کتاب دوست من قرآن 3 (سوره همزه)

کتاب دوست من قرآن 3 (سوره همزه) به قلم مجید غلامی و زهرا حمیدیان در انتشارات جامعه قاریان قرآن مشهد به چاپ رسیده است.

کتاب جلد سوم از مجموعه ی " دوست من قرآن " است. در هر جلد از این مجموعه یکی از سوره های کوچک قرآن در قالب شعر، قصه، بازی، کاردستی، سرگرمی، نقاشی و ... به کودکان آموزش داده می شود. در هر سوره علاوه بر آموزش آیات و روخوانی، معنا و محتوای آن سوره متناسب با درک و سن کودکان برای آن ها بیان می شود. همچنین بر روی آیات غذاب و توصیف جهنم تاکید نشده است تا از خداوند چهره ای محبت آمیز برای کودکان ترسیم شود. در این مجموعه سوره ها از آسان به مشکل به کودکان آموزش داده می شود. در کنار آموزش هر آیه تکرار مورد نیاز برای تثبیت آن آیه در ذهن کودک ذکر شده است. پس از اتمام حفظ کل سوره روند تکرار و تثبیت به مدت 5 روز ادامه خواهد داشت که در هر روز فعالیتی در کنار تکرار مانند درست کردن کاردستی، اجرای نمایش، نقاشی و ... انجام می گیرد. در این جلد حفظ و مفاهیم سوره ی " همزه " مد نظر می باشد. در ابتدا کل سوره جهت روخوانی آورده شده است. سپس کودکان درقالب یک شعر کودکانه با ظاهر سوره و تعداد آیات آن آشنایی پیدا می کنند. سپس در قالب یک داستان کودکان با مفهوم سوره ی همزه آشنا می شوند. رنگ آمیزی مربوط به آیه ی اول سوره، شعر، نکات تربیتی مربوط به سوره، مجموعه سازی، نمایش، بازی و سرگرمی و ... از دیگر مواردی است که هر روز در کنار آموزش یک آیه برای کودکان اجرا می شود. کتاب برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.

برشی از متن کتاب

بچه ی خوب و مهربون سوره ای دیگر رو بخون همزه باشه اسم اون سوره ای خوب و آسون با نام و یاد خدا شروع می شه بچه ها خدا که حرفش تکه فرستادش تو مکه نه دونه آیه داره بخون کاری نداره باهم بخندیم، به هم نخندیم زهرا کوچولو از این که می خواست به مهد برود خیلی خوشحال بود. او شنیده بود مهد جای قشنگیست که می تواند در آن جا دوستان زیادی پیدا کند. روز اول به همراه مادر راهی مهد شد. وقتی رسیدند زهرا وارد اتاقی شد که پر از بچه های هم سن و سال خودش بود. یکی از بچه ها تا زهرا را دید جلو دوید و گفت: «سلام، اسم من رعناست اسم تو چیه؟» زهرا با خنده جواب داد: «سلام اسم من زهراست، من بلند با سوب سیزای خوبی درست کنم تو سی؟» در این هنگام، مریم که به حرف های زهرا گوش می داد شروع کرد به خندیدن و گفت: «چه خنده دار! به چوب می گه سوب به چیز می گه سیز و ... » زهرا که از حرف مریم خیلی ناراحت شده بود تا آخر وقت گوشه کلاس نشست و با هیچ کس حرف نزد. او آن قدر ناراحت بود که وقتی به خانه رفت، ناهارش را هم نخورد! مادر که متوجه ناراحتی زهرا شده بود وقتی کارهایش تمام شد کنار او نشست، دستی به سرش کشید و گفت: «دختر گلم! زهرا جان به مامان نمی گی تو مهد چه کار کردی؟ چند تا دوست پیدا کردی؟ نمی گی از چی ناراحتی؟» اما زهرا هیچ حرفی نمی زد! مدتی گذشت تا با اصرار زیاد مادر، زهرا همه چیز را برای او تعریف کرد. فردای آن روز وقتی مادر، زهرا را به مهد برد، همه چیز را به خانم مربی گفت. خانم مربی هم به کلاس آمد و گفت: «بچه های عزیز! زهرا جون دیروز توی مهد از موضوعی ناراحت شده شما می دونید اون موضوع چیه؟» ...

• واحد کار حفظ، روخوانی و مفاهیم سوره ی همزه
• ویژه ی گروه پیش دبستانی
• مولفان: مجید غلامی - زهرا حمیدیان
• انتشارات: جامعه قاریان قرآن مشهد