فرو رفته و زیبای خفته بیدار است! اکنون آنها باید شاهزاده ای پیدا کنند تا دوست شان را از خواب بیدار کند و مراقب باشند پری های جادویی طلسم شان نکنند و ... زیبای خفته جلد چهارم از مجموعه ی قصه ها عوض می شوند می باشد که در چند جلد از جمله سفید برفی، سیندرلا، هانسل و گرتل، پری دریایی و... تهیه و چاپ شده است. " ایبی " به همراه برادرش " جونا " در خانه ای زندگی می کند که در قسمت زیر زمین آن یک آیینه ی جادویی قرار دارد. اگر بعد از نیمه شب آنها، به آن جا بروند و سه ضربه پشت سرهم به آن بزنند؛ یکهو سر از یک داستان در می آورند. آنها هر شب با کمک یک پری جادویی به اسم ماری رُز که در آینه گیر افتاده است؛ به قصه های مختلفی سفر می کنند. سفید برفی، زیبای خفته، راپونزل یا همان گیسو کمند، سیندرلا، ملکه ی برفی، پری دریایی، دیو و دلبر و شاهزاده قورباغه از جمله قصه هایی هستند که این خواهر و برادر با کمک آینه به آنها سفر کرده اند. البته باید این نکته را یاد آور شد که انتخاب داستان به عهده ی بچه ها نمی باشد و آینه خودش تصمیم می گیرد آنها به کجا بروند. ماری رُز، پری طلسم شده ای که در آن اسیر می باشد؛ ماموریت ویژه ای را برای بچه ها در نظر دارد و از آنها می خواهد به او کمک کنند تا این طلسم باطل شده و او برای همیشه آزاد شود.

 


برشی از متن کتاب


با صدای بلندی از جا می پرم و توی تختم می نشینم. به ساعتم نگاه می کنم 11.55 دقیقه ی شب است. اَه! چه بد! اصلا قرار نبود این همه بخوابیم فقط می خواستیم کمی چرت بزنیم. صدای تَرَق تُروقِ دیگری می شنوم. به تخت تاشو نگاه می کنم که ببینم رابین خواب است یا نه. تخت خالی است! هان؟ یعنی کجاست؟ نکند همه ی این ها خواب بوده؟ رابین واقعا خانه ی ما مانده است؟! ن زیر پتو قایم می شد. از تخت پایین می روم و پتویش را کنار می زنم. نه خیر! رابین این جا نیست!هوم... وای! در اتاق کاملا باز است. یادم می آید قبل از این که بخوابم کاملا بستمش. لابد رابین رفته دست شویی. مطمئنم چند دقیقه ی دیگر برمی گردد. صبر می کنم. لبه ی تختم می نشینم. و باز هم منتظر می شوم. خیلی طول می کشد. باید بروم سری به او بزنم، ببینم حالش خوب است یانه. توی راهرو روی نوک پا راه می روم و به دست شویی می رسم. در دست شویی باز است و چراغش خاموش. رابین این جا نیست! آرام صدایش می زنم: رابین؟ جوابی نمی دهد. کمی بلندتر صدا می زنم: رابین؟ در اتاق جونا باز می شود. منو صدا زدی؟ جونا لباس خواب سوپرمن پوشیده و چند تا بازی رایانه ای توی دستش است. می گویم: نه. تو چرا بیداری؟ داشتم بازی می کردم یه بازی جدید درباره ی تمساح هایی که کاراته بازی می کنن. تَرَق! جونا به پایین پله ها نگاه می کند و از من می پرسد: تو هم شنیدی؟ انگار صدا از زیرزمین بود. من هم مطمئنم صدا از زیرزمین آمده است. می گویم: رابین نیستش. ممکنه رفته باشه توی زیرزمین؟ بازهم صدای تَرَق و تُروق دیگری از زیرزمین می آید. یعنی رابین به زیرزمین رفته؟ آخر آن جا چه می کند؟ امکان ندارد آن جا رفته باشد. چرا هول شده ام؟ جونا می گوید: فکر کنم توی زیرزمینه. من و جونا به سرعت دو طبقه را پایین می رویم. وقتی درِ زیرزمین را باز می کنم. بازهم صدای تَرَق و تُروق می شنوم. صدا می زنم: رابین! تو اینجایی؟ با عجله چند تا پله ی دیگر را هم پایین می روم و او را می بینم که با پیژامه اش دور اتاق راه می رود و حالت صورتش عجیب و غریب است. می پرسم: رابین! خوبی؟ این جا چه کار می کنی؟ چیزی جا گذاشتی؟ جواب نمی دهد و فقط دور اتاق راه می رود. با تعجب می گویم: نکنه ازز ایناست که توی خواب راه می رن؟ جونا چشم هایش را می مالد و می گوید: شاید هم زامبیه، ها؟ می گویم: نه خیرم! رابین زامبی نیست. البته خیلی شبیه زامبی ها شده است. جونا می گوید: شاید فقط شب ها تبدیل به زامبی می شه. برای همینم تو تا حالا نمی دونستی. نه عمرا این طوری نیست. رابین داری ما رو می ترسونی ها! حرف بزن دختر! رابین به جای جواب دادن، با صورت به آینه ی جادویی برخورد می کند. صدای هیسسسسسس می شنوم. وای نه نه نه! آینه دارد بیدار می شود...  

  • در فهرست کتاب های پرفروش
  • نویسنده: سارا ملانسکی
  • مترجم: سارا فرازی
  • انتشارات: پرتقال
 


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب زیبای خفته (قصه ها عوض می شوند 4)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل