loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دست بردن زیر لباس سیب

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب دست بردن زیر لباس سیب نوشته محمد صالح علا توسط نشر پوینده به چاپ رسیده است.

"دست بردن زیر لباس سیب" کتابی با محتوای نثرهای فارسی زیبا و خواندنی می باشد که نویسنده با بهره گیری از قلم توانا و استعداد سرشار خویش، تمامی جملات آن را خطاب به محبوب دوست داشتنی و خیالی اش به رشته ی تحریر در آورده و به صحبت، راز و نیاز و هم چنین ابراز احساسات درونی اش به وی می پردازد. بنا بر اظهارات شخصی آقای "محمد صالح اعلاء"، کتاب حاضر، مجموعه ای از کوتاه نگاری های لطیف و شعرگونه ای را در برمی گیرد که در طی سال ها، مطالب آن را در قالب تک گویی ها و گفتمانی یک سویه در ارتباط با محبوب خود، به زبان آورده است. وی جهت انتقال مقاصد و مفهوم مورد نظر خویش، به گونه ای هنرمندانه و ماهرانه از عباراتی تاثیر گذار و زیبا استفاده کرده که سرشار از احساسات زلال، پاک و عاشقانه می باشد. قدرت و نفوذ این اثر آن چنان زیاد می باشد که خواننده با مطالعه ی آن، حس و حال تازه و شگرفی را با بند بند وجودش، تجربه نموده و با محتوای عاشقانه ی آن ارتباط نزدیکی برقرار می کند. "دست بردن زیر لباس سیب" نیز، هم چون دیگر سایر آثار اعلاء، با استقبال بی نظیری از مخاطب مواجه گشته و چندین بار به چاپ مجدد رسیده است.


برشی از متن کتاب


محبوبم! ماهی ها پیچان و خمان و رقصان دور شما می گشتند. ما هم خاطرات مان را در لانه جوجه های تازه به دنیا آمده پنهان می کردیم. محبوبم! شما هم خیال کنید که روزهای باهم بودن مان شئی باشد، چیزی مثل بلور، بلوری که در آینه زاری افتاده باشد. محبوبم! شما روی برف ها قدم می زدید بی آنکه جای پایی از خودتان به جا بگذارید. همه حوض مان برف بود و ماهی کوچک قرمز لای برف ها بالا و پایین می پرید. برفی را می بوسید و پنهان می شد. محبوبم! در آن هنگام که چشمه سرشار از آب سرد است و در دره ها شقایق ها شکفته اند، من غرق رویایی رازآلوده ام و شما برایم دست تکان می دهید. در رویایی ناتمام، دست های هم را گرفته ایم و هر روز عمرمان را به اتفاق سپری می کنیم. در خیال من به پای هم پیر می شویم. روزهایی که باهمیم از سرنوشتم راضی ام. محبوبم! یاد شما می رسد احساس حریق می کنم؛ روی پا بند نیستم. این سر و آن سر می دوم. مدام شعله می کشم. مساحت عمر من شمایید. یاد شما رخ داده است. روزهای با شما بودن چنان بزرگ شده اند که دیگر نمی شود آن را پنهان کرد. محبوبم! سنگ بر سبو می خورد و یاد شما می رسد. در آینه زار عشق شرح دلدادگی من عظیم است. پنهان نمی ماند. هیچ کس قادر نیست در برابر دل ها و نگاه ها دیواری بکشد. همین که شما را می بینم دست و پایم را گم می کنم و راه خانه ام را. لب های بی زوال شاعر غزل غزل می شکفد. شعر، نقاشی صامت درد دل با شماست. نقاشی دهان شما شعر صامت است. محبوبم! به هر ایستگاهی برسی با شما پیاده می شوم. محبوب من! در خانه ما هر کسی رازی دارد و همه از راز من باخبرند. من هم از رازهای آن ها باخبرم. دهن لق نیستم ولی می دانم حوض ما دوستی دارد که اسمش ستاره است، هر شب خودش را به او می رساند از آن بالا تا صبح به او چشمک می زند. من دهن لق نیستم ولی از راز درخت انجیرمان خبر دارم. من از رازها خبر دارم. می دانم دوشیزه خانم نیلوفری دختر همسایه مان وقتی که پیر شد، دیگر نمی تواند ملکه زیبایی جهان شود. محبوبم! مردم چه رازهایی دارند که من از آنها باخبرم. من اغلب آلبوم خانوادگی مان را ورق می زنم و می دانم وقتی در یک عکس دو نفر کنار هم نشسته اند دلیلی دارد. من خبر دارم در همسایگی مان مردی است که مشکلاتش را روی زمین حل می کند در حالی که آسمان صاف است و در آن پرنده پر نمی زند. آهسته با ماه، بریده بریده با مهتاب. جهان یکسره کار می کند. همه در راه اند در سمتی که نشانی توست. نه درختی متوقف است، نه پرنده ای معطل است نه ستاره ای. همه درخواست آبادی دارند. تویی که هستی را آباد می کنی، بر زخم ها دست می کشی، روح ها را التیام می بخشی، دل عاشق را مرمت می کنی. محبوبم! شما مرا آباد کرده اید. پیش تر درخت بریده بودم، مردم مرا ناچیز می شمردند. ولی از آن سپیده که در من طلوع کردید، درختی خرم شدم، بید مجنون شدم. جان من پریشان نیست، از ناله های خود وامانده نیستم. شب ها رختخواب غرق اشک هایم نمی شود. بی کس نیستم، آبادم...

(نوشته های پراکنده) نویسنده: محمد صالح علا انتشارات: پوینده

محمد صالح علا


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دست بردن زیر لباس سیب" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل