loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب در جست و جوی زمان از دست رفته (کومبره)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب در جستجوی زمان از دست رفته (کومبره) به قلم مارسل پروست و اقتباس گری استفن اوئه و ترجمه ی کامران برادران در نشر چترنگ به چاپ رسیده است.

"در جست و جوی زمان از دست رفته کومبره" داستانی مصور می باشد که برگرفته از مجموعه کتاب های هفت جلدی با عنوان مشترک "در جست و جوی زمان از دست رفته" است. نویسنده در طول محتوای اثر حاضر، با بهره گیری از بیانی ساده و روان و هم چنین قلم زیباو توانای خویش، ماجراهایی زیبا و خواندنی از زندگی واقعی خود را برای مخاطب شرح می دهد. همان طور که از نام کتاب پیدا است، داستان به گذشته ای مربوط می شود که دیگر قابل بازگشت نیست. در واقع راوی داستان شخص نویسنده می باشد که خاطرات تلخ و شیرین برهه ای از زندگی اش را روایت می کند. این برهه، دوره ی کودکی و نوجوانی اوست که به همراه خانواده ی گرم و صمیمی اش، در منطقه ای به نام "کومبره" روزگار خوشی را با آرامش محض سپری کرده و تمامی احساسات و نوع افکار خود، نسبت به اطرافیان و زندگی اش را با خواننده به اشتراک گذاشته و او را با خود همراه می سازد. استفاده از روش کمیک یا همان تصویر سازی و ترکیب عبارات و جملات با تصاویر زیبا، موجب جذابیت هر چه بیش تر قصه شده و اثری خواندنی را در اختیار مخاطب قرار می دهد.


برشی از متن کتاب


دیر زمانی زود به بستر می رفتم. ... نیمه شب از خواب بیدار می شدم، بی آن که بدانم کجایم و یا حتی کیستم. ... اما آن گاه خاطره – نه خاطره ی جایی که بودم بلکه برخی جاهائی که در گذشته بودم یا می شد بوده باشم – چون امدادی آسمانی از راه می رسید و مرا از خلائی که در آن بودم بیرون می کشید... ... حافظه ام به تکاپو می افتاد... ... بیش تر ساعات شب را با مرور زندگی گذشته مان در کومبره در خانه ی عمه ی بزرگم، در بلبک، پاریس، دونسیر و دیگر جاها می گذراندم ... هر روز در کومبره، در ساعت های پایانی بعد از ظهر، بسیار پیش تر از زمانی که باید، به بستر می رفتم و بسترم دور از مادر و مادربزرگم، بدل می شد به گرئیگاه دردناک دل شوره هایم. برای سرگرمی ام در شب هایی که به هیچ روی تسکین نمی یافتم چراغی جادویی به من داده بودند. مادرتان گفته چراغ جادویی تان را راه بیندازم تا قبل از شام سرگرم تان کند. عمه ی بزرگ تان زودی می آید بالا. افسانه ی ژنه ویو دو برایان را برای شان گذاشته ام. بسیار خب، فرانسواز. امشب غذا سوپ گوشت داریم. «... گولوی فرومایه به مزدورانش دستور داد تا ژنه ویوی بینوا را در سرداب بیندازند و بکشند ...» «... آن دو مزدور که از بخت بد ژنه ویو سخت تکان خورده بودند رهایش کردند تا به جنگل بگریزد و به دروغ وانمود کردند که او را کشته اند ...» « ... ژنه ویوی بینوا ماه ها با فرزندش در دل جنگل پنهان ماند ...» «... از ترس این که مبادا گولوی هولناک پیدایش کند و او را بکشد ...» دینگ دینگ دینگ! غذا حاضر است افسوس که پس از شام باید مادر را زود ترک می گفتم که برای گپ زدن با دیگران می ماند. خانواده، اگر هوا خوب بود، در باغچه می نشستند و اگر بد بود در تالار کوچک می ماندند. آه دارد باران می آید. فرانسواز، لطفا لیکورها را در تالار کوچک سرو کن. فقط مادر بزرگ بود که حتی زیر رگبار هم می رفت بیرون و در باریکه ی راه های خیس قدم می زد. حیف است آدم در روستا خودش را در خانه حبس کند. بالاخره می توانم نفس بکشم. فقط یک چیز می توانست مادر بزرگ را از این باغچه گردی های پس از شام منصرف کند و به خانه بازگرداند. عمه ی بزرگم برای این که مادر بزرگ را دست بیندازد چند قطره لیکور به پدربزرگم می خورانید که نوشیدن الکل برایش قدغن بود. بیا امده، کمی بخور. باتیلد! بیا جلوی شوهرت را بگیر که کنیاک نخورد! افسوس هیچ نمی دانستم آن چه در آن قدم زدن ها مادربزرگم را بیش از ناپرهیزی های شوهرش نگران می کرد بی ارادگی من و ضعف جسمانی ام و آینده ی نامطمئن متعاقبش بود. هنگامی که برای خواب به اتاقم می رفتم، تنها مایه ی دل خوشی ام این بود که مادر بیاید و مرا ببوسد و «شب بخیر» بگوید. اما این «شب بخیر» آن چنان کوتاه بود و زود می گذشت...

نویسنده: مارسل پروست اقتباس گر و تصویرگر: استفن اوئه مترجم: کامران برادران انتشارات: چترنگ


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب در جست و جوی زمان از دست رفته (کومبره)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل