loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دونده ی هزار تو 1 (لانه ی گریورها)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
275,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب لانه ی گریورها جلد اول از مجموعه ی دونده ی هزارتو، اثر جیمز دشنر و ترجمه ی مینا موسوی در نشر افق به چاپ رسیده است.

این اثر رمانی تخیلی ویژه ی نوجوانان است و داستان تعدادی نوجوان را بیان می کند که همه ی آن ها حافظه ی خود را از دست داده اند و تنها چیزی که از گذشته به یاد دارند نامشان است. "توماس" یکی از این نوجوانان است که خود را درون قوطی ای فلزی می بیند که همانند یک آسانسور در حال بالا رفتن است و زمانی که درهای این شبه آسانسور باز می شود او محوطه ای را می بیند که تعدادی نوجوانان هم سن وسال او در آن جا زندگی می کنند. دور تا دور محوطه را زمین های کشاورزی و دیوارهای سنگی فرا گرفته است، این دیوارها همانند یک دژ مستحکم از آن زمین ها محافظت می کنند. با فرارسیدن غروب آفتاب توماس متوجه می شود تعدادی دونده از دروازه هایی که مابین دیوارها قرار دارند به سرعت خود را به محوطه می رسانند و به ناگهان دیوارهای سنگی در نقاطی که مانند درب باز می باشد به سمت یکدیگر حرکت کرده و درب های ورودی با شروع شب بسته می شوند و آن جا را برای ورود هر موجود دیگری غیر ممکن می سازند. ذهن توماس درگیر سوالات بسیاری است و هر چه تلاش می کند نمی تواند برای آن ها جوابی پیدا کند. پسری به نام "نیوت" یکی از سرپرستان آن مکان عجیب و وهم آلود است که سرپرستی و آموزش توماس را برعهده می گیرد. روز بعد نیوت او را با آن محیط آشنا می کند و توماس متوجه می شود در بیرون از آن جا موجودات عجیبی زندگی می کنند که "گریور" نام دارند و ظاهری شبیه گاو اما بدنی عجیب و فلزی و مملو از انواع سلاح های سرد مانند چاقو دارند که تنها شب ها حمله می کنند و تا به حال توانسته اند چند نفر از نوجوانان دژ را شکار کنند. برخی از این نوجوانان در حال تلاش هستند تا راهی به مکان دیگری پیدا کنند و هر روز تعدادی دونده از دژ خارج می شوند و در میان دیوارهای تو در توی فلزی حرکت می کنند تا راهی به بیرون بیابند، اما هر شب دیوارهای هزار تو حرکت کرده و از مکان قبلی خود فاصله می گیرند، بنابراین هر روز باید تلاش جدیدی صورت پذیرد. توماس تصمیم می گیرد به جرگه ی دوندگان بپیوندد تا بتوانند راهی به دنیایی دیگر پیدا کنند و حافظه ی از دست رفته اش را بازیابد... .

مجموعه ی "دونده ی هزار تو" داستان سازمانی است که به شرارت مشهور است و " اوا پژ " رئیس آن می باشد. پس از آن که زمین تحت تاثیر یکی از توفان های عظیم خورشیدی قرار گرفت و انسان های بیشماری بر اثر آن درگذشتند و بعد از آن بیماری به نام " فلر " شایع شد، او و همکارانش تصمیم گرفتند آزمایشاتی را بر روی تعدادی نوجوان انجام دهند تا بتوانند واکنش ها، امواج مغزی و افکار آن ها را بررسی کنند تا راهی برای نجات زمین و درمان فلر بیابند. در مرحله ی اول این آزمایش آن ها تعدادی نوجوان را انتخاب کرده و با پاک کردن حافظه شان آن ها را در هزارتویی پیچ در پیچ نگه داری می کنند تا بتوانند راهی برای خروج پیدا کنند.توماس یکی از این نوجوانان است که تلاش می کند راه نجات از هزار تو را بیابد. این مجموعه جزء پر فروش ترین ها به گزارش نیویورک تایمز می باشد. بر اساس این مجموعه سریالی نیز ساخته شده است.

 


برشی از متن کتاب


  صبح روز بعد، توماس خودش را نگران و مضطرب و عرق کرده، جلوی یازده سر دیگر دید. آن ها روی صندلی هایی که به صورت نیم دایره چیده شده بود، دور توماس نشسته بودند. همین که سر جایش نشست، متوجه شد که همه ی آن ها سرپرست اند و باکمال تأسف گالی هم بین شان بو. صندلی ای که درست رو به روی توماس قرار داشت خالی بود و کاملا مشخص بود که برای آلبی است. آن ها توی یکی از اتاق های بزرگ خانه نشسته بودند که توماس قبلا ندیده بود. به جز صندلی ها و میز کوچکی در گوشه ی اتاق، اثاث دیگری آنجا نبود. دیواره ها هم مثل کف از چوب ساخته شده بودند و انگار کسی تا به حال، برای جذاب کردن آنجا تلاشی نکرده بود. اتاق هیچ پنجره ای نداشت و بوی کپک و کتاب کهنه می داد. هوا سرد نبود ولی بدن توماس می لرزید. با دیدن نیوت کمی خیالش راحت شد. نیوت درست کنار صندلی خالی آلبی نشسته بود: «در غیاب فرمانده مون که مریضه من شروع این جلسه رو اعلام می کنم.» چشم هایش را با زیرکی چرخاند، معلوم بود اصلا از حرف زدن خوشش نمی آید: «همون طور که همه تون می دونید، چند روز گذشته اتفاق های خیلی عجیبی افتاده و تقریبا همه شون به تامی، آشخور جدید، که جلومون نشسته مربوط می شه.» گالی گفت: «اون دیگه آشخور نیست.» صدای خش دارش چنان لحن آرام و بدجنسی داشت که بیشتر خنده دار شده بود: «اون حالا فقط یه قانون شکنه.» همهمه ای از زمزمه و پچ پچ شروع شد، ولی نیوت ساکتش کرد. ناگهان توماس حس کرد دلش می خواهد تا جایی که امکان دارد از آن اتاق و آدم هایش دور شود. نبوت گفت: «گالی، سعی کن دست کم این جا یه کم او نظم لعنتی رو رعایت کنی. اگه بخوای هر دفعه که من چیزی می گم حرف مفت بزنی، بهتره گورت رو گم کنی بری بیرون، چون من اصلا حال و حوصله ی مزه پرونی و شوخی رو ندارم.» توماس آرزو کرد که کاش می توانست از این حرف خوشحال شود. گالی دست به سینه به صندلی اش تکیه داد و آن قدر زورکی اخم کرده بود که توماس خنده اش گرفت. هرچه بیشتر می گذشت توماس کمتر باورش می شد که چند روز پیش از این پسر ترسیده بود. گالی به نظر احمق می آمد و حالا حتی قابل ترحم شده بود. نیوت با عصبانیت به گالی نگاه کرد، بعد ادامه داد: «خوشحالم بالاخره ساکت سرجات نشستی.» دوباره چشم هایش را چرخاند: «ما اینجا جمع شدیم چون دست تقریبا همه ی بچه های باحال بیشه تو این یکی دو روزه پیش من اومدن، یا از دست توماس گریه می کردن و می خواستن سر به تنش نباشه یا التماس می کردن باهاش هم گروه بشن. باید تصمیم بگیریم که می خوایم باهاش چی کار کنیم.» گالی به جلو خم شد، ولی نیوت قبل از اینکه بتواند چیزی بگوید، گفت: «گالی تو هم فرصت داری حرف بزنی، ولی هر دفعه فقط یک بار. و تامی، تو اجازه نداری تا وقتی چیزی ازت نپرسیدن حرفی بزنی. افتاد؟» منتظر شد تا توماس با سرش تایید کند و او هم با اکراه سرش را تکان داد. بعد به پسری که سمت راست روی اولین صندلی نشسته بود اشاره کرد: «زارت بوگندو، تو شروع کن.» ...    

  • پرفروش ترین به گزارش نیویورک تایمز
  • نویسنده: جیمز دشنر
  • مترجم: مینا موسوی
  • انتشارات: افق
 

جیمز دشنر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دونده ی هزار تو 1 (لانه ی گریورها)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل