loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب در تعقیب اسکناس های تقلبی (ماجرای کمیسر کلیکر 2)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب در تعقیب اسکناس های تقلبی جلد دوم از مجموعه ی کمیسر کلیکر اثر راینر ماریا شرودر ، تصویرگری اریش هوله و ترجمه ی فریبا فقیهی از انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

در این جلد کمیسر و همکارانش در پی یافتن باندی هستند که در حال چاپ و نشر اسکناس های تقلبی می باشند و آن ها را در سطح شهر پخش می کنند. هر بار که نیروهای پلیس به یک قدمی خلافکاران می رسند و می توانند آن ها را دستگیر کنند، خلافکاران از مهلکه فرار کرده و پلیس باز هم در دستگیریشان ناکام می ماند. کمیسر به این نتیجه رسیده است که یک نفوذی در میان نیروهای پلیس وجود دارد که باند تبهکار را با خبر می کند، تا این که شخصی که خود را "نوبادی" معرفی می کند، با کمیسر تماس می گیرد و اطلاعاتی از باند جعل اسکناس می دهد که قرار است به زودی در ساحل رودخانه محموله ای را جابه جا کنند. کمیسر نمی تواند به خاطر حضور فرد نفوذی در نیروهای پلیس از همکارانش کمک بخواهد به همین دلیل به سراغ "آدی ارلیش" و گروهش می رود که قبلاً جزء دار و دسته ی خلافکاران بودند و از آن ها کمک می خواهد و ... . این اثر برای گروه سنی 8+ سال مناسب می باشد.

"کمیسر کلیکر" مجموعه ای پلیسی - معمایی است که در هر جلد آن کمیسر مشهوری به نام "ناگل" که به دلیل سر بی مو و براقش همه او را با نام کمیسر کلیکر صدا می زنند، به حل پرونده های دشوار پرداخته و آن ها را حل می کند. او تا به حال یک شکست هم در پرونده ی کاریش نداشته و نامش لرزه بر اندام همه ی خلافکاران می اندازد. او نمی تواند از اسلحه به درستی استفاده کند و همیشه سعی می کند پرونده هایش را با هوش و درایت حل کند.

 


فهرست


سیاهی در تاریکی نوبادی مهمان برجسته در و تخته تحویل در ساحل رودخانه سوپر هوک بودو برودر در نقش طعمه در باشگاه برگ برنده یکی از دوستان باشگاه شام کریسمس شگرد مارمولک جانگوی چوب پنبه باز

برشی از متن کتاب


تحویل در ساحل رودخانه شب بود. کمیسر بی حرکت در سایه ی ویلای ساحلی ایستاده بود. نگاهش به آرامی روی رودخانه می لغزید که مثل زغال سیاه و مذاب مقابلش جریان داشت. از سوز هوا کاسته شد و از آسمان برف سبکی شروع کرد به باریدن. گاه و بی گاه چند ستاره از لای ابرهای خاکستری آسمان سوسو می زدند. کوپمان پچ پچ کرد: «درست ده دقیقه به ده.» «ویک برودر میاد.» معاون جنایی زمزمه کرد: «اگه هم واقعا بیاد ... نمی دونم باید خوشحال باشم یا نه.» و لرزان از سرما یقه های پالتو را داد بالا. کمیسر بی آنکه رویش را برگرداند پرسید: «به ... همکارهامون اطمینان ندارید؟» «شش تاخلافکار در نقش نیروی پشتیبانی.» لحن کوپمان تحقیر آمیز بود. کمیسر ناگل به معاونش رو کرد. «کوپمان، من به اون ها بیشتر اعتماد دارم تا به یه گروهان از افراد خودمون. اون شش تا خلافکار همیشه آدم حسابی بوده ن.» کوپمان حسابی ساکت شد. ویلای ساحلی ویک برودر بیرون از جاده ای که موازی با ساحل رودخانه پیچ و خم می خورد، در خلیج کوچک و دنجی قرار داشت. آن ملک خصوص از جاده دید نداشت، چون تپه زار پر درختی بین جاده و خلیج قرار داشت. روی تپه گذری باریک و پوشیده از برف بود که از جاده ی اصلی می رفت به ویلا ویک اسکله ی بتونی L شکل . قایق تفریحی پیشرفته ی ویک برودر توی سرپناهش بسته شده بود. به دستور کمیسر، آدی و دوستانش میان تپه زار پخش شده بودن. قرار بود آن ها فقط در موقعیت اضطراری وارد عمل شوند. ناگهانصدای موتور قایقی که بلند و بلندتر می شد، سکوت شب را شکست. از پشت تپه ها نور تندی روی شاخه های خمیده از برف درختان افتاد. کلاوس کوپمان با صدایی که از هیجان دورگه شده بود، داد زد: «یه ماشین، باید ویک برودر باشه. قضیه جدی شد.» یک لحظه بعد روی نوک تپه یک مرسدس بنز پدیدار شد. چراغ های هالوژن ماشین، تاریکی را می شکافتند و دانه های برف زیر نور می رقصیدند. لاستیک های آجدار و مجهز به زنجیر و یخ شکن با قیژ قیژ خفیفی روی برف شیار می انداختند. ماشین آهسته به ویلا نزدیک شد و سرانجام با صدای قروچ لاستیک هایش جلوی اسکله ی پهن ایستادند. راننده سیگاری آتش زد و در شعله ی فندک چهره اش دیده شد. کمیسر با خونسردی موذیانه ای گفت: «شک ندارم که خود ویک برودر خوش تیپه.» کلاوس کوپمان نجوا کرد: «امیدوارم پیک با چمدون پول های تقلبی ش زیاد دیر نکنه.» «می دونید که چی کار باید بکنی کوپمان. تو مرد توی قایق رو دستگیر می کنی و من می رم سراغ ویک برودر.» «اطاعت رئیس.» چراغ های نوربالای مرسدس بنز که به ساحل رو به رو می رسید، دو چشمک کوتاه و یکی بلند زدند. سپس ویک برودر چراغ ها را خاموش کرد. اما ماشین را روشن نگه داشت. «اون جا» کمیسر به رودخانه ی تاریک اشاره می کرد. درساحل رو به رو سایه ی مبهمی از سیاهی شب بیرون آمد و با غرش یکنواخت و قدرتمندی همراه شد. کوپمان زیر لب گفت: «پیک» ناگل بی صدا تائید کرد. در مرسدس بالا رفت و ویک برودر پیاده شد. مردی لاغر اندام با پالتوی شیک مشکی و یقه ی خزدار. آتش سیگارش در تاریکی می درخشید. او با تلنگری ته سیگار را روی برف پرت کرد. سر و صدای موتور قدرتمند قایق بلند وبلندتر می شد. ..    

نویسنده: راینر ماریا شرودر مترجم: فریبا فقیهی تصویرگر: اریش هوله انتشارات: پرتقال

راینر ماریا شرودر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب در تعقیب اسکناس های تقلبی (ماجرای کمیسر کلیکر 2)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل