کتاب دفترچه خاطرات جغد 2 (اوا شبح می بیند)

کتاب اِوا شبح می بیند دومین جلد از مجموعه ی دفترچه خاطرات جغد، با نویسندگی و تصویرگری ربکا الیوت و ترجمه ی سیدنوید سیدعلی اکبر توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

اِوا (جغدِ بال قلنبه) شخصیت اصلی قصه، بعد از این که خانم پُشت پَرپَری (معلم مدرسه ی جغدی) سر کلاس برای آنها یک داستان ترسناک را روایت می کند؛ کمی مضطرب می شود. البته او به سرعت با مرور برنامه ی خاله بازی مخصوص روز یکشنبه که قرار است با دوست صمیمی اش لوسی انجام بدهد، تقریبا همه چیز را فراموش می کند. پس از پایان کلاس و تعطیل شدن مدرسه، اِوا به همراه جمعی از دوستانش به سمت خانه پرواز می کنند اما در طول مسیر اتفاق عجیبی می افتد؛ ناگهان جغد کوچولو یک لکه ی سفید را در آسمان می بیند که درست بالای سر آنها مشغول پرواز کردن است. او با ترس، رو به دوستانش کرده و می گوید که یک شبح در تعقیب آنها می باشد ولی هیچ کدام از بچه ها به جز لوسی حرف او را باور نمی کنند. حتی زمانی هم که ماجرا را برای برادرش هامفری تعریف می کند او هم حرف هایش را جدی نمی گیرد، حتی کمی هم او را مورد تمسخر خود قرار می دهد. از آن جایی که هیچ کس حرف های اِوا را باور نمی کند؛ او تصمیم می گیرد خودش به تنهایی دست به کار شود تا شبح را به دام بیندازد و به دیگران ثابت کند تمام این مدت حق با او بوده است و...

اِوا شبح می بیند جلد دوم از مجموعه ی کتاب های دفترچه خاطرات جغد می باشد که در شش جلد با عناوینی از جمله جشنواره ی بالا درختی اِوا، عروسی در سرزمین درختی، اِوا بال قلنبه و هم کلاسی تازه اش، عید قلب های گرم و خفاش ناز نازی ام گم شده به چاپ رسیده است. شخصیت اصلی این قصه ها جغد کوچولویی به نام اِوا می باشد که همراه با پدر، مادر و دو برادرش زندگی می کند. او عاشق کشیدن نقاشی، خیال بافی، پارچه های گُل گُلی، کلمه ی آلو و کلاه های عجیب و غریب است و در مقابل از چیزهایی مثل حمام کردن، تنهایی، سنجاب ها، ساندویچ هزار پای مامان و... خوشش نمی آید. او به همراه خانواده اش و باکستر خفاش خانگی اش، در یک خانه ی درختی زندگی می کند و در هر قسمت از ماجراهایش که آنها را در دفترچه ی خاطرات خود یادداشت می کند، با اتفاق جالب و تازه ای رو به رو می شود.

 

فهرست

• سلام
• هیچ کس حرفم را باور نمی کند
• در تعقیب من!
• سرِ نخ
• بوووو!
• شکار شبح
• مدرسه ی شبح زده
• گروه شکار شبح

برشی از متن کتاب

جغدها واقعا محشرند. ما می توانیم پرواز کنیم. روزها می خوابیم. شب ها بیداریم. و توی درخت ها زندگی می کنیم. من توی خیابان کاج چوبی، لانه ی درختی شماره ی 11 زندگی می کنم. بهترین دوست من لوسی نوک نوکی است. لوسی در درخت کناری زندگی می کند. ما همیشه باهم خاله بازی می کنیم. قرار است یک شنبه ی دیگر خاله بازی کنیم. درست یک هفته ی دیگر. یووو هوووو! لوسی یک حیوان خانگی دارد. مارمولکی به اسم رِکس. رِکس هم بهترین دوست باکستر است. من و لوسی به مدرسه جغدی بالا درختی می رویم. الان وقت مدرسه است. فردا باهم حرف می زنیم دفترچه! دوشیزه پُشت پَرپَری برای مان یک داستان ترسناک خواند. دوشیزه پُشت پَرپَری داستانش را که تمام کرد همه زیر بال شان قایم شده بودند. اما من و لوسی خیلی دل شوره داشتیم. چون خاله بازی شگفت انگیز یک شنبه مان به خاطر یک داستان احمقانه ی ترسناک شده بود. (خُب شاید ما فقط یه کوچولو ترسیده بودیم.) وقت ناهار برای خاله بازی مان برنامه ریزی کردیم. کارهایی که در خاله بازی یک شنبه انجام می دهیم: کلوچه ی کِرم می پزیم. پرهای مان را می بافیم و با خَر مهره می بندیم. گربه ی کلاه به سر می کشیم. حیوان های خانگی مان را خوشگل می کنیم. بیدار می مانیم که خوراکی بخوریم. وقتی به سمت لانه پرواز می کردم همه ی فکرم خاله بازی یک شنبه بود. داشتیم با کارلوس، لوسی، سو و زک پرواز می کردیم که آن اتفاق افتاد. من یک شبح دیدم! یک لکه ی سفید که سو سو می زد و درستِ بالای سر ما پرواز می کرد. نگاه کنید! یک شبح! اما تا آنها بالا را نگاه کردند، شبح رفته بود. همه خندیدند. شوخی خوبی بود اِوا! نه، واقعا! من واقعا یک شبح دیدم. ها ها! خیلی بامزه ای! بعدش سو حرف های بدی زد. وای اِوا! این قدر چرند نگو. معلوم است که از خودت درآوردی. همه می دانند شیح وجود ندارد! حالا می توانی بفهمی چرا من سو را بدجنس خانم بدجنسیان صدا می زنم! او راستی راستی بدجنس است!...    

نویسنده و تصویرگر: ربکا الیوت مترجم: سید نوید سید علی اکبر انتشارات: هوپا