loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دیداری شگفت با غیاث الدین جمشید کاشانی (داری و ناری)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دیداری شگفت با غیاث الدین جمشید کاشانی نوشته ی ابوالقاسم فیض آبادی توسط نشر نخستین به چاپ رسیده است.

کتاب جلد 20 از مجموعه ی " سفرهای پرماجرای داری و ناری " است. " ناری "و " داری " خواهر و برادر نوجوانی هستند که برای دیدار مادربزرگ شان به روستای " ظریف آباد " جایی نزدیک " سبزوار " می روند. آن ها در زیر زمین خانه ی مادربزرگ شان صندوقچه ای قدیمی با وسایل قدیمی و کهنه پیدا می کنند. یکی از وسایل صندوقچه کتابی قدیمی است که سرگذشت دانشمندان و مشاهیر ایرانی را بازگو می کند. در حاشیه ی کتاب دست خط هایی از افرادی وجود دارد که به وسیله ی کتاب به زمان آن دانشمندان و مشاهیر سفر کرده اند و با آن ها آشنا شده و صحبت کرده اند. داری و ناری از فهمیدن این مسئله متعجب می شوند و سعی می کنند تا آن ها نیز به این سفرهای خیال انگیز بروند. در هر جلد از این مجموعه کودکان و نوجوانان با یکی از دانشمندان و مشاهیر ایران زمین، سرگذشت، زندگی، خدمات مهم آنان و دورانی که در آن زندگی می کرده اند، آشنا می شوند. در این جلد این خواهر و برادر به دیدار " غیاث الدین جمشید کاشانی " مشهور به الکاشی و بطلمیوس دوم می روند.  او از کودکی علاقه ی ویژه ای به یادگیری ریاضی و نجوم داشت و با پشتکار در آن ها مهارت پیدا کرد. کاشانی چنان در نجوم پیشرفت کرد که مسایل پیچیده را آشکار و تمامی جدول های زیج (جداول اختری یا سالنامه) ایلخانی را که خواجه نصیر الدین طوسی استخراج کرده بود، تصحیح کرد و در کتابی به نام " زیج الخاقانی " ثبت کرد. بیشترین شهرت او رصدهایی بود که بر روی ستارگان می کرد و پیش بینی چند خسوف بود که در سال های 808 و 809 هـ.ق روی دادند. تصاویر کتاب را سمیه رحمتی خواه تصویرگر آن به اجرا درآورده است.

 


برشی از متن کتاب


باغ رصدخانه پیش از آن که بچه ها چشم باز کنند، صدای آواز پرندگان وبوی خوش گل ها، آن ها را شاد کرد. داری در همان حال گفت: «بازهم باغ ایرانی با عطر و بوی هوش ربا.» ناری گفت: «چشم باز نکرده می توان حتی رنگ و رخ گل ها را هم تشخیص داد.» آن ها چشم باز کردند و حدس شان درست بود؛ باغی بزرگ و پر از گل با سروهایی سر به فلک کشیده که جلوه ای خاصی به باغ داده بود. دور تا دور باغ ساختمان بود و در گوشه ای از آن بنایی بود که گنبد رصدخانه بر آن دیده می شد. مثل گنبدی که در بغداد دیده بودند. ناری ناخودآگاه جمله ای برزبان آورد: «یاد استاد خوارزمی گرامی باد.» داری گفت: «بله، از ایشان چیزهای زیادی درباره ی آسمان و رصد ستارگان یاد گرفتیم.» و در حالی که گوشه گوشه ی باغ را نگاه می کرد، گفت: «امیدوارم درست آمده باشیم و کتاب دوباره سر به سرمان نگذاشته باشد.» وسط باغ حوضی پر آب و زیبا خودنمایی می کرد. بچه ها همان طور که غرق تماشای دیدنی های باغ بودند، نگاه شان به گوشه ای از باغ خیره ماند. درسایه ی درختی، عده ای روی گلیمی نشسته بودندو با دقت به سخنان مردی گوش می دادند که رو به روی آن ها ایستاده بود. به نظر کلاس درس بود. صدای فواره ی آب و آواز پرندگان و سخنان آن مرد که محکم و شمرده حرف می زد، مانند دکلمه هایی بود که گاهی از رادیو پخش می شد. بچه ها آهسته به آن جمع نزدیک شدند. مردی که ایستاده سخن می گفت، دستار از سر برداشته و آستن ها را بالا زده بود. بچه ها گوشه ای نشستند و به سخنان آن مرد گوش دادند. آن مرد کتابچه ای را از روی میز کوچکی که در کنارش بود، برداشت و گفت: «این همان جزوه ای است که اشاره کردم. بخش هایی از مفاتیح الحساب است که گرد آورده ام و دانستنش برای نوآموزان مفید است.» بچه ها با شنیدن نام کتاب پی بردند در حضور غیاث الدین جمشید کاشانی هستند. «از زمانی که کار رصدخانه به اتمام رسید، کودکان از سر کنجکاوی و والدین به شوق آشنایی با کار رصد و یادگیری فرزندانشان به این مکان مراجعه می کنند. با توجه به علاقه ی دربار و شخص الغ بیگ به علم و فرهنگ، قرار شد شما آموزگاران مکتب خانه ها بچه ها را با حساب و ریاضی و ابزارهای نجوم آشنا کنید. پس گام اول، برگزاری این کلاس ها بود که خوشبختانه نشان می دهد شما هم به آن علاقه دارید. این جزوه که برای مدتی همراه شما خواهد بود، مقدمات حساب را به شما یاد خواهد داد. سپس بخش هایی از علوم را یاد خواهید گرفت و در آخر با ابزارها و شیوه های رصد آسمان آشنا خواهید شد. و گام دوم، انتقال آموخته ها به کودکان و افرادی است که شوق دانستن دارند و این وظیفه ی شماست. با این کار مردم و بچه هایشان با علوم آشنا می شوند و این ساختمان به نظرشان عجیب و غریب نخواهد بود. برای امروز کافی است. برای آشنایی بیشتر با بخش های مختلف رصدخانه به درون می رویم تا از نزدیک با ابزارها و علم رصد آشنا شوید.» آموزگاران از جا برخاستند و مشغول صحبت با یکدیگر شدند. استاد کتاب بزرگی را که روی میز باز بود، بست و جزوه ها را مرتب کرد و در همان حال به سوال های دو سه نفر که به او نزدیک شدند پاسخ دادو به آرامی نشست. به یکی از افراد اشاره کرد تا نزدش برود و به او گوشه ی باغ را نشان دادو گفت: «از ورودی آن طرف داخل شوید، من هم به شما خواهم رسید.» آن فرد رفت و استاد تنها شد. بچه ها فرصت را غنیمت شمردند، آهسته به استاد نزدیک شدند. او با دیدن داری و ناری لبخندی زد و گفت: «شاهد از غیب رسید.» بچه ها با شنیدن این حرف یکه خوردند ولی زود به خود آمدند و سلام کردند. ...

نویسنده


" ابوالقاسم فیض آبادی " در سال 1333 در تهران به دنیا آمد. دوران کودکی‌اش را در محله ی نظام آباد گذراند. و دوران نوجوانی و دوره‌ی دبیرستان را در نارمک طی کرد. او در سال 55 در رشته ی ریاضیات کاربردی از مدرسه عالی ریاضیات و مدیریت اقتصادی کرج فارغ‌التحصیل شد. نزدیک به چهل سال است در ارتباط با کتاب؛ اعم از آماده سازی، تولید و نشر همکاری می کند. از سال 73 با عنوان نشر نخستین به جرگه‌ی ناشرین کتاب پیوست و در زمینه‌ی کتاب‌های عمومی و کودک و نوجوان به کار خود ادامه داد. سال 1390 اولین قصه‌اش را نوشت. قصه‌ی " آرش کمانگیر " که روایتی از دوران کودکی آرش است. همچنین مجموعه‌ای با عنوان " سفرهای پرماجرای داری و ناری " در قالب داستان تخیلی نوشته است. این مجموعه برای آشنایی کودکان و نوجوانان با اندیشمندان و مشاهیر ایران است، و در 20 جلد تاکنون چاپ و منتشر شده است. از دیگر آثار او می توان به " تبر زین نادر " ، " قصه در قصه " ، " قصه‌های خانوم بزرگ از چله کوچیک تا چله بزرگ " اشاره کرد.

  • سفرهای پرماجرای داری و ناری
  • نویسنده: ابوالقاسم فیض آبادی
  • تصویرگر: سمیه رحمتی خواه
  • انتشارات: نخستین

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 3
  • سال انتشار 1396
  • تعداد صفحه 64
  • انتشارات نخستین

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دیداری شگفت با غیاث الدین جمشید کاشانی (داری و ناری)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل