Name: کتاب زنانی که با گرگها می دوند
Brand: پیکان
SKU: 2566
Price: 2850000 IRR
Availability: InStock
Rating: 5 (1 reviews)

کتاب زنانی که با گرگها می دوند نوشته کلاریسا پینکولا استس و ترجمه ی سیمین موحد در نشر پیکان به چاپ رسیده است.

شاید این نام، به انسان این حس را بدهد که قرار است، رمانی بخواند. اما زنانی که با گرگها می دوند با تعریف داستان و اساطیر کهن و با استفاده از روانکاوی، بیشتر کتاب روانشناسی مدار است. در این کتاب درباره طبیعت و غریزه زنان می آموزیم. زنانی که با گرگها می دوند برای اولین بار در سال 1992 به چاپ رسیده است و به مدت دو سال جز پر فروش ترین های نیویورک تایمز بوده و به چندین زبان چاپ شده است. نویسنده برای نوشتن این کتاب از ادبیات جدیدی بهره برده است. اصیل ترین شکل روانشناسی زنان که بر پایه دانش روح است. او معتقد است که درون هر زن،‌یک زن وحشی وجود دارد که منظور یک نیروی قدرتمند همراه بصیرت، خلاقیت،‌شور و دانش بی زمان است. اما امروزه این زن وحشی، طبیعت غریزی زنان،‌در حال نابودی است. این کتاب، به دنبال نشان دادن راهی برای پیوند دوباره زنان با این نیروی قدرتمند و غریزی است. دکتر استس، با بیان داستان های اساطیری،‌کهن، الگوها، افسانه های پریان و قصه های ملل مختلف از شمالی ترین نقطه آمریکا تا جنوبی ترین منطقه آفریقایی و تحلیل روانشناسانه آنها، به صحبت درباره روح زنان می پردازد و چگونگی توجه و محبت به این روح زنانه را آموزش می دهد. نتیجه اینها، ایجاد اعتماد به نفس است و به زنان می آموزد تا همیشه به خود یادآور شوند که: همانی که آرزویش را داری،‌باش. خودت باش. به علاوه زنان را به هنگام تصمیم گیری به ایمان داشتن به خود و نیروی خود دعوت می کند. مایا آنجلو،‌خواندن این کتاب را برای همه افراد با سواد لازم می داند. این کتاب، برای مطالعه هم خانم ها و هم آقایان مناسب است.

برشی از متن کتاب

در خانه جلاد سعی در بیرون آوردن کفش ها، دیگر خیلی دیر شده است وقتی طبیعت وحشی تقریباً قلع و قمع شد، در موارد بسیار افراطی این امکان هست که حالت ناراحتی روانی بر زن غلبه کند. ممکن است مدام در رختخواب بماند، از پا شدن خودداری کند، با حوله حمام این طرف و آن طرف برود، پریشان حواس شود، یادش برود سیگار روشن را در جاسیگاری بگذارد، شروع به گریه کند و نتواند جلوی گریه اش را بگیرد، با موهای ژولیده در خیابان بگردد، و یا ناگهان خانواده اش را ترک کند و برود. شاید به خودکشی فکر کند. شاید هم تصادفا یا عمدا خودش را بکشد، اما عموماً زن فقط مثل چوب خشک می شود: نه احساس خوبی دارد، نه احساس بدی. اصلا حس ندارد. پس وقتی رنگ های زنده روحی زنان همه باهم قر و قاطی می شود، چه اتفاقی می افتد؟ وقتی رنگ سرخ، فیروزه‌ای و زرد را با هم ترکیب کنید چه اتفاقی می افتد؟ هنرمندان می‌دانند. وقتی رنگ های تند و روشن را با هم ترکیب می کنید، رنگی به دست می آید به نام گلی. نه گلی که زاینده و بارور است، بلکه گلی که خنثی، بی رنگ و به طرز عجیبی مرده است. گلی که نور از آن عبور نمی کند. نقاشان وقتی روی بوم نقاشی گل درست می کنند، باید همه چیز را از نو آغاز کنند. این بخش دشوار قضیه است. همان جایی است که کفش ها باید بریده شود. بریدن از اعتیاد به نابودی خود، ناراحت کننده است. هیچکس نمی داند چرا. ممکن است فکر کنید وقتی فرد در بند به این نقطه می رسد راحت می شود. فکر می‌کنید در این لحظه احساس می‌کند که نجات یافته است. فکر می کنید غرق سرور و شادمانی می شود. اما خیر. او هراسان می شود. صدای به هم خوردن دندان هایش را می شنود و می فهمد که این صدا از خود اوست.حس می کنم دچار خونریزی شده، هرچند خونی در کار نیست. اما همین درد است، همین قطع عضو است، همین تکیه گاه یا" پایی برای ایستادن نداشتن" است، همین به اصطلاح خانه‌ای برای بازگشت نداشتن است که دقیقا برای شروع و برای از نو آغاز کردن لازم است- برای بازگشت به زندگی خود ساخته، بازگشت به زندگی ای که به طور روزانه و با فکر و تامل آن را می سازیم. اما جدایی از کفش های قرمز دردناک است. با این حال کنده شدن یکباره از اعتیاد، تنها امید ماست. این جدایی سرشار از خیر و برکت است. پاها دوباره رشد خواهد کرد، ما راهمان را پیدا خواهیم کرد، بهبود خواهیم یافت، روزی دوباره خواهیم دوید، خواهیم پرید، و خواهیم جهید. آن گاه زندگی خود ساخته ما حی و حاضر پیش رویمان خواهد بود. ما به آن گام خواهیم نهاد، و از اینکه توانسته ایم چنان خوش اقبال باشیم که فرصت دیگری به دست آوریم، در شگفت خواهیم بود.