loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دهکده ی شوم (ماجراهای بچه های بد شانس 7)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دهکده ی شوم جلد هفتم از مجموعه ی ماجراهای بچه های بد شانس اثر لمونی اسنیکت با ترجمه ی رضا دهقان توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است.

آقای پو، سرپرستی بچه های یتیم خانواده ی بودلر را به زوج اسکوالر می سپارد و بچه ها را به منزل خانواده ی اسکوالر می برد اما طولی نمی کشد که بچه ها متوجه می شوند که خانم اسکوالر و کنت الاف همدست هستند و تصمیم دارند تا با طرح نقشه های شیطانی به ثروت هنگفت بچه ها دست یابند. بعد از این مساله بودلرهای یتیم مجبور می شوند دوباره پیش آقای پو برگردند! آقای پو که به تازگی به مقام معاونت بانک در امور بچه های بی سرپرست ترفیع پیدا کرده به دنبال یافتن قیمی جدید برای بچه های یتیم بودلر با اقوام آن ها تماس می گیرد اما موفق نمی شود که گزینه ی مناسبی بیابد. لحظاتی بعد فرماندار شهر با او تماس می گیرد؛ آقای فرماندار عنوان می کند که دهکده های اطراف شهر بر مبنای جمله ی یه دهکده آدم لازمه تا یه بچه آدم بشه برای اجرای طرح سرپرستی یتیم ها اعلام آمادگی کرده اند؛ در این طرح یتیم ها از بین دهکده هایی که اعلام آمادگی کرده اند یک دهکده را انتخاب می کنند و به آن دهکده فرستاده می شوند تا همه ی ساکنان دهکده با کمک هم از آن ها نگهداری کنند. آقای پو عنوان می کند که افراد دهکده کاملا آموزش دیده اند تا با بهترین روش از بچه های بی سرپرست نگهداری و آن ها را تربیت کنند. او دفترچه راهنمای مربوط به جزییات این طرح را که چند هفته پیش برایش ارسال شده را در اختیار بچه ها قرار می دهد و از آن ها می خواهد که یک دهکده را انتخاب کنند. بچه ها دهکده ای به نام دهکده ی دوستداران پرنده ها را انتخاب می کنند؛ روز بعد آن ها عازم دهکده می شوند و چند ساعت بعد به آنجا می رسند اما چند لحظه ای از حضور آن ها در دهکده نمی گذرد که ...

مجموعه ی ماجراهای بچه های بدشانس در سیزده جلد مختلف به چاپ رسیده و داستان بچه های یتیم خانواده ی بودلر را روایت می کند که طی یک آتش سوزی مهیب پدر و مادر خود را از دست داده و مدتی تنها و بی کس؛ و تحت نظارت دوست نزدیک و همکار پدرشان، آقای پو قرار می گیرند. پس از مرگ والدین، ثروت هنگفت آن ها به بچه ها رسیده است؛ اما زمانی می توانند از آن استفاده کنند که ویولت، دختر بزرگ خانواده به هجده سالگی برسد. یکی از اقوام دور آن ها که کنت الاف نام دارد، می خواهد به هر ترتیبی که شده ثروت هنگفتی که به بچه ها ارث می رسد را به چنگ بیاورد. او در این راه به کارهای خطرناک و آزار دهنده ای دست زده و دردسرهای زیادی برای بچه ها به وجود می آورد.

 


برشی از متن کتاب


هکتور گفت: "باشکوه نیست؟" کلاغ ها کم کم چرخ زدن در آسمان را به پایان رسانده و مانند ابر سیاه عظیمی بر فراز ساختمان ها از بودلرهای یتیم دور می شدند. "واقعا باشکوه نیست؟ حقیقتا بی نظیر نیست؟ البته ”باشکوه“ و ”بی نظیر“ در این مورد فرق زیادی با هم ندارن." کلاوس موافقت کرد: "مطمئنا همین طوره که شما میگین." و دیگر به این مطلب اشاره نکرد که معنی "بی نظیر" را از یازده سالگی می دانسته. هکتور گفت: "من تقریبا هر روز غروب این صحنه رو تماشا می کنم. این منظره روی من تاثیر عمیقی میذاره، همیشه هم باعث میشه احساس گرسنگی کنم. امشب چی بخوریم؟ با اینچیلادای مرغ چطورین؟ یه غذای مکزیکی یه. گوشت مرغ و پنیر پیتزا رو میذاریم لای نون تورتیا، و با یه سس تند مخصوص که درست کردنش رو از معلم کلاس دومم یاد گرفتم می خوریم. نظرتون چیه؟" ویولت گفت: "باید چیز خوشمزه ای باشه." هکتور گفت: "خیلی خوب شد، چون من از آدمای بد غذا خوشم نمیاد. خب، تا خونه ی من یه عالمه راهه، بهتره حرف بزنیم تا کمتر به راه فکر کنیم. من چمدون هاتون رو میارم، شما فقط خواهر کوچولوتون رو نوبتی بغل کنین. می دونم که از ایستگاه اتوبوس تا دهکده پیاده اومدین، پس اون بچه بیش از حد توانش راه رفته." هکتور وسایل بودلرها را برداشت و به طرف پایین خیابان به راه افتادند. حالا دیگر خیابان کاملا خالی بود و جز چند پر سرگردان کلاغ چیزی به چشم نمی خورد. بالای سرشان کلاغ ها چرخشی ناگهانی به سمت چپ کردند و هکتور آن دستش که چمدان کلاوس را حمل می کرد بالا آورد تا به طرف کلاغ ها اشاره کند. "نمی دونم اصطلاح ”از مسیر کلاغ رو“ به گوشتون خورده یا نه، ولی به هر حال معنیش میشه ”مستقیم ترین راه ممکن“. اگه بگیم چیزی از مسیر کلاغ رو یه کیلومتر با ما فاصله داره، معنیش اینه که اگه از مستقیم ترین راه به اونجا بریم، میشه یه کیلومتر. البته لزومی نداره که هر وقت از این اصطلاح استفاده می کنیم، حتما صحبت درباره ی کلاغ ها باشه، ولی توی این مورد ما، دقیقا به اونا مربوط میشه. ما از مسیر کلاغ رو، حدود یک و نیم کیلومتر تا خونه فاصله داریم، یعنی دقیقا از مسیری که این کلاغ های بالای سرمون دارن میرن. آخه اونا شب ها روی درخت بی همتا می خوابن که پشت خونه ی منه. ولی راه واسه ما کمی دورتر از کلاغ هاست، چون اونا پرواز می کنن ولی ما مجبوریم از کوچه پس کوچه های V.F.D بریم." ویولت از فرصت استفاده کرد و گفت: "هکتور، ما خیلی دوست داریم بدونیم V.F.D مخفف چیه." کلاوس گفت: "آره راستی، بهمون میگی؟" هکتور در حالی که به خیابان دیگری می پیچیدند، گفت: "البته که میگم، ولی نمی فهمم چرا شما این قدر واسه فهمیدنش هیجان دارین. این فقط یکی دیگه از حماقت های شورای بزرگانه." بودلرها با نگرانی همدیگر را نگاه کردند. کلاوس پرسید: "منظورت چیه؟" هکتور گفت: "خب، حدود سیصد و شیش سال پیش، یه گروه کاوشگر، لشکر کلاغ هایی رو که الان دیدیم، واسه اولین بار مشاهده کردند."  

نویسنده: لمونی اسنیکت مترجم: رضا دهقان انتشارات: ماهی

لمونی اسنیکت


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دهکده ی شوم (ماجراهای بچه های بد شانس 7)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل