کتاب دلم می خواهد هرکاری دوست دارم بکنم! (کتاب های جولیا)

کتاب دلم می خواهد هرکاری دوست دارم بکنم! نوشته ی جولیا کوک و ترجمه ی سینا امینی توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

کتاب از مجموعه ی " کتاب های جولیا " به چاپ رسیده است. در این مجموعه نویسنده در قالب یک داستان ساده کودکان را با برخی از عادات و اخلاق های ناپسند آشنا می کند و به آن ها کمک می کند تا با کنار گذاشتن این رفتارهای زشت فردی بهتر برای خانواده و جامعه خودشان باشند و مهارت های زندگی اجتماعی را به آنان می آموزد. نویسنده ی کتاب که خود معلم و مشاور مدرسه نیز می باشد از نزدیک با کودکان بسیاری که این مشکلات را داشته اند برخورد داشته و در این مجموعه تجربیات خود را در قالب داستان های کودکانه آورده است. در این کتاب کودکان با پسر بچه ای به نام " آرجی " آشنا می شوند. او تمام کارهایش را هر طوری که خودش دوست دارد انجام می دهد و در انجام بعضی کارها مثل بستنی خوردن همه جا را کثیف می کند. لباسش را برعکس می پوشد و در کلاس درس تمرکز ندارد و مدام حواسش پرت می شود. به همین دلیل تکالیفش ناقص مانده است. او درس ریاضی را دوست ندارد و در حل مسلئه آن مشکل دارد اما به جای کمک گرفتن از معلمش از هم کلاسی اش کمک می خواهد، اما باز هم نمی تواند مسائلش را به درستی حل کند. یک روز او به همراه مادرش به مدرسه می رود تا تکالیف جا مانده ی ریاضی اش را از کشوی میزش پیدا کند. مادر به پسرش کمک می کند تا مسائلش را حل کند و روش درست کمک خواستن از دیگران را برایش توضیح می دهد و ...

در این کتاب به کودکان آموزش داده می شود که حل صحیح هر مسئله و مشکلی در زندگی راه حل های مخصوص به خودش را دارد و آن ها باید با تمرکز بر روی تمرینات شان آن ها را حل کنند، و همچنین اگر شخصی در حل مسئله ای مشکل داشت چگونه باید از دیگرانی که قادر به کمک کردن به او هستند کمک بخواهد. نقاشی های کتاب را " کلسی دوویرد " تصویر گر کتاب به زیبایی کشیده و اجرا کرده است. کتاب برای گروه سنی ب مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

من آرجی هستم  و همه ی کارها را طوری که دوست دارم انجام می دهم. چهارشنبه ها لباس خوابم را پشت و رو می پوشم و می خوابم. اول هر دوتا کفشم را می پوشم و بعد بند آنها را می بندم. با این که حسابی کثیف می شوم، بستنی قیفی را از پایین به بالا می خورم. ریاضی را اصلا دوست ندارم. برای همین هم تکلیف های ریاضی ام را همیشه توی آخرین لحظه انجام می دهم. هفته ی پیش خانم معلم به مامانم زنگ زد و گفت که سرکلاس مدام حواسم پرت می شود، مخصوصا سر زنگ ریاضی. بعد هم گفت هفت تا از تکالیف ریاضی ام را هنوز تحویل نداده ام. مامان از من پرسید: «آرجی، تکلیف های ریاضی ات کجاست؟» گفتم: «مدرسه توی کشوی میزم.» «پس چرا هنوز آن ها را تحویل نداده ای؟» «راستش ... من هنوز ... هنوز آن ها را تمام نکرده ام.» ریاضی رو دوست ندارم سخته برام خیلی زیاد 6 جواب سواله و جواب من 3 در میاد فقط ریاضی نباشه هر کاری باشه می کنم! بگو حموم برو می رم! کارای سخت سخت می کنم می خوای برات خرید کنم؟ به غیر از این، سر زنگ ریاضی هر وقت نورما دماغو کنارم می نشیند، نمی توانم حواسم را خوب جمع کنم. آخر او انگشتش را توی دماغش می کند و بعد هم چیزهایی را که از دماغش درآورده به هوا پرت می کند. مامان می گوید: «آرجی به خاطر این که ریاضی را دوست نداری که نمی توانی آن را کنار بگذاری. ریاضی توی زندگی خیلی مهم است و تو هم چاره ای نداری جز این که آن را خوب یاد بگیری. اصلا تا حالا شده از خانم معلم کمک بگیری؟» «نه وقتی آن جور که خودم دوست دارم مسئله ها را حل می کنم برایم راحت تر است. تازه اصلا دلم نمی خواهد که او بداند من مسئله های ریاضی را نمی فهمم.» «ولی آرجی، فکر کنم خانم معلم تا حالا این موضوع را فهمیده باشد.» از سام خواستم تا توی حل مسئله کمکم کند ولی باز هم جواب مسئله ای که حل کردم، اشتباه درآمد. خانم معلم اخم کرده و گفت که چقدر سر و صداس! بعد سام رو بلند کرد و فرستادش ته کلاس. «آرجی، وقتی چیزی را نمی فهمی باید از خانم معلمت کمک بگیری.»  

• کتاب های جولیا - از سری کتاب های نردبان
• نویسنده: جولیا کوک
• مترجم: سینا امینی
• انتشارات: فنی ایران