کتاب راهنمای موجودات جادویی (پیپ بارتلت 1)

درباره‌ی کتاب پیپ بارتلت 1: راهنمای موجودات جادویی

کتاب "راهنمای موجودات جادویی" جلد اول از مجموعه داستان‌های زیبای "پیت بارتلت" می‌باشد که برای مطالعه‌ی کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآمده است.

شخصیت اصلی قصه و نیز راوی آن، "پیپ" نام دارد. پسری نوجوان و باهوش که همراه با والدینش در "آتلانتا" زندگی می‌کند. پیپ حیوانات، را از صمیم قلب دوست می‌دارد و از توانایی ویژه‌ و منحصربه‌فردی بهره‌مند است؛ توانایی‌ای که با استفاده از آن به راحتی می‌تواند با حیوانات سخن بگوید و در مقابل، صحبت‌های این موجودات را نیز به طور کامل بفهمد؛ موضوعی که همواره، موجب برقراری رابطه‌ای نزدیک میان پیپ و انواع حیوانات می‌گردد.

بر خلاف پسر قصه، پدر و مادر او، فقط به شناسایی و شناخت انواع سنگ‌های موجود در زمین علاقه‌مند هستند و هیچ تمایلی به برقراری ارتباط با حیوانات ندارند. از همین روی، در رشته‌ی زمین‌شناسی تحصیل کرده و فعالیت شغلی‌شان نیز، در همین زمینه می‌باشد. "راهنمای موجودات جادویی"، کتاب محبوب پیپ است که توسط "جفری هیگلستون" به نگارش درآمده؛ اثری که انواع موجودات خاص از جمله اسب‌های تک شاخ را به مخاطب معرفی کرده و ویژگی‌ها و مشخصات آن‌ها را به طور کامل تشریح می‌کند.

اصل ماجرا از روز معرفی مشاغل در مدرسه آغاز می‌گردد. تمامی والدین دانش‌آموزان، برای تشریح مشاغل خویش، به مدرسه آمده‌اند. در میان جمعیت حاضر، پدر "ماریسول بارار"، یکی از همکلاسی‌های پیپ، نیز دیده می‌شود. او صاحب یک مزرعه‌ی پرورش اسب‌های تک‌شاخ می‌باشد که جهت معرفی شغل خود، چند اسب را نیز با خود به حیاط مدرسه آورده است. پیپ به محض دیدن این موجودات جادویی شگفت‌زده شده و به سوی محل نگهداری آن‌ها می‌رود. سپس شروع به صحبت با اسب‌ها می‌نماید. دقایقی بعد سوار یکی از آن‌ها شده و آشوب بزرگی را در مدرسه به پا می‌کند؛ آشوبی که موجب تنبیه پیپ می‌گردد.

پس از این واقعه، والدین پیپ متوجه علاقه‌ی درونی و غیر قابل کنترل فرزندش نسبت به حیوانات می‌شوند. در نتیجه تصمیم می‌گیرند که او را برای گذراندن اوقات فراغت تابستانی به "کلاورتن" بفرستند؛ شهری کوچک در جنوب "جورجیا" که "اما"، خاله‌ی پیپ در آن زندگی می‌کند. در واقع این زن، پزشک موجودات جادویی است و درمانگاهی بزرگ را اداره می‌نماید. با آغاز تعطیلات، پیپ خوشحال و شاد، به کلاورتن سفر می‌کند؛ سفری پرماجرا که روایت‌هایی خواندنی را به وجود می‌آورد.

برشی از متن کتاب پیپ بارتلت 1

فصل 5

نگاهی به جوراب‌هایت بینداز

روز بعد با صدای فریاد شروع شد. صدای فریاد کالی بود؛ البته نه از آن فریادهای ترسناکی که تا پشت میز صبحانه از جای‌تان بپرید.

من و خاله اما پشت میز صبحانه به هم نگاه کردیم. چشم‌های خاله باریک شد و گاز دیگری به وافل یخ‌زده‌اش زد. من هم آبمیوه‌ام را خوردم.

یک دقیقه‌ی بعد کالی پای‌کوبان آمد. از ته موهایش دود بلند می‌شد. سطل زباله‌ای فلزی را که می‌دانستم مال اتاقش است و کنارش برچسب گل‌های صورتی داشت، توی دستش گرفته بود. خب قبلا برچسب داشت، الان که همه‌شان آب شده بودند. از بالای سطل هم داشت دود بلند می‌شد.

کالی با عصبانیت گفت: «یکی دیگه‌شون رو توی کشوی جوراب‌هام پیدا کردم!»

خاله اما سعی کرد لحنش همدلانه باشد. «حتما اومده بوده دنبال دوست‌های دیگه‌ش توی درمانگاه؛ چون وزوزی‌ها دوست دارن یه جا جمع بشن.»

کالی سطل را روی میز کوبید و گفت: «خب حق ندارن که توی کشوی من دور هم جمع بشن! نمی‌شه از دستشون راحت شد؟»

خاله گفت: «کالی سطل آشغال رو روی میز نذار. دارم دنبال راهی می‌گردم که بتونیم بدون دردسر جابه‌جاشون کنیم، اما کار آسونی نیست؛ چون همه اون‌ها رو آفت می‌دونن. باید بعضی از قرارهای امروز رو عقب بندازم.» بعد به وزوزی‌ توی سطل که پلک‌زنان به کالی نگاه می‌کرد اشاره کرد. «فکر می‌کنی بتونی از این یکی مراقبت کنی؟»

کالی داد کشید: «یکی! یکی؟» انگار اصلا حال‌وحوصله نداشت. «ندیدی دیروز حواسم به چندتاشون بود تو درمانگاه؟ یه میلیون‌تا! یه دونه بیشتر چه فرقی می‌کنه! یکی! فقط یکی!»

دوبار دیگر کالی را وسط دعوای خانوادگی دیده بودم و هیچ‌کدام‌شان جالب نبودند. اصلا دلم نمی‌خواست توی دست‌وپایش باشم. رو کردم به خاله و گفتم: «می‌تونم برم خونه‌ی توماس؟ می‌خوام درباره‌ی وزوزی‌ها باهاش حرف بزنم.»

خاله اما با لبخند جواب داد: «می‌خواین فکرهاتون رو بریزین رو هم؟» من هم با لبخند گفتم: «آره.»

«فکر خوبیه پیپ. کلاورتن به هر کمکی برای قضیه وزوزی‌ها نیاز داره.» کالی که سطل را همین‌طور این‌ور و آن‌ور می‌کوباند، گفت: «آره عالیه؛ اما چه‌طوره به جای این کارها همه‌تون با من بیاین بریم برای خودم جوراب بخرم. آخ حواسم نبود! نمی‌تونیم؛ چون اون‌وقت هیچ‌کس نیست که حواسش ...

کتاب راهنمای موجودات جادویی اولین جلد از مجموعه ی پیپ بارتلت اثر مگی استیف واتر و جکسون پیرس با ترجمه‌ی عاطفه احمدی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.