loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دختری به نام لاک پشت - پرتقال

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دختری به نام لاک پشت نوشته ی جنیفر ال. هالم و ترجمه ی عطیه الحسینی، از سوی انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

دختر بچه ای به نام لاک پشت، همراه مادرش که خدمتکار آقای کارلی است در خانه ی اعیانی او در شهر نیوچرسی زندگی می کنند. لاک پشت دائما از طرف بچه های آقای کارلی مورد آزار و تمسخر قرار می گیرد، تا جایی که مادر مجبور می شود به خاطر این موضوع از کارش انصراف دهد. بعد از مدتی مادر لاک پشت، به عنوان خدمتکار به جایی دیگر می رود، اما از شانس بد او، خانم صاحب خانه اصلا از بچه ها خوشش نمی آید. مادر برای حفظ موقعیت کاریش به ناچار لاک پشت را به شهر"کی وست" نزد خواهرش "مینروا" می فرستد. او با اندوه فراوانی که از دوری مادر دارد به همراه آقای "اجت" به سمت کی وست حرکت می کنند. لاک پشت هرگز خاله مینروا را ندیده و هیچ تصوری از او و محل زندگیش ندارد؛ نهایتا بعد از طی مسافتی طولانی آن ها به کی وست می رسند، اما آن جا با تعریف های مادرش و تصوری که در ذهن داشته خیلی متفاوت است. همچنین خاله مینروا سه پسر بچه ی شیطون و آتش پاره دارد که مشکلات فراوانی را برای لاک پشت به وجود می آورند. او در خانه ی جدید کم کم از لاک خودش بیرون می آید و اتفاقات تازه ای را تجربه می کند... این رمان زیبا و جالب در کتاب دختری به نام لاک پشت برای نوجوانان تالیف شده است.

 


برشی از متن کتاب


صبح روز بعد پسرها را تماشا می کنم که مثل یک مشت حیوان وحشی توی خیابان می دوند. اسم بازیشان کیلی کیلی است، البته از جایی که من نشسته ام درست شبیه گرگم به هواست، گرمیت از همه شان فرزتر است، از این طرف به آن طرف خیابان می دود و جلوی پسرها جای خالی می دهد؛ با این که قلبش ضعیف است خیلی خوب می تواند بدود. من نباید از ماجرای خاله مینی و عروسک ها خیلی تعجب می کردم. چون مامان چندان صادق نیست. البته او چیزه ای زیادی درباره ی کی وست به من گفته است، مثل این که درختان پوینسیانا وقتی گل می دهند چطور شبیه شعله می شوند و اینکه کشتی سازها خانه های قدیمی کانچی را ساخته اند تا موقع طوفان مثل یک قایق تاب بخورند. اما او بخش های مهمی را از قلم انداخته است، مثلا چیزهایی در باره ی پدرم. تمام چیزی که مامان تا به حال به من گفته این است که او یک ماهی گیر بوده و این که به مامان گفته بوده دوستش دارد. بعد از این که مامان به او گفته باردار است، پدرم به سفری می رود که کمی طول می کشد. فکر می کنم وقتی منتظر مردی هستی تا برگردد، زمان کند می گذرد.  و مامان فکر می کند پدرم او را ترک کرده است برای همین کی وست را ترک می کند و از آن به بعد به آن جا برنگشته است. تا جایی که من می دانم پدرم می تواند سه چشم داشت باشد یا  یک قاتل باشد. با این حال دلم برای مامان خیلی تنگ می شود و اصلا نمی دانم با دلتنگی ام چه کار کنم. ما هیچ وقت اصلا از هم دور نبوده ایم نگرانم که تنهایی چه کار می کند. االان دو هفته است که اینجا هستم و فقط یک بار با او صحبت کرده ام. چون خاله مینی تلفن نداردو از خانه ی خانم لو، مامان پودینگ، زنگ زدم. آن موقع هم بیشتر از دو کلمه حرف نزدیم. وقتی تلفن را جواب داد، گفتم: «مامان منم، رسیدم!» مامان هم از آن دور دورها گفت: «آه عزیزم، خیلی نگران بودم.» فقط با شنیدن صدایش احساس کردم در پتویی نرم پیچیده شده ام. شروع کردم که بگویم: «مامان...» که صدای خانم بادنیک را از پس زمینه شنیدم. «سیدیبل می دونی که من اجازه نمی دم خدمتکارها از تلفن شخصیم استفاده کنن.»    

(نامزد جایزه) نویسنده: جنیفر ال هالم مترجم: عطیه الحسینی انتشارات: پرتقال

جنیفر ال هالم

سایر آثار نویسنده

مشاهده بیشتر

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دختری به نام لاک پشت - پرتقال" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل