کتاب زیباترین داستان های هزار و یک شب 3 (اسب پرنده)
- انتشارات : هوپا
- تگ : هزار و یک شب
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب زیباترین داستانهای هزار و یک شب 3
"اسب پرنده و چند داستان دیگر" جلد سوم از مجموعه کتابهای "زیباترین داستانهای هزار و یک شب" میباشد که توسط آقای "سیامک گلشیری" گلچین و بازآفرینی شده است؛ گلچینی از قصههای کتاب محبوب و پرطرفدار هزار و یک شب که توسط شهرزاد برای شاهی ظالم روایت میشود.
به عنوان مثال، در داستان اول تحت عنوان "اسب پرنده"، ماجرایی جذاب از زندگی خانوادگی پادشاهی بزرگ را میخوانیم که در سرزمینی وسیع حکومت میکند. وی صاحب سه دختر و یک پسر میباشد. طبق دستور این مرد، عالمان و حکیمان متعددی به آموزش فرزندان او میپردازند و همهی علوم و هنرهای موجود را به آنها تعلیم میدهند. در نتیجه، این چهار تن، به مسائل مختلف تسلط یافته و در اکثر مواقع، جهت حل مشکلات حکومتی، به پادشاه یاری میرسانند.
روزی از روزها، سه حکیم وارد قصر شده و خواستار دیدار با پادشاه میشوند. وی نیز تقاضای آنها را پذیرفته و از فرزندان خود میخواهد که او را در این ملاقات همراهی نمایند. میهمانان ناخوانده هر یک هدیهای مخصوص را به پادشاه پیشکش میکنند؛ هدیههایی شامل "طاووسی زرین"، "یک شیپور" و "اسبی از عاج و آبنوس". آنها مدعی هستند که هر یک از این اشیاء قدرتهایی خارقالعاده دارند. طاووس در هر ساعت، با تعداد بال زدن خود، زمان دقیق را نشان داده و شیپور نیز، پس از نصب روی دروازه، به هنگام ورود دشمن، او را شناسایی کرده و به صدا درمیآید. پادشاه در ابتدا ادعاهای حکیمان را نمیپذیرد؛ در نتیجه این مردان از او میخواهند که هدایایشان را مورد آزمایش قرار دهد. در مقابل پادشاه نیز این کار را انجام داده و به صحت سخنان حکیمان ایمان میآورد.
در نهایت، نوبت به آزمایش اسب آبنوس میرسد؛ اسبی که میتواند سوار خود را بر فراز آسمانها به پرواز درآورده و او را به نقاط مختلف جهان ببرد. در این هنگام، شاهزاده از پدر خود میخواهد که به او اجازهی سوار شدن بر پشت اسب را بدهد. با اعلام موافقت پادشاه، شاهزاده به وسیلهی اسب، به فراز آسمان رفته و از قصر فاصله میگیرد. شاهزاده آنچنان غرق در لذت و شادی میشود که متوجه مسافت طی شده و گذر زمان نمیگردد. در نتیجه، شب فرا رسیده و همهجا در تاریکی فرو میرود. تحت چنین شرایطی، شاهزاده تصمیم میگیرد که تا طلوع خورشید، در شهری زیبا و سرسبز، اقامت نماید. بنابراین، بر روی پشت بام قصر موجود در این سرزمین فرود میآید؛ اقدامی که او را با ماجراهایی دنبالهدار و غیرقابل پیشبینی مواجه میسازد.
برشی از متن کتاب زیباترین داستان های هزار و یک شب 3 (اسب پرنده)
صدها سال پیش در سرزمین بیضا پادشاهی فرمانروایی میکرد که هرچند زنان و کنیزان بسیاری داشت، اما هرگز صاحب فرزندی نشده بود. به خاطر همین هم روزبهروز غمگینتر میشد، تا جایی که دیگر حتی یک لحظه نبود که به این موضوع فکر نکند. شبها دچار بیخوابی میشد، به همین دلیل از جایش بلند میشد و تا نیمه شب در همه جای قصر قدم میزد، آنقدر که بعد از آن از فرط خستگی به خواب میرفت.
سالها گذشت تا اینکه یک روز، وقتی همهی وزیران و بزرگان مملکت بارگاه را ترک کرده بودند، غلامی پیش پادشاه آمد و به او گفت بازرگانی آمده تا پادشاه را ببیند و کنیزی با خودش دارد که تا آن وقت هرگز زنی زیباتر از او در این قصر ندیده. پادشاه بیدرنگ اجازهی ورود داد. غلام رفت و کمی بعد بازرگان و کنیز پا به بارگاه گذاشتند. همین که پادشاه چشمش به او افتاد، بیاختیار به او خیره ماند. با خودش گفت مطمئنا نه تنها در این قصر که در هیچ کجای دنیا هیچکس زنی به زیبایی این کنیز ندیده. همان طور که به او خیره شده بود، از جا بلند شد و به سمت بازرگان رفت. به او گفت: «میدانم که آمدهای تا کنیزت را بفروشی. به من بگو قیمتش چند است تا بگویم برایت بیاورند.»
بازگان تعظیم کرد و بعد گفت: «من خودم این کنیز را دوهزار دینار خریدهام، سرورم. سه سالی هم هست که صاحب او هستم و سه هزار دینار خرجش کردهام. حالا هم تصمیم دارم او را به شما هدیه کنم.»
پادشاه به کنیز که سرش را به زیر انداخته بود، نگاه کرد. بعد غلامی را که بیرون درگاه ایستاده بود، صدا کرد و گفت فورا دههزار دینار به بازرگان بدهند. بازرگان لبخند زد و تعظیم کرد. گفت: «هرگز از داشتن این کنیز پشیمان نخواهید شد، سرورم.»
پادشاه حرفی نزد. وقتی بازرگان بارگاه را ترک کرد، پادشاه از کنیزانش خواست دختر را به قصری ببرند که آن را به تازگی در ساحل دریا بنا کرده بودند. به آنها گفت بهترین لباسها و غذاها را برای او حاضر کنند و هر چیزی را که میخواهد در اختیاررش بگذارند. وقتی همه خواستند از بارگاه خارج شوند ...
کتاب زیباترین داستانهای هزار و یک شب 3 (اسب پرنده و چند داستان دیگر) گزیده و روایت سیامک گلشیری توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
فهرست
اسب پرنده
وردالاکمام و انسالوجود
عاشق محروم
بدرباسم و جوهره
گزیده و روایت: سیامک گلشیری انتشارات: هوپا
مشخصات
- نویسنده سیامک گلشیری
- نوع جلد سخت
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 2
- سال انتشار 1397
- تعداد صفحه 174
- انتشارات هوپا
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران