loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دفتر خاطرات هیولاها 12 (رژه ی مورچه های غول آسا)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب رژه ی مورچه های غول آسا دوازدهمین جلد از مجموعه ی دفتر خاطرات هیولا ها نوشته ی تروی کامینگز و ترجمه ی نیلوفر امن زاده توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

" الکساندر پاپ "، پسری با مو های فرفری و لاغری است که به تازگی به شهر " استرمانت " مهاجرت کرده است و به مدرسه جدیدی می رود و موفق شده که دوستان جدیدی مثل پسری قلدر و اما صمیمی به اسم " ریپ " پیدا کند. او در اولین روز مدرسه با عروسک های بزرگ و بادی مواجه شد که باعث شد بترسد و فکر کند آن ها هیولای ترسناکی هستند. بعد از آن با ورود به مدرسه یک دفترچه ی خاطرات عجیب به اسم م. ف. م. ه پیدا می کند که داخلش پر از تصاویر و توضیحاتی راجع به هیولای های استرمانت است. او تصمیم می گیرد تا دیگر هیولا های شهر را پیدا و با آن ها بجنگد. بعد از پیدا کردن هیولا های جدید، او هم اطلاعات هیولاهایش را توی دفترچه بنویسد تا اگر دوباره خودش یا کسی با هیولا ها مواجه شد بداند که چه طور آن ها را شکست بدهد. الکساندر، ریپ و " نیکی "، دو تا از صمیمی ترین دوستانش در شهر جدید بر اساس اسم دفترچه، گروهی را به اسم ماموران فوق سرّی مبارزه با هیولا ها تشکیل داده اند که به کمک هم دیگر تصمیمات الکساندر را اجرا و از شهر محافظت کنند. اما آن ها پس از مبارزه با یکی از هیولا ها متوجه شده اند که رئیس هیولا ها به دنبال دفترچه ی خاطرات هیولا ها می گردد تا همه آن ها را زیر سلطه ی خودش قرار بدهد و موفق هم شد. دفترچه را از الکساندر دزدید و حالا هم او می خواهد دفترچه اش را از رئیس هیولا ها که حدس می زد او خانم " وندرپانتز " مدیر مدرسه شان است، پس بگیرد. در جلسه ی فوق سری م. ف. م. ه به این نتیجه رسیدند که مدتی خانم مدیر را زیر نظر بگیرند و از آن جایی که کلاس بچه ها از هم دیگر جدا شده است و خانم مدیر، معلم خصوصی الکساندر شده است او می تواند این کار را بهتر انجام دهد. او کارش را شروع می کند و بعد از ورود به کلاس همه چیز را زیر نظر می گیرد. سطل سفید رنگ جدید گوشه ی اتاق و مقدار زیادی ماکارانی توجه اش را جلب کرد. الکس دید که هر روز خانم مدیر ماکارانی های پخته شده را به زیر زمین می برد و با سر و وضع شلخه و دستان چنگ خورده از آن جا بر می گردد. او فکر کرد که خانم مدیر در حال آماده سازی یک هیولای جدید است. بنابراین رئیس هیولا ها خودش است. اما خانم وندرپانتز هم در یک حرکت ناگهانی به او گفت که خبر دارد که الکساندر از وجود همه ی هیولا ها با خبر است و حالا موقع آن رسیده است که...

 


فهرست


فصل 1: باشگاه کتابخوانی فصل 2: سرنخ رشته رشته فصل 3: مورچه توی بقچه فصل 4: سونای بخار فصل 5: چه سری، چه دمی، عجب گوشی! فصل 6: زنگ تغذیه فصل 7: مجروح جنگی فصل 8: خرد و خاکشیر فصل 9: استخر ماکارونی فصل 10: نقشه های وندر پانتز فصل 11:خرده های شیرینی فصل 12: ترس از صحنه فصل 13: مورها و آدم ها فصل 14: مبارزه ی پشت صحنه فصل 15: مورچه ی ملکه فصل 16: پرده ی آخر

برشی از متن کتاب


الکساندر، ریپ و نیکی پوشه ی مرموز خانم وندرپانتز را تووی راه خانه وارسی کردند. نیکی گفت: باورم نمی شود جاسوسی ما را می کرده. ریپ گفت: حتماً داشته سعی می کرده بفهمد چه طوری باید جلویمان را بگیرد. نگاه کنید! حتی نوشته که من تووی زمین گلف تبدیل به هیولا شدم! الکساندر گفت: این پوشه ثابت می کند که او حتماً رئیس هیولاست. ریپ گفت: درست است. حالا به نظرتان چه جور هیولایی است؟ الکساندر گفت: سوال خوبی بود. نیکی پرسید: چه قدرت هایی دارد؟ سخت گیر است... الکساندر ادامه داد: هیچ وقت هم لبخند نمی زند. نیکی گفت: همیشه وقت شناس است. ربپ گفت: و... ام... فقط لباس های خاکستری می پوشد. الکساندر گفت: امروز صبح یک چیز قلنبه قلنبه ی چرمی زیر لباس هایش پوشیده بود؛ عین زره. نیکی گفت: هیچ کدام از این چیز هایی که گفتید قدرت های هیولایی نیستند. ریپ ایستاد و دستش را دور گوشش حلقه کرد. حالا که بحث قدرت های هیولایی شد... الکساندر پرسید: باز هم صدای تق تق می شنوی؟ ریپ جواب داد: آره. شما نمی شنوید؟ الکساندر گفت: نه. حتماً یک ربطی به قدرت های هیولایی دارد. می شود امشب هم روی خودت آزمایش کنی و عوض بشوی؟ ریپ گفت: منظورت این است که چیز های شیرین بخورم؟ حتماً! نیکی بندهای کلاه ژاکتش را کشید. هنوز نمی دانم چه طوری باید خانم وندرپانتز را شکست بدهیم، آن هم وقتی که اصلاً نمی دانیم چه جور هیولایی است. الکساندر گفت: هر جور هیولایی باشد، از پسش بر می آییم. از اول سال تا حالا برای این مبارزه تمرین کرده ایم! هم فرز هستیم، هم باهوش و هم دو تا هیولای قوی تووی تیممان داریم! امشب خوب استراحت کنید و فردا صبح بیایزد پشت مدرسه پیش من؛ صبح زود. نیکی گفت: مبارزه با هیولا در جشن صدمین روز مدرسه! ریپ گفت: عالی شد! کاری می کنم که حساب کار دستش بیاید. الکساندر گفت: امشب یک نقشه ی جنگ طراحی می کنم! روز بعد، الکساندر نوک پا نوک پا از پله ها آمد پایین تا صبحانه بخورد. با این که صبح خیلی زود بود، پدرش زودتر آمده بود تووی آشپزخانه و داشت برشتوک استنلی می خورد. صبح بخیر بچه جان! ام... سلام بابا. صبح به این زودی چی کار می کنی؟ پدرش پرسید: شوخی ات گرفته؟ شنیده ام مورتی سی مینگس آمده به استرمانت! اصلا خوابم نبرد! امروز را مرخصی گرفته ام تا بیایم مدرسه و در کارهای جشن کمک کنم! الکساندر گفت: هوم... پس توی مدرسه می بینمت. بعد تند تند صبحانه اش را خورد و دوان دوان رفت به مدرسه. ریپ و نیکی طبق قرارشان پشت ساختمان منتظرش بودند. نیک پرسید: خب حالا چی کار کنیم قورباغه ی دماغو؟ الکساندر گفت: یواشکی می رویم داخل. و با کله اش به دری که رویش نوشته بودند ورودی صحنه اشاره کرد. دیروز که داشتم تالار مدرسه را تزیین می کردم این در را دیدم. الکساندر دوستانش را راهنمایی کرد داخل. حالا آن ها ایستاده بودند تووی یک اتاق تاریک با پرده ی قرمز که طناب ها و نردبان های بالایش ضربدری از تووی هم رد شده بودند. الکساندر گفت: الان پشت صحنه ایم. یعنی به همین راحتی مرحله ی 1 نقشه ی فوق سرّی من را پشت سر گذاشته ایم. و یک نمودار از تووی جیبش درآورد. عملیات فوق سرّی پشت صحنه مرحله ی 1: م. ف. م. ه قبل از شروع مراسم وارد پشت صحنه می شود. مرحله ی 2: ریپ تبدیل می شود به ریپ هیولا. گررررآآآرر!!! مرحله ی 3: کشاندن خانم وندرپانتز به پشت صحنه. مرحله ی 4: خانم وندرپانتز برای دفاع از خودش مجبور است تبدیل به هیولا شود. این جوری می توانیم شناسایی اش کنیم. مرحله ی 5: مبارزه ی هیولایی مرحله ی 6: ما می بریم. مرحله ی 7: م. ف. م. ه دفترچه را پس می گیرد. نیکی گفت: نقشه ی خوبی است قورباغه ی دماغو! الکساندر گفت: ممنون. حتماً جواب می دهد؛ البته اگر ریپ بتواند از پس مرحله ی 2 بر بیاید...  

نویسنده: تروی کامینگز مترجم: نیلوفر امن زاده انتشارات: پرتقال  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دفتر خاطرات هیولاها 12 (رژه ی مورچه های غول آسا)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل