کتاب دوست من قرآن 2 (سوره ماعون)

کتاب دوست من قرآن 2 (سوره ی ماعون) نوشته ی مجید غلامی و زهرا حمیدیان توسط انتشارات جامعه قاریان قرآن مشهد به چاپ رسیده است.

کتاب جلد دوم از مجموعه ی " دوست من قرآن " است. در هر جلد از این مجموعه یکی از سوره های کوچک قرآن در قالب شعر، قصه، بازی، کاردستی، سرگرمی، نقاشی و ... به کودکان آموزش داده می شود. در هر سوره علاوه بر آموزش آیات و روخوانی، معنا و محتوای آن سوره متناسب با درک و سن کودکان برای آن ها بیان می شود. همچنین بر روی آیات غذاب و توصیف جهنم تاکید نشده است تا از خداوند چهره ای محبت آمیز برای کودکان ترسیم شود. در این مجموعه سوره ها از آسان به مشکل به کودکان آموزش داده می شود. در کنار آموزش هر آیه تکرار مورد نیاز برای تثبیت آن آیه در ذهن کودک ذکر شده است. پس از اتمام حفظ کل سوره روند تکرار و تثبیت به مدت 5 روز ادامه خواهد داشت که در هر روز فعالیتی در کنار تکرار مانند درست کردن کاردستی، اجرای نمایش، نقاشی و ... انجام می گیرد. در این جلد حفظ و مفاهیم سوره ی " ماعون " مد نظر می باشد. در ابتدا کل سوره جهت روخوانی آورده شده است. سپس کودکان درقالب یک شعر کودکانه با ظاهر سوره و تعداد آیات آن آشنایی پیدا می کنند. سپس در قالب یک داستان کودکان با مفهوم سوره ی ماعون آشنا می شوند. رنگ آمیزی مربوط به آیه ی اول سوره، شعر، نکات تربیتی مربوط به سوره، نمایش، بازی و سرگرمی و ... از دیگر مواردی است که هر روز در کنار آموزش یک آیه برای کودکان اجرا می شود. کتاب برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

سلام، سلام حال تون؟ چطوره احوالتون؟ یک خبر خیلی خوب امروز دارم براتون این خبرخیلی خوب از تو کتاب خداست کتابی که توش پر از قصه ی خوب و زیباست امروز با هم می خونیم سوره ی خوب ماعون خوندن این سوره هم راحته خیلی آسون هفت دونه آیه داره این روباید بدونیم با نام و یاد خدا این سوره رو بخونیم یک روز خوب ، یک درس خوب نزدیک ظهر بود که صدای در حیاط بلند شد. مینا کوچولو در حالیکه عروسک قشنگش را توی بغل داشت، به سمت در حیاط دوید و در را باز کرد. پشت در مادر مریم بود. مادر مریم با دیدن مینا کوچولو به او سلام کرد و گفت: «عزیزم اگه مامانت خونه است بگو یه لحظه بیاد دم در.» مینا با دیدن او، به یاد کار مریم توی مهد افتاد. مریم اجازه نداده بود مینا با عروسکش بازی کند و مینا به خاطر این کار، از دست او خیلی ناراحت بود. مینا، پس از آنکه جواب سلام مادر مریم را داد، به داخل حیاط دوید و مادرش را صدا زد. مادر مینا، درم در آمد و بعد از سلام و احوال پرسی با مادر مریم، او را به داخل حیاط آورد و خودش به اتاق رفت. اندکی بعد مادر مینا با یک جعبه و چند دست لباس، به حیاط برگشت. مینا در میان لباس ها، لباس خودش را شناخت. به طرف مادرش دوید و پرسید: «مامان! لباس من رو می خوای چه کار کنی؟» مادر مینا گفت: «دختر گلم، اگه اجازه بدی، این لباس رو به مامان مریم می دم. اما بهت قول می دم، عصر که شد، با هم به بازار بریم و یک لباس مثل همین برات بخرم.» مینا با این که از این کار مادرش تعجب کرده بود، حرف او را قبول کرد. مادر هم او را بوسید و پیش مادر مریم رفت و چند دست لباس، همراه با یک جعبه ی پر از خوراکی به او داد. مادر مریم بعد از گرفتن لباس ها و جعبه خوراکی، از مادر مینا تشکر کرد و رفت. وقتی که او رفت، مادر مینا برگشت و به او گفت: «دخترم! تو می دونی مریم بابا نداره، مامان او هم تازگی بی کار شده. پس ما که همسایه ی اون ها هستیم باید کمک شون کنیم.» ...

• واحد کار حفظ و مفاهیم سوره ی ماعون
• مولف: مجید غلامی - زهرا حمیدیان
• انتشاارت: جامعه قاریان قرآن مشهد