loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب روباه ها با مرغ ها کاری ندارند (مرغدانی پرماجرا)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب روباه ها با مرغ ها کاری ندارند از مجموعه ی مرغدانی پرماجرا، نوشته ی کریستیان ژولی بوآ ترجمه ی محمد مهدی شجاعی و از سوی نشر چکه به چاپ رسیده است.

مجموعه ی مرغدانی پرماجرا برای کودکان گروه سنی دبستان نوشته و به زبان فارسی ترجمه شده است. در این مجموعه ضمن روایت یک داستان تازه، با اشاره ای کوتاه، کودکان را با یکی از شخصیت های علمی، ادبی یا حتی افسانه ای آشنا می کنند. برای مثال: در این داستان به افسانه ی غول شاخ دار یا مینوتور که یک افسانه ی قدیمی یونانی است اشاره شده است. این غول، سر گاو  و بدن انسان داشت؛ برای این که کسی او را نبیند، مادرش دستور داد کاخی بسازند که راه های پیچ در پیچ داشته باشد. این کاخ به هزارتو معروف شد . غول شاخ دار هرگز نتوانست راه خروج از آن را بیابد. علاوه بر این به داستان زورو هم اشاره شده، شما می توانید در کنار قصه ی اصلی، داستان زورو را هم برای کودکتان تعریف کنید. داستان کتاب در مرغداری اتفاق می افتد و به دنبال دعوایی که بین جوجه خروس ها اتفاق می افتد؛ روباه حیله گر، نوک دراز و دوستانش را می دزد و به عمیق ترین سوراخ های لانه ی خود می برد، در آن جا اتفاقات هیجان انگیز و پر از رعب و وحشتی برای جوجه خروس ها رخ می دهد، اما سرانجام توسط دوستشان، گوسفند موفرفری نجات می یابند. کتاب روباه ها با مرغ ها کاری ندارند از مجموعه ی مرغدانی پرماجرا، نوشته ی کریستیان ژولی بوآ ترجمه ی محمد مهدی شجاعی و از سوی انتشارات چکه به چاپ رسیده است.

 


برشی از متن کتاب


طوفان، مرغدانی را تهدید می کند. اما جوجه ها تصمیم می گیرند تا هوا بد نشده است، بازی کنند. چون اگر هوا طوفانی بشود، دیگر نمی توانند از مرغداری بیرون بیایند. بزرگ ترها مرغ بال بازی می کنند. اما حنایی و نوک دراز و دوستانشان می خواهند قایم باشک دسته جمعی بازی می کنند؛ بازی خیلی بامزه ای است. چون جوجه های یک گروه، باید دنبال جوجه های گروهی بگردند که قایم شده اند. نوبت حنایی و دوستانش است که تا صد  بشمارند. مخملک گفت: «... مَ مَ ن هم با شما! آ آخر ه ه هنوز، کمی مَ مَ ر یضم!» نوک دراز جای خوبی برای قایم شدن پیدا کرد. هیچ کس فکرش را هم نمی کند کسی آن جا پنهان شده باشد. اما بنگ بنگ هم همین نظر را داد. همه از بنگ بنگ می ترسیدند. او با عصبانیت فریاد زد: «نوک دراز، بکش کنار!» اما نوک دراز به آرامی می گوید: «ولی داریم بازی می کنیم.» چند قدم آن طرف تر، خروسک  می خواهد جای کپلی و لرزانک را بگیرد. کپلی می گوید: «بد جنس! ولم کن! وگرنه  به مامانم می گویم!» پرآبی می گوید: «جا نداریم برو پی کارت!» نزدیک پل قدیمی: -بگذار رد بشوم شکم گنده! دعوای نوک دراز و بنگ بنگ دارد به خون ریزی تبدیل می شود. آن ها روی پنجه هایشان ایستاده اند و چپ چپ به هم نگاه می کنند. -فکر می کنم که کشیده ی مرغی می خواهی! -زرده ی یخ زده! من از تو نمی ترسم! وقتی جوجه خروس ها داشتند با هم دعوا می کردند، دشمن همیشگی خود را ندیدند. او هم یکی از آن ها را با خودش برد. جوجه ها اول صدایشان را بالا بردند. بعد حرف های بد زدند و دست آخر زمین بازی میدان جنگ شد. ولی چرا این طوری می کردند؟

نویسنده: کریستیان ژولی بوآ تصویرگر: کریستیان هاینریش ترجمه ی: سیدمحمد مهدی شجاعی انتشارات: چکه  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب روباه ها با مرغ ها کاری ندارند (مرغدانی پرماجرا)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل