loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دوستان خوب و بدون پر و بال سلیمان

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دوستان خوب و بدون پر و بال سلیمان از مجموعه ی کتاب سارا جلد هشتم از مجموعه ی آموزش های آبراهام نوشته ی استر و جری هیکز و ترجمه ی ارغوان جولایی توسط انتشارات جویا به چاپ رسیده است.

در این کتاب نویسندگان آن در قالب یک داستان، برخی از مسائل ماوراء الطبیعه و روانشناسی را برای خواننده نوجوان بیان می کنند. اما مخاطب این کتاب تنها نوجوانان نیستند بلکه همه ی افراد در سنین مختلف می توانند از آن بهره ببرند. در این کتاب خواننده می آموزد تا شاد باشد و تاثیر شاد زیستن را در زندگی خود مشاهده کند، با مشکلات زندگی چگونه برخورد کند و با آن ها کنار بیاید و افکار منفی را از خود دور کند تا خوبی ها و هر آن چه که مثبت است به سوی زندگی او باز گردد. داستان کتاب با " سِت " نوجوانی  که به همراه خانواده اش مزرعه داری می کنند و مدام از شهری به شهر دیگر می روند، آغاز می شود. آن ها زمین های کشاورزی را اجاره کرده و بر روی آن کار کرده و از این طریق امرار معاش می کنند، پس از آتش سوزی خانه شان و نابودی کامل آن به شهری کوهستانی می روند. ست در مدرسه با دختری به نام سارا آشنا می شود و این آغاز دوستی بین این دو است که اشتراکات بسیاری با یکدیگر دارند و در این بین سارا مهمترین راز زندگی اش را با ست در میان می گذارد و ... .

 


برشی از متن کتاب


فصل 11 تمرین در ذهن سارا و ست بطرف کوره راه پیچیدند و نزدیک درخت کهن سال و خانه ی درختی و طناب رسیدند. سارا گفت: «خوب، من اول می روم.» و تند از درخت بالا رفت و خود را به شاخه ی تنومند رساند و خود را به خانه ی درختی رساند. ست هم بالا آمد. «بسیار خوب. این بار درست انجام می دهم، تمرین کرده ام.» ست وقتی فهمید سارا قولش را شکسته، ناراحت شد: «سارا گفتی منتظر من می مانی.» «من منتظرت ماندم. در ذهنم تمرین کردم ست. بارها و بارها خودم را مجسم می کردم که روی رود دارم تاب می خوردم و بعد درست در لحظه ی مناسب طناب را رها می کنم و روی علفها می پرم. حالا آماده ام. مرا یک هل مناسب بده.» «زیاد به هل احتیاج نداری. فقط طناب را بگیر.» سارا پرید. «یو ...هو.... » در هوا پرواز می کرد و فریاد می زد. به عقب و جلو می رفت و هر بار از سرعتش کاسته می شد. بعد پایش را از طناب درآورد و در لحظه ی مناسب طناب را رها کرد و درست بر روی نقطه ای که در ذهنش تمرین کرده بود فرود آمد.نیفتاد، اما فشار ضربه را روی زانویش احساس کرد. ست از بالای درخت برایش دست زد. خیلی از پرش او خوشش آمده بود. بعد هم خودش از طناب آویزان شد و درست در کنار سارا فرود آمد و گفت: «خیلی نرم نپریدم.» سارا لبخند زد. «باید در ذهنت تمرین کنی. همش همین است. زیاد طول نمی کشد و خیلی هم کیف دارد.» ست گفت: «باشد. اما حالا بهتراست با طناب تمرین کنم.» و دوباره از درخت بالا رفت. این بار فرود آمدنش بدتر از دفعه قبل بود. اصلا راضی نبود. سارا خندید و صورتش را با دست پوشاند. وانمود کرد سرفه می کند نمی خواست او را برنجاند یا عصبانی کند. ست دوباره از درخت بالا رفت و دوباره نتوانست خوب بپرد. دوباره بالا رفت و این بار سارا هم دنبال او بالا آمد و گفت: «ست یک لحظه صبر کن. چشمانت را ببند و مجسم کن خوشحالی زیرا درست روی علفها فرود آمده ای. وانمود کن که من لبخند می زنم و دارم تو را تشویق می کنم.» ست به طعنه گفت: «و می خندی و و سرفه می کنی.» سارا اخم کرد: «نه فقط دست می زنم و می خندم. حالا برو.» و ست را آرام هل داد. ست روی رود تاب خورد و درست در لحظه ی مناسب طناب را رها کرد و روی برگها و علف ها افتاد. و فریاد زد: «زنده باد خودم. سارا چیزی که گفتی عالی بود. از کجا این کار را یاد گرفتی؟» ...

فهرست


پیشگفتار فصل 1: رسیدن به شادی فصل 2: حرکت دوباره فصل 3: سلیمان کیست فصل 4: همه چیز خوب است فصل 5: ست کوره راه تا کر را پیدا می کند فصل 6: برگشت به زندگی؟ فصل 7: انسانی با روحیه ای والا فصل 8: سلیمان زیرچشمی مراقب است فصل 9: جانمی جان، بپر! فصل 10: مارها به تو کاری ندارند فصل 11: تمرین در ذهن فصل 12: پیشامد خوب فصل 13: دوستان پر وبال دار فصل 14: در جستجوی غارها فصل 15: جغدی که نجات می دهد فصل 16: دنبال ندای قلبت برو فصل 17: آیا اینها بچه های خوبی هستند؟ فصل 18: دوستی ابدی فصل 19: زنده یا مرده؟ فصل 20: بدون بازگشت فصل 21: جغد آموزگار فصل 22: با هم پرواز کنیم فصل 23: قانون جذب فصل 24: توجه به ارتعاشات فصل 25: روز خوش فصل 26: همسانی جادویی ارتعاشی فصل 27: زندگی شگفت انگیز و عالی است فصل 28: بیعدالتی در کار نیست فصل 29: اعتماد به قانون جذب فصل 30: بچه گربه ی خطاکار فصل 31: ما می توانیم فصل 32: نتیجه گرفتن فصل 33: خانه ی درختی مال کیست؟ فصل 34: اهمیت ندارد چه شده فصل 35: وقت خواب فصل 36: آرزویت را ب یادآر فصل 37: سعادت فراوان فصل 38: ما موفق شدیم!

(کتاب سارا) - (کتاب آموزشهای آبراهام) نویسنده: استر و جری هیکز مترجم: ارغوان جولایی انتشارات: جویا


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دوستان خوب و بدون پر و بال سلیمان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل