loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دری و دوست راست راستکی اش - پرتقال

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
127,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب دری و دوست راستکی اش از مجموعه ی دری به قلم و تصویرگری ابی هنلن با ترجمه ی نلی محبوب از سوی انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

دری دختر بچه ی وروجک و خیال پرداز قرار است به مدرسه برود. مادر با توجه به سابقه ی خرابکاری های سال گذشته ی دری، توصیه های لازم برای رفتن به مدرسه را به او گوش زد می کند. از او می خواهد میز و صندلی های کلاس را جا به جا نکند، کفش هایش را از پایش در نیاورد! حرف های زشت و نامربوط به دوستانش نگوید و مهم تر از همه این که تمام خیال پردازی ها و دوستان خیالیش را در خانه بگذارد و در مدرسه دوستی خوب و واقعی برای خود پیدا کند. روز اول خانم معلم جای هر یک از بچه ها را تعیین کرده و از دری می خواهد کنار جرج و دختری که دری اسمش را نمی داند بنشیند. جرج سال قبل هم همکلاس دری بوده و بیش از حد شیطون و بازیگوش است. اما ظاهرا دخترک که اسمش رزابل است آرام و باادب به نظر می رسد. دری یاد حرف مادرش و پیدا کردن یک دوست واقعی افتاده و احساس می کند رزابل می تواند دوست خوبی برای او باشد. دری با رزابل دوست شده و تمام وقتش در مدرسه را با او می گذراند. مادر دری از این که او توانسته دوستی واقعی پیدا کند بسیار خوشحال است. غافل از این که رزابل هم مثل دری خیال پرداز است، او دائما در قلعه خیالیش سیر می کند! ...

"دری" دختر کوچولو شش ساله ایست که همراه پدر، مادر و خواهر و برادرش زندگی می کند. همه ی اعضای خانواده او را "وروجک" می نامند. دوری به شدت خیال پرداز است و همیشه با دوستان خیالیش حرف می زند. او همه ی وسایل خانه را به هیولا تشبیه می کند: هیولای لباسشویی، هیولای آشپزخانه، هیولای جاروبرقی و ... در هر جلد از کتاب های دری، بچه ها با او همراه می شوند و می آموزند که چه رفتارهایی زشت و زننده است و باعث آزار و اذیت اطرافیانشان می شود. تصاویر این مجموعه در عین سادگی بسیار زیبا و به صورت طراحی با مداد است، بچه ها به خوبی می توانند برای کشیدن نقاشی از آن ها الهام بگیرند.

 


برشی از متن کتاب


بعد از ظهر ما نقاشی داریم. به جای این که خودم نقاشی بکشم، به نقاشی رزابل نگاه می کنم که ببینم چه شکلی است. رزابل یک اژدهای خیلی بزرگ و خیلی ترسناک کشیده! ازش می پرسم: «تو واقعا یه اژدها داری؟» می گوید: «معلومه که دارم. مثل بچه کوچولوهاست. بیشتر وقت ها خودشو زخم و زیلی می کنه. همیشه هم می خوره به دیوارای قلعه.» می پرسم: «تو توی قلعه زندگی می کنی؟» می گوید: «پس کجا باید زندگی کنم؟ البته یه کلبه ی چوبی کوچولو هم توی جنگل دارم که وقتی لازمه قایم بشم، می دم اون جا.» جرج می گوید: «شما راه مخفی زیرزمینی دارین؟ من دارم! اگه راه مخفی زیرزمینی همستری دارین، دستاتونو ببرین بالا، و خودش دستش را می برد بالا. بی خیال جرج می شوم و از رزابل می پرسم: «از چی باید قایم بشی؟» رزابل می گوید: «معلومه دیگه ... جادوگرای پیر چندش و ... از این جور چیزا.» «دری تو نمی خوای یه چیزی بکشی؟» این را خانم معلم می گوید و به کاغذ سفید من نگاه می کند. او می گوید: «دری! می شنوی چی می گم؟» «دری؟ ... دری؟ ... کجایی؟» بعد از مدرسه زود برمی گردم و صاف می رم توی اتاقم. همه ی لباس هایم را در می آورم و لباس خوابم را می پوشم. از مری می پرسم: «وقتی من نبودم، کسی بهم زنگ نزد؟» می گویم: «هنوز زنگ نزده؟ اه! تازه بهت گفته بودم توی خونه دستتو نبر بالا!» مری دلش می خواهد با من بیاید مدرسه؛ برای همین هر وقت می خواهد حرف بزند، دستش را بلند می کند. تمام بعداز ظهر، یک بند برای مدرسه تمرین می کند. مثلا توی راهرو سرو صدا نمی کند. یا وقتی می خواهد برود دستشویی، توی نوبت می ایستد. مری دارد حسابی کلافه ام می کند! برای همین، وقتی بالاخره ویولت و لوک از خانه ی دوستشان برمی گردند، خوش حال می شوم. بهشان می گویم: «اگه گفتین چی شده؟ یه خبر خیلی خیلی مهم دارم! رزابل یه اژدها داره و خودشم توی قلعه زندگی می کنه! راست می گم.» لوک به ویولت می گوید: «دیدی! نگفتم رزابل الکیه؟ وروجک داره از خودش درمیاره.» «چی؟ الکی نمی گم! اون یه دختر واقعیه که مری واقعیه؟» می گویم: «بله!» مری مثل برنده ها لبخند می زند. لوک می گوید: «وقتی سرکلاس با رزابل حرف می زنی، معلمت چی می گه؟» «می گه: دختر! لطفا ساکت باشین!» لوک به حرفم می خندد. ویولت می گوید: «زنگای تفریح به جز رزابل، با بچه های دیگه هم بازی می کنی؟» «خب، من فقط با رزابل بازی می کنم ... یعنی تقریبا! چون اون بیشتر وقتا دوست داره لی لی بازی کنه.» لوک دوباره می زند ریر خنده. «دوست خیالیت حتی دلش نمی خواد باهات بازی کنه!» از ته دل جیغ می زنم: «قبلا هم بهت گفتم! رزابل خیالی نیست!!!» وقتی پایم را گرومپ گرومپ می کوبم و با گریه از اتاق می آیم بیرون، لوک و ویولت هنوز دارند می خندند. می شنوم که ویولت می گوید: «تازه، وروجک می گفت با دوستش، سگ کوچولوی پری دریایی بازی می کنن!» بعد هم یک صدای خیلی بلندتر می شنوم. حتما لوک از خنده ترکیده و دارد روی مبل غلت می زند. انگار سگ کوچولوی پری دریایی، خنده دارترین چیزی است که تا حالا توی عمرشان شنیده اند.    

(برنده ی جایزه ی  cybils 2015) نویسنده: ابی هنلن مترجم: نلی محجوب انتشارات: پرتقال  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دری و دوست راست راستکی اش - پرتقال" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل