loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب زمستان 66 | محمد یعقوبی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب زمستان 66 اثر محمد یعقوبی

کتاب "زمستان 66" یک نمایشنامه خواندنی است که به وقایع تاریخی مربوط به موشک‌باران شهر تهران در سال 1366 اشاره می‌کند.

شخصیت اصلی قصه، نویسنده‌ای جوان است که در کنار زنش زندگی آرامی را پشت سر می‌گذارد. وی آثارش خویش را پیش از چاپ و انتشار در اختیار همسرش قرار می‌دهد. تا این زن، پس از مطالعه‌ی دقیق، نظر خود را در رابطه با محتوای اثر مورد نظر، ارائه نماید. حکایت زمستان 66 نیز دقیقا از همین جا شکل می‌گیرد. همسر نویسنده، در حال مطالعه‌ی جدیدترین نمایشنامه‌ی شوهرش می‌باشد؛ در واقع اوست که محتوای قصه را برای مخاطب روایت می‌کند. در میانه‌هایی نمایش نیز، داستان را قطع کرده و به مکالمه با همسرش می‌پردازد. سپس، پس از پایان صحبت‌های خود، مجددا بازخوانی آن را ادامه می‌دهد.

نمایش‌نامه،‌ از اسباب‌کشی خانواده‌ای چهارنفره به خانه‌ای جدید آغاز می‌گردد. "نسیم"، مادر میان‌سالِ "ناهید" و "مه‌یار" است. پدر خانواده سال‌ها پیش از دنیا رفته و حالا "بابک"، شوهر ناهید، با آن‌ها زندگی می‌کند. این دختر جوان، شخصی تندمزاج و عصبی می‌باشد که مدام به جنگ و نزاع با مه‌یار و بابک می‌پردازد؛ عملی که همواره موجب رنجش خاطر این مردان شده و آن‌ها را از خانه فراری می‌دهد.

در صحنه‌ی اول نمایش، ناهید و نسیم در حال باز کردن جعبه‌های حاوی اثاثیه‌ی خانه هستند. مه‌یار نیز گاهی به آن‌ها یاری می‌رساند. اما خبری از بابک نیست. زیرا چند روز پیش، او و زنش مشاجره‌ی سختی با یک‌دیگر داشته و از آن موقع تا کنون اطلاعی از هم ندارند. مطابق روال همیشه، ناهید عصبانی و خسته است و غرولندکنان از مه‌یار می‌خواهد که جعبه‌های باقی مانده را به داخل خانه منتقل نماید. سپس برای سکونت در اتاقی مشرف به بالکن، با مه‌یار بحث و گفتگو می‌کند. در نهایت، مه‌یار از شدت ناراحتی، با دلی شکسته، خانه را ترک می‌نماید.

دقایقی بعد، صدای هولناکی به گوش می‌رسد؛ صدایی مشابه انفجار یک بمب. این واقعه، شوکی بزرگ را به نسرین و ناهید وارد می‌کند اما آن‌ها مجددا به ادامه‌ی کار خویش می‌پردازند. ساعاتی بعد نیز، انفجار دیگری رخ می‌دهد. این‌بار آن‌ها متوجه می‌شوند که صدا مربوط به انفجار موشک می‌باشد؛ در نتیجه، نسرین و ناهید، به شدت مضطرب و نگران می‌شوند. زیرا بابک و مه‌یار هم‌چنان در خانه حضور ندارند و مرگ، هر لحظه به آن‌ها نزدیک و نزدیک‌تر می‌گردد؛ موضوعی که دیدگاه آن‌ها را به زندگی و اطرافیان‌شان تغییر می‌دهد.

 

برشی از متن کتاب زمستان 66 اثر محمد یعقوبی

بابک و ناهید کتاب‌هایی را که از توی کارتن بیرون آورده‌اند ورق می‌زنند. بعضی از کتاب‌ها را انتخاب می‌کنند و روی زمین می‌گذارند. بعضی از کتاب‌ها را هم داخل کارتن می‌گذارند.

بابک: خیلی زور داره آدم بمیره یه مدت بعد صلح بشه.

ناهید: توی می‌خوای چیزی به‌م بگی؟

بابک: نه.

ناهید: حرف بزن بابک. شاید این آخرین حرفی باشه که بین ما رد و بدل می‌شه.

بابک: خیلی زور داره آدم بمیره یه مدت بعد صلح بشه.

ناهید: حرفی باشه که بین ما رد و بدل می‌شه.

بابک: حرفی ندارم.

ناهید: امروز چندمه؟

بابک: دهم.

ناهید: بیا، بیست روز دیگه عیده...

بابک: نوزده.

ناهید: چی؟

بابک: نوزده روز دیگه.

صدای زن: برای این بابک یه فکری بکن. خیلی یه جوریه.

بابک کارتنی را بلند می‌کند و به سوی در خروجی می‌رود.

ناهید: کجا داری می‌ری؟

بابک: اینو بذارم توی انباری.

ناهید: نه الان نمی‌خوام جایی بری.

بابک به سوی در خروجی می‌رود.

ناهید: دلم می‌خواد اینجا باشی. بیا همین جا رو مرتب کنیم.

بابک کارتن را دم در خروجی می‌گذارد.

ناهید: ساعت چنده؟

بابک: نه و بیست‌وپنج.

هر دو سرگرم مرتب کردن هستند. ناهید می‌خواهد در یک قوطی را باز کند اما نمی‌تواند.

ناهید: الان حالتو می‌گیرم.

باز هم سعی می‌کند ولی نمی‌تواند در قوطی را باز کند.

ناهید: بیا در اینو باز کن من زورم نمی‌رسه.

بابک: آره، تو زورت فقط به من می‌رسه.

ناهید: کاش اینطور بود.

بابک: این‌ها رو کجا بذارم؟

ناهید: بذارشون توی اتاق خودمون، بعد خودم چیزمیزاش رو می‌ذارم سر جاش... مرسی.

بابک به آن اتاق می‌رود. کمی بعد صدای ترانه از آن اتاق به گوش می‌رسد. بابک وارد می‌شود. ضبطی در دست دارد.

بابک: کنار وسایل مه‌یار بود.

بابک از شیشه شیر جرعه‌ای عرق می‌نوشد. ناهید به بابک نزدیک‌تر می‌شود. صدای ضبط را کم می‌کند.

ناهید: یه چیزی بگم به‌م نمی‌خندی؟

بابک: نه.

ناهید: یه جمله‌ی قشنگ به‌م بگو.

بابک: به زودی صلح می‌شه.

بابک لبخند می‌زند. صدای ضبط را کمی بلند می‌کند.

ناهید: قبل از اومدنت توی یکی از کارتنا نامه‌هایی رو پیدا کردم که تو قبل ازدواج برام نوشته بودی. اصلا باورم نمی‌شد اون نامه‌ها رو تو نوشتی. [ناهید صدای ضبط را کم می‌کند.] تو اون‌وقت‌ها...

کتاب زمستان 66 به قلم محمد یعقوبی در انتشارات افراز به چاپ رسیده است.


فهرست


زمستان 66

واقعیت در زمستان 66

رسوایی فراموشی

نوشتن در تاریکی

من زنده ماندم پس باید می‌نوشتم

نمی‌خواستم برده‌ی خود بشوم

من نباید مانع تو شوم؟

نمایش‌نامه‌ی ایرانی یک‌بار مصرف نیست

عکس‌های نمایش زمستان 66



  • ایران این روزها... 6
  • نویسنده: محمد یعقوبی
  • انتشارات: افراز

مشخصات

  • نویسنده محمد یعقوبی
  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 4
  • سال انتشار 1398
  • تعداد صفحه 160
  • انتشارات افراز

محمد یعقوبی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب زمستان 66 | محمد یعقوبی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل