loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دیداری شگفت با بزرگمهر حکیم (سفرهای پر ماجرای داری و ناری)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دیداری شگفت با بزرگمهر حکیم نوشته ی ابوالقاسم فیض آبادی و تصویرگری میثم خانکشلو توسط نشرخستین به چاپ رسیده است.

کتاب جلد 5 از مجموعه ی " سفرهای پرماجرای داری و ناری " است. در این جلد داری و ناری به دیدار بزرگمهر حکیم می روند. بزرگمهر بُختَگان، وزیر خردمند خسرو انوشیروان، پادشاه ساسانی بود. برخی از نویسندگان، بزرگمهر را با برزویه، طبیب دربار انوشیروان، یکی دانسته اند. شاید این مسئله به دلیل هم زمانی این دو، بوده است. بزرگمهر حکیم، مشهورترین وزیر سرزمین ایران است. سیزده سال در دربار انوشیروان مقام وزیر اعظمی را داشت و به حکمت و تدبیر معروف بود. او برای آموزش و پرورش هرمز، فرزند انوشیروان، انتخاب شد و با درایت و سعی و تلاشی که داشت تا وزیر اعظمی پیش رفت. او برای حفظ و سرفرازی ایران بسیار تلاش کرد. او با اندیشه ها و کارهای حکیمانه اش، نامی نیک از خود به جای گذاشت. طوری که سخنان و نکته های گهربارش زبانزد است. حتی در کتاب هایی که نویسندگان، اندیشمندان و عارفان پس از او نوشتند، می توان ردی از گفتارها و افکار او را دید. مانند: شاهنامه ی فردوسی، کلیله و دمنه، سیاست نامه، گلستان سعدی و ... .

" ناری "و " داری " خواهر و برادر نوجوانی هستند که برای دیدار مادربزرگ شان به روستای " ظریف آباد " جایی نزدیک " سبزوار " می روند. آن ها در زیر زمین خانه ی مادربزرگ شان صندوقچه ای قدیمی با وسایل قدیمی و کهنه پیدا می کنند. یکی از وسایل صندوقچه کتابی قدیمی است که سرگذشت دانشمندان و مشاهیر ایرانی را بازگو می کند. در حاشیه ی کتاب دست خط هایی از افرادی وجود دارد که به وسیله ی کتاب به زمان آن دانشمندان و مشاهیر سفر کرده اند و با آن ها آشنا شده و صحبت کرده اند. داری و ناری از فهمیدن این مسئله متعجب می شوند و سعی می کنند تا آن ها نیز به این سفرهای خیال انگیز بروند. در هر جلد از این مجموعه کودکان و نوجوانان با یکی از دانشمندان و مشاهیر ایران زمین، سرگذشت، زندگی، خدمات مهم آنان و دورانی که در آن زندگی می کرده اند، آشنا می شوند. تصاویر کتاب را میثم خانکشلو به تصویر کشیده است.

 


برشی از متن کتاب


دربار انوشیروان بچه ها وقتی به خود آمدند، متوجه لباس هایشان شدندکه از کتان آبی و نارنجی بود و کمربندی روی آن بسته شده بود و کفش هایشان چرمی و بنددار بود. نگاهی به اطراف انداختند و دیدند عده ای زن و مرد با لباس های یک شکل در حالی که سینی های پر از میوه و نوشیدنی در دست دارند، به بخش دیگری از قصر می روند. داری و ناری در حالی که در پناه ستون ها و پرده ها حرکت می کردند، خود را به دربزرگی رساندند که به سالنی باز می شد. افرادی سینی ها را گرفته به درون می بردند. سقف سالن بسیار بلند بود و یک میز بزرگ و طلایی وسط سالن دیده می شد. روی میز پر از خوراکی های گوناگون، میوه و نوشیدنی بود. تمام ظرف ها از طلا و نقره بودند و درخشندگی زیادی داشتند. در قسمت بالای میز، صندلی بزرگ جواهر نشان قرار داشت که کسی روی آن نشسته بود. بزرگی آن فرد بر دیگران مشخص بود. دور میز عده ای ایستاده بودند که نشان می داد از بزرگان کشور هستند. بچه ها همینطور که تماشا می کردند، یک نفر را دیدند با لباس بلند زربافت به شاه نزدیک شد و گفت: «اعلیحضرتا، بزرگمهر حکیم شرفیاب می شوند.» شاه با اشاره ی دست اجازه ی ورود داد. بچه ها در انتظار ورود بزرگمهر، به آن سو نگاه کردند. کمی بعد، یک نفر با لباس بلند کتانی ساده وارد شد و در مقابل شاه تعظیم کرد و سمت راست شاه ایستاد. شاه رو به حاضران گفت: «شما از سراسر ایران به قصر فراخوانده شدید تا با وزیری کاردان و اندیشمند، آشنا شوید. تصمیم بر این است برای عدالت گستری در سراسر سرزمین تحت امرمان، دستوراتی صادر کنیم. اینک هر سوالی که به نظرتان می رسد، بپرسید تا پاسخ خود را بگیرید.» پیری از حاضران جلو آمد و گفت: «پادشاها، از این که این بندگان را به حضور پذیرفتید بسیار خرسندیم. در سایه ی وجود شما سرزمین ما در امن و امان است و عدالت در جای جای این سرزمین چون آفتاب تابان گسترده و می درخشد.» شاه با عصبانیت کلام او را قطع کرد و گفت: «این چه درخشندگی است که هر روز پیام هایی می رسد که مردم از روستاها فرار می کنند و بیشتر روستاها به ویرانه تبدیل شده است. من با کوتاهی از جانب هر مقامی که باشد، برخورد خواهم کرد.» مرد سخن گو، سردرگریبان شد و نتوانست پاسخی بدهد و با اشاره ی شاه عقب رفت و در جای خود ایستاد. نفر دیگری گفت: «شاهنشاه به سلامت باشد. جهان با وجود شما آسوده است. شاها اجازه می خواهم نخستین کسی باشم که از حکیم سوال کنم. ای حکیم، می خواهم بدانم در حال حاضر وضعیت زندگی مردم چگونه است و چه اخباری به شما می رسد؟» بزرگمهر نگاهی به شاه انداخت و اجازه خواست نخست سخنانی بگوید؛ رو به حاضران گفت: «اراده ی خسرو انوشیروان بر این قرار گرفته که عدالت را در سراسر سرزمین ایران برقرار کند. این کار در گرو کمک شما است که کاگزاران پادشاه در سرزمین های پهناورایران هستید و دستورها و پیمان هایی که از پایتخت صادر می شود را بی چون و چرا اجرا می کنید. اما پاسخ سوالتان؛ دریخ و افسوس از رویدادهایی که سراسر این مرز و بوم رخ می دهد. دست اندرکاران آن سان که باید به فکر رفاه و آسایش مردم نیستند. همه خوب می دانیم چشم امید مردم یک سرزمین به بزرگان و کارگزاران است. خدمت به این مردم، نام نیک به جا خواهد گذاشت. پس همگی تلاش کنیم که به تنها گنج دوران زندگی، یعنی نام نیک، دست یابیم.» ...

نویسنده


" ابوالقاسم فیض آبادی " در سال 1333 در تهران به دنیا آمد. دوران کودکی‌اش را در محله ی نظام آباد گذراند. و دوران نوجوانی و دوره‌ی دبیرستان را در نارمک طی کرد. او در سال 55 در رشته ی ریاضیات کاربردی از مدرسه عالی ریاضیات و مدیریت اقتصادی کرج فارغ‌التحصیل شد. نزدیک به چهل سال است در ارتباط با کتاب؛ اعم از آماده سازی، تولید و نشر همکاری می کند. از سال 73 با عنوان نشر نخستین به جرگه‌ی ناشرین کتاب پیوست و در زمینه‌ی کتاب‌های عمومی و کودک و نوجوان به کار خود ادامه داد. سال 1390 اولین قصه‌اش را نوشت. قصه‌ی " آرش کمانگیر " که روایتی از دوران کودکی آرش است. همچنین مجموعه‌ای با عنوان " سفرهای پرماجرای داری و ناری " در قالب داستان تخیلی نوشته است. این مجموعه برای آشنایی کودکان و نوجوانان با اندیشمندان و مشاهیر ایران است، و در 20 جلد تاکنون چاپ و منتشر شده است. از دیگر آثار او می توان به " تبر زین نادر " ، " قصه در قصه " ، " قصه‌های خانوم بزرگ از چله کوچیک تا چله بزرگ " اشاره کرد.

  • سفرهای پرماجرای داری و ناری
  • نویسنده: ابوالقاسم فیض آبادی
  • تصویرگر: میثم خانکشلو
  • انتشارات: نخستین


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دیداری شگفت با بزرگمهر حکیم (سفرهای پر ماجرای داری و ناری)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل