کتاب داستان های کلاسیک برای دختران (زیباترین قصه های دنیا 4)

کتاب داستان های کلاسیک برای دختران جلد چهارم از مجموعه ی زیباترین قصه های دنیا نوشته ی راشل فرث و لزلی سیمز،ترجمه ی فریبا غلامی توسط انتشارات سایه گستر به چاپ رسیده است.

در این کتاب 6 داستان از ادبیات کلاسیک که توسط نویسندگان شهیری نوشته شده اند و قهرمانان اصلی آنان دختران و زنانی هستند که با عشق، شجاعت، مقاومت و صبوری خود مشکلات زندگی را از پیش پا برداشته و به زندگی خود و خانواده هایشان رنگ شادی و طراوت بخشیده، بار دیگر توسط چند نویسنده و تصویرگر برای کودکان بازنویسی و به طور اختصار در این کتاب گردآوری شده اند. این شش داستان عبارتند از: " کودکان راه آهن " نوشته ی " ای. نِسبیت "، " جادوگر شهر اُز " اثر " اِل. فراک باوم "، " باغ مخفی " اثر " فرانسیس هاجسون برنت "، " زیبای سیاه " بر اساس داستانی از " آنا سوئل "، " زنان کوچک " نوشته ی " لوییزا می آلکوت " و در نهایت " هایدی " نوشته ی " یوهانا اشپیری ". تمامی این داستان ها از کتاب های مشهوری برگرفته شده اند و براساس آن ها انیمیشن و فیلم های زیادی ساخته شده است. نکته مهم درباره ی این کتاب تصاویر زیبا و خارق العاده ی آن است که توسط تصویرگران آن " آلن مارکس "، " مائورو اونجلیستا "، " آلن مارکس " و " کریستا آرنز " به تصویر کشیده شده و به کتاب جذابیتی خاص بخشیده است. در ابتدای هر کدام از داستان های کتاب معرفی کوتاهی از نویسنده ی اصلی آن ها برای خواننده بیان شده است.

 

برشی از متن کتاب

کودکان راه آهن تغییر همه چیز از تولد پیتر شروع شد. خدمتکاران، تازه داشتند کیک تولد را می آوردند که زنگ در با صدای بسیار گوش خراشی نواخته شد. پدر با صدای بلند گفت: «وای خدای من! یعنی کی می تونه باشه؛ شما کیک رو بدون من بخورید. من تا یه دقیقه ی دیگه برمی گردم.» پیتر که داشت یواشکی راهرو را می پایید، پدر را دید که دو مرد را به اتاق مطالعه ی خود راهنمایی می کند. خواهرش فیلیپس پرسید: «اونا کی هستن، مادر؟» مادر اخمی کرد و گفت: «نمی دونم، همین جا بمونید، من می رم ببینم چه خبرشده.» بازگشت مادر آن قدر طول کشید که انگار سال هاست به اتاق مطالعه رفته و ناپدید شده بود. فیلیس پرسید: «چی شده؟» بابی، بزرگترین فرزند، جواب داد: «فقط باید منتظر بمونیم و ببینیم چی می شه.» درست وقتی در خانه بسته شد، مادر برگشت. بابی دلیجانی را دید که اسب هایش به سرعت از آنجا دور شدند و به قلب تاریکی فرو رفتند. صورت مادر مثل گچ سفید شده بود و چشمانش از اشک می درخشیدند. پیتر به سوی اتاق مطالعه ی خالی دوید و پرسید: «پدر کجاست؟» مادر که حالا داشت به خود می لرزید، گفت: «اون به یه سفر طولانی رفته.» بابی دست مادر را گرفت و محکم نگه داشت. فیلیس گفت: «ولی اون حتی لباس هاش رو هم جمع نکرده!» مادر گفت: «اون مجبور بود فوری بره ... واسه کارش.» پیتر پرسید: «این مسئله ارتباطی به دولت داره؟» پدر در یک دفتر دولتی مشغول به کار بود. مادر گفت: «بله دلبندانم، بیشتر ازاین سوال نپرسید. من نمی تونم چیزی به شما بگم. لطفا همین الان به رختخواب تون برید.» بالای پله ها، بچه ها همچنان سعی داشتند بفهمند پدرشان کجا رفته است. چندروز بعدی، روزهای بسیار عجیبی بود. همه ی خدمتکارها مرخص شدند. مدتی بعد هم تابلوی «برای فروش» را بیرون از خانه نصب کردند. اثاثیه ی زیبای خانه به فروش رفت و خوراک روزانه فقط شامل غذاهای ارزان قیمت و ساده بود. مادر هم خیلی به ندرت در خانه حضور داشت. سرانجام پیتر پرسید: «جریان چیه؟ لطفا به ماهم بگین.» مادر گفت: «ما باید مدتی صرفه جویی کنیم. قراره به زودی به لندن بریم و دور از اینجا و در حومه ی شهر زندگی کنیم.» سپس ادامه داد: «پدرتون هم مدتی رو از اینجا دور می مونه، اما بالاخره همه چیز مرتب می شه. قول می دم.» ...

فهرست

  کودکان راه آهن بر اساس داستانی از ای نسبیت بازنویسی از ماری سباگ- مونته فیوزه به تصویری آلن مارکس   جادوگر شهر اُز بر اساس داستانی از اِل فرانک باوم بازنویسی از رُزی دیکینز به تصویگری مائورو اِوَنجِلیست   باغ مخفی بر اساس داستانی از فرانسیس هاجسون بِرِنت بازنویسی از ماری سباگ – مونته فیوره به تصویرگری آلن مارکس   زیبای سیاه بر اساس داستانی از آنا سوئل بازنویسی ازماری سِباگ- مونته فیوره به تصویرگری آلن مارکس   زنان کوچک براساسی داستانی از لوییزا می آلکوت بازنویسی از ماری سباگ- مونته فیوره به تصویرگری کریستا آزلر   هایدی بر اساس داستانی از یوهانا اشپیری بازنویسی از ماری سباگ- مونته فیوره به تصویرگری آلن مارکس

(زیباترین قصه های دنیا 4) (مجموعه کتاب های توت فرنگی) نویسنده: راشل فرث - لزلی سیمز مترجم: فریبا غلامی انتشارات: سایه گستر