loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دختری به نام بوف - ایران بان

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب دختری به نام بوف نوشته ی امی ویلسون و ترجمه ی شهلا انتظاریان توسط نشر ایران بان به چاپ رسیده است.

شخصیت اصلی داستان، "بوف مک براید"، دختری سیزده ساله با افکار و رفتارهایی عجیب است که همراه با مادرش، "ایزولده"، زنی زیبا و جذاب با چشمانی درشت و موهایی سیاه و پرپشت، زندگی می کند. بوف، به معنی جغد می باشد و همین موضوع موجب علاقه ی بیش از حد دختر قصه به این پرنده شده و همواره به طراحی تصویری از جغد می پردازد و مجسمه های متعددی از آن را نیز در اتاق خویش نگهداری می کند. وی هیچ عکس و خاطره ای از پدر خود ندارد و اصلا او را نمی شناسد و هر بار که سوال هایی را درباره ی پدر با مادرش مطرح می کند، ایزولده حرف او را نادیده گرفته و از پاسخ دادن به پرسش های پی در پی دخترش، طفره می رود. در این میان، ایزولده، گاهی نیز با تشریح داستان ها و افسانه هایی اسطوره ای، چگونگی آشنایی خود با پدر بوف و تولدش را برای او نقل می کند. اما با گذشت زمان، بوف احساس نیاز بیش تری به شناخت و برقراری رابطه با پدرش کرده و این موضوع به شدت وی را آزار می دهد. از همین روی تصمیم می گیرد، شخصا به جست و جوی پدر پرداخته و او را بیابد.

 


برشی از متن کتاب


وقتی بچه دار شدی، با اسمی احمقانه صداش نکن. به او سیب، گلابی یا ماش نگو. اسمش را بوف نگذار. برای چنین نصیحتی کمی دیر شده است. این کار را کرده است. اسمم را بوف گذاشته است، سیزده سال پیش به من، به نوزادی خیلی کوچک نگاه کرد و به این نتیجه رسید که اسم بوف برایم معرکه است. به گمانم آن وقت نمی دانست وقتی بزرگ شوم موی خیلی روشنی خواهم داشت که هر چه بکنم، مثل پر دور صورتم می ریزد یا چشم های آبی کودکانه ام به رنگ قهوه ای کم رنگ و مایل به زرد در می آید و دماغم عقابی می شود. البته باید مورد آخر را پیش بینی می کرد؛ از او به ارث برده ام. از جغدها خوشم می آید. به نظرم قشنگند. ولی آخر، سر من که سیصد و شصت درجه نمی چرخد. نمی توانم پرواز کنم. شب ها به شکار نمی روم. این سوال ها را بچه ها سال هاست از من می پرسند. اما وقتی به مامان می گویم، او می خندد. سرش را از روی هر کاری که انجام می دهد، بلند می کند. برقی در چشمان سیاهش می درخشد و با صدای بلند می گوید: «می بینی! از حالا یک سر و گردن بالاتر از بقیه ای. از حالا با همه فرق داری. معرکه نیست؟» زیباست. مادرم را می گویم. نه این که به نظر من این طور است، نه این که چون مادرم است برایم زیباست، بلکه واقعا زیباست. چشمانی درشت و سیاه و مویی پرپشت و سیاه دارد و وقتی لبخند می زند، وقتی می خندد، خیلی سخت است با او نخندی. خیلی تلاش کرده ام با او نخندم. اسمش ایزولده است. رنگ های خیلی روشن می پوشد و النگوهایش جرینگ جرینگ می کنند. بویی مثل بوی چیزهای گرم دارد؛ وانیل، دارچین، پرتقال، انگور فرنگی سیاه و چیزی فراتر از این ها که به گمانم فقط مخصوص اوست. دوستانم دوستش دارند. که برایم آزار دهنده است. «بوف مک براید!» سرم را از روی میزم بلند می کنم. آقای لئونارد روی لبه ی میزش نشسته است، پاهایش را روی هم انداخته است. دست هایش روی میز است، با انگشتانش به آن ضربه می زند. طرحی روی تابلوی پشت سرش است که از نظر من فقط خط هایی کج و کوله اند. «حواست این جاست؟» «بله آقا» «یعنی به درس، یا خط خطی کردن؟» صدای خنده در کلاس می پیچد و سرخ می شوم. «بله، آقا. ببخشید، آقا.» «بسیار خب، پی یعنی چه؟» شک ندارم درست نیست بگویم یکی از حروف الفبای انگلیسی است. با ابروهایش به آن اشاره می کند؛ ابروهایی که انگار با ماژیک سیاه کشیده شده و طوری تا بالای پیشانی اش رفته اند که گویی می خواهند زیر موی سیاه پرپشتش قایم شوند. «قطر و پیرامون دایره ... نسبت این دو ... می شود عدد پی.» با امیدواری لبخند می زنم اما آقای لئونارد سرش را پایین می اندازد و آه می کشد. بلند می شود و کنار تخته راه می رود و می گوید: «فکر کنم ... فکر کنم باید به شنیدن عین کلمه ها راضی شوم، حتی اگر هیچ از معنی اش سر درنیاورید ...

(عاشقانه ای آرام، جادویی، اسطوره ای) نویسنده: امی ویلسون مترجم: شهلا انتظاریان انتشارات: ایران بان  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دختری به نام بوف - ایران بان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل