loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب درخت دختر

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
49,000 تومان
* تنها 2 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب درخت دختر نوشته ی لوری نیکلز و ترجمه ی آناهیتا حضرتی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

" اَفرا " نام دخترکوچولوی زیبا، با نمک و بازیگوشی است که چند سال پیش قبل از به دنیا آمدنش، زمانی که هنوز در شکمِ مادرش بود؛والدینش نهال یک درختِ اَفرا را به افتخارِ او می کارند. آنها نام های زیادی را برای کودکی که هنوز به دنیا نیامده است در نظر دارند ولی بعد از تولدِ نوزاد متوجه می شوند، اَفرا زیباترین نامی است که می توانند برای او انتخاب کنند. دختر کوچولو و درخت کوچکش باهم رشد می کنند، بزرگ می شوند و اکنون دوستان خیلی خوبی برای هم هستند. دختر کوچولو در بیش تر اوقات فراغت خود، به داخل حیاط می رود تا با دوست درختی اَش بازی کند. آنها باهم خوشحال هستند ولی گاهی اوقات اَفرا با خود فکر می کند، بهتر است هر دوی آنها دوست جدیدی پیدا کنند تا به هنگام بازی کردن مشکلات کم تری برای شان پیش بیاید؛ این اتفاق هم می افتد ولی این دوستی خیلی پایدار نمی ماند و آنها دوباره مجبور می شوند، فقط با همدیگر بازی کنند. اما یک روز وقتی اَفرا به داخل حیاط می رود متوجه اتفاق عجیبی می شود و زمانی که به خانه باز می گردد تا راجع به چیزی که دیده است برای مادرش توضیح بدهد؛ با اتفاق عجیب تری روبه رو می شود..." درخت دُختر " با زبان ساده، جملات کوتاه، صفحات کاملا مصور با رنگ آمیزی شاد از جمله کتاب هایی است که می تواند برای کودکانی که علاقه ی چندانی به مطالعه ندارند یا کودکانی که به تازگی خواندن را آموخته اند، گزینه ی مناسبی باشد.

 


برشی از متن کتاب


افرا اسمش را دوست داشت. آن موقع ها که فقط زمزمه های آمدنش شنیده می شد، والدینش به افتخار او درخت کوچکی کاشتند! و با اینکه فِلاویا، میلی جین، لِنا، لیلی و کاستِنس، اسم های خوبی بود... افرا بیش تر از هر اسمی به او می آمد. و افرا قد کشید... درختش هم همین طور... بعضی وقت ها که افرا زیاد سر و صدا راه می انداخت (که زیاد هم پیش می آمد)، والدینش او را می فرستادند بیرون که بازی کند. افرا برای درختش آواز می خواند... برای درختش چرخ می زد و بالا و پایین می پرید... حتی گاهی وانمود می کرد درخت است. بعضی از روزها وقتی باد خوبی می وزید، افرا همین طور زیر درخت اَش دراز می کشید و آن بالا، برگ های درخت برایش می رقصیدند... بعد، یک روز افرا متوجه شد درختش لخت شده است؛ ترسید سرما بخورد. برای همین، کُتش را درآورد... و آن را به درخت داد تا گرم بماند. افرا گاهی دلش می خواست کس دیگری باشد تا با او بازی کند. (درخت بلد نبود درست گلوله برفی پرت کند.) او با خودش فکر می کرد شاید درخت هم همین نظر را داشته باشد. برای همین افرا درخت اش را با یک دوست آشنا کرد. اما این دوستی زیاد طول نکشید. البته افرا و درخت اَش هنوز همدیگر را داشتند. سر تا سرِ زمستان... و بهار! بعد، روزی اتفاق غافلگیر کننده ای افتاد. بعد، اتفاق واقعا غافلگیر کننده تری افتاد...      

نویسنده و تصویرگر: لوری نیکلز مترجم: آناهیتا حضرتی انتشارات: پرتقال


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب درخت دختر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل