loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دفترچه ممنوع - آلبا د سس په دس

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب دفترچه ممنوع نوشته آلبا د سس په دس و ترجمه بهمن فرزانه توسط انتشارات بدیهه به چاپ رسیده است.

داستان این کتاب درباره ی زنی به نام "والریا" می باشد که روزی برای خودش دفترچه ای می خرد و تصمیم می گیرد تا خاطراتِ سال ها زندگی با همسرش "میشل" و بچه هایش را در آن ثبت کند. او برای این که بتواند رازهای دلش را راحت تر در این دفترچه بنویسد، احتیاج دارد که از این بابت که کسی آن را نمی خواند خیالش راحت باشد، به همین دلیل آن را در اتاقش پنهان می کند. اما از آن جایی که هرگز چیزی پنهانی در زندگی اش نداشته، دائماً با خودش در کلنجار است. در ابتدای نوشتنِ این دفترچه، والریا خیال می کند که لحظات شیرینی در آن ثبت خواهند شد، اما از آن جایی که زندگیِ این زن، سال هاست دچار نوعی اغما شده و فکر می کند که همسرش روز به روز بیش تر از دور می شود، این "دفترچه ممنوع" کم کم محلی برای یادداشت وقایع تلخ روزانه اش می شود. والریا زنی است که همیشه از خواسته های خود گذشته و زندگی اش را وقف همسر و فرزندانش کرده اما حالا احساس می کند، این فداکاری ها باعث شده که او زنی معمولی برای میشل به نظر بیاید. نویسنده ی ایتالیایی - کوباییِ این اثر، "آلبا دسس په دس" به خوبی احساسات هم جنسان خود را درک می کند و در این کتاب از زنی می نویسد که حتی برای داشتن یک "دفترچه ممنوع" هم احساس عذاب وجدان دارد.


برشی از متن کتاب


گاهی حتی فکر کرده بودم خانواده ما از چندین جهت از دیگر خانواده ها خوشبخت تر است میشل و من سال ها است به طور جدی با یکدیگر دعوا و مرافعه نکرده ایم، او همیشه سر کار بوده است و من هم به محض آن که اراده کردم شغلی به دست آوردم. بچه هایمان هم که سلامتند. شاید در واقع قصد داشتم داستان خانواده خوشبخت خود را در این دفترچه بنویسم، شاید هم عامل عمده ‌ای که مرا وادار به خرید آن کرد همین بود. خیلی دلم می‌خواست وقتی بچه ها عروسی می ‌کنند و من و میشل تنها می شویم آن را برایش بخوانم، آن وقت می ‌توان با سربلندی کتابچه را به او نشان داد. گویی بدون اطلاع او گنجی را برای روزگار پیری خودمان نگه داشته باشم. چقدر خوب می شد. اما از موقعی که نوشتن این دفترچه را شروع کردم دیگر فکر نمی ‌کنم آنچه در خانه ما روی می ‌دهد شایستگی به خاطر سپردن را داشته باشد. شاید خیلی دیر به فکر داشتن دفترچه یادداشت افتادم. می باید موقعی که میرلا و ریکاردو بچه بودند شروع به نوشتن خاطره ها می کردم. گرچه هنوز هم باور نمی کنم آنها بزرگ شده‌اند و نقاط ضعفی پیدا کرده اند. حتی شاید مرتکب همان گناهانی می شوند که بزرگ ها می شوند. گاهی برعکس فکر می ‌کنم نوشتن رویدادها اشتباه است. وقتی حادثه به صورت کلمه در می آید از واقعیت خود خیلی زشت تر می ‌نماید. بد کردم از صحبت خود با میرلا چیزی ننوشتم. از آن وقت که او دیر به منزل برگشت و با هم گفتگو کردیم و از هم جدا شدیم دیگر مثل یک مادر و دختر نبودیم، بلکه شباهت به دو زن داشتیم که دشمن یکدیگرند. اگر آن ماجرا را نمی نوشتم ممکن بود فراموش کنم. ما همیشه میل داریم آنچه را در گذشته اتفاق افتاده فراموش کنیم چون اگر غیر از این باشد از کلیه عیوب همدیگر با خبر می شویم. مهم تر آنکه خوب درک می کنیم از آنچه بایستی می‌کردیم کدام اش را انجام داده ایم و بین آنچه که می خواهیم باشیم با آنچه که در واقع هستیم چه تفاوت هاست. از این رو آن شب دفترچه ام را با دقت بیشتر پنهان کردم. بالای صندلی رفتم و آن را به درون سبد رخت چرک های بالای گنجه انداختم. چنان به نظر می‌رسید که با پنهان کردن آن آسان تر می توان شکی را که سراپای وجودم را فرا گرفته است از بین برد. شک آن که بعد از بیست سال که با دخترم زندگی کرده ام، بزرگش کرده ام، تربیتش کرده‌ام، با مهر و دلبستگی با روح و خوی او آشنا شده ام، تازه پی می برم که در واقع هیچ وقت او را نشناختم. دیروز از نوشتن و کارهای خانه دست کشیدم و به دیدن مادرم رفتم، در همین نزدیکی در آپارتمان کوچکی رو به آفتاب زندگی می‌کند، پیرها اهمیت زیادی به آفتاب می دهند. وقتی با آنها زندگی می کردم هیچ توجه نداشتم که خانه رو به جنوب ساخته شده است، ولی مادرم همیشه از همین آفتاب جنوبی استفاده می کند.

نویسنده: آلبا د سس په دس مترجم: بهمن فرزانه انتشارات: بدیهه


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دفترچه ممنوع - آلبا د سس په دس" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل