loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دم را دریاب - سال بلو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب دم را دریاب نوشته ی سال بلو با ترجمه ی بابک تبرایی در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

این کتاب چهارمین رمان از این نویسنده پرآوازه است که برای اولین بار در سال 1956 منتشر شد. سپس در سال 1976 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد و یکی از بهترین آثار کلاسیک قرن نام گرفت. موضوع اصلی این کتاب، که سال بلو به‌خوبی به آن پرداخته، ضعف بشر است. ضعفی که اگر وجود داشته باشد، پنهان کردن یا حتی اعتراف به آن خیلی سخت است. داستان این کتاب در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد و انزوایی که احساس مشترک تمام افراد آن دوران بود را به تصویر می‌کشد. شخصیت اصلی این کتاب تامی ویلهلم است که سال‌های دوران میان‌سالی‌اش را می‌گذراند و از نظر روحی و روانی بسیار بهم ریخته است. او  حالا به جایی رسیده است که دارد تمام شرایط بحرانی که در زندگی‌اش دارد را برای خودش مرور می‌کند. او در یک خانواده تحصیل‌کرده و موفق به دنیا آمده اما خودش تحصیلات خاصی ندارد. شغلش را از دست داده است، همسرش را ترک کرده، شدیدا به پول نیاز دارد و خانواده‌اش در این راه سخت دست از حمایت او برداشته‌اند. حالا او سعی می‌کند با اعتمادی نصفه و نیمه به یک دوست جدید که مشکوک هم به نظر می‌رسد خودش را از این سقوط نجات دهد. نکنه جالب توجه این رمان شخصیت‌سازی فوق‌العاده آن است. شخصیت ویلهلم، به خوبی به تصویر کشیده شده است و در عین همه حماقت‌ها، خود شخصیت، به خوبی از دلیل شکست‌ها آگاه است، خودش را مقصر می‌داند و سعی می‌کند جبران مافات کند و آینده فرزندانش را بسازد.


فهرست


درباره نویسنده دم را دریاب مؤخره سینتیا آزیک

برشی از متن کتاب


وقتی پای کتمان کردن مشکلات شخصی پیش می‌آمد تامی ویلهلم بی‌کفایت‌تر از باقی مردم نبود دست کم خودش اینطور فکر می‌کرد، و شواهد زیادی هم برای تایید فکرش وجود داشت زمانی بازیگر بود - نه، نه واقعاً، سیاهی لشکر بود ـ  و می‌دانست بازیگری باید چه چیزی باشد. به علاوه، او داشت یک سیگار برگ می‌کشید، وقتی مردی دارد سیگار برگ می‌کشد و کلاهی هم به سر گذاشته، مزیتی بر دیگران دارد؛ پی بردن به احساساتش سخت‌تر است. از طبقه بیست و سوم آمد پایین توی لابی واقع در نیم طبقه تا قبل از صبحانه نامه‌هایش را جمع کند و تصور می‌کرد - امید داشت - که ظاهرش به نحو قابل قبولی خوب به نظر می‌رسد: حالش خوب بود. البته فقط یک امید صرف بود چون دیگر بیش از وضع فعلی کاری از دستش بر نمی‌آمد در طبقه چهاردهم منتظر ورود پدرش به آسانسور شد؛ اغلب در این ساعت سر راه صبحانه همدیگر را می‌دیدند. اگر نگران وضع ظاهرش بود، عمدتاً به خاطر همین پدر پیر بود اما آسانسور در طبقه چهاردهم نایستاد و پایین و پایین‌تر رفت در روغن خورده‌اش باز شد و فرش قرمز تیره بزرگ و ناهمواری که کف لابی را می‌پوشاند ، جلو پای ویلهلم از زمین بلند شد. در پیش زمینه ، لابی تاریک بود و خواب آلود. پرده‌های شبیه بادبان پنجره‌های قدی جلو خورشید را گرفته بودند،  اما سه پنجره مرتفع و تنگ باز بودند و ویلهلم در آسمان آبی‌تر می‌دید که داشت آماده بلند شدن از زنجیر بزرگ متصل به تاق‌نمای سالن سینمایی می‌شد که درست زیر لابی قرار داشت. لحظه‌ای به صدای پر قدرت به هم خوردن بال‌ها گوش داد. بیش‌تر مهمان‌های هتل گلوریانا سن بازنشستگی را رد کرده بودند. در خیابان‌های هفتاد و هشتاد و نود و چندم برادوی، جمعیت کثیری از پیرمردها و پیرزن‌های نیویورک زندگی می‌کنند. اگر هوا زیادی سرد یا بارانی نباشد، این جمعیت نیمکت‌های حول و حوش پارک‌های کوچک نرده‌کشی شده و در مسیر دردهای مترو از میدان وردی تا دانشگاه کلمبیا را پر می‌کنند، جمع می‌شوند توی مغازه‌ها و کافه تریاها، فروشگاه‌های ارزان قیمت، چایخانه‌ها، نانوایی‌ها، موسسات زیبایی، قرائت‌خانه‌ها و اتاق‌های انجمن‌ها.

نویسنده: سال بلو مترجم: بابک تبرایی انتشارات: چشمه


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دم را دریاب - سال بلو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل