کتاب داستان‌های زنجیره‌ای 2 اثر مریم دریانورد

درباره کتاب داستان‌های زنجیره‌ای

کودکانی که اختلال گفتاری و زبانی دارند ممکن است در بیان افکارشان با استفاده از کلمات دچار مشکل شوند. همچنین بیان شفاف کلمات و درک زبان گفتار یا نوشتار برای آن ها سخت است. خواندن کتاب های داستان می تواند مهارت های گفتاری آن ها  را تقویت کند.

کتاب داستان های زنجیره ای شامل 101 داستان تصویری کوتاه می باشد که به منظور بهبود گفتار در کودکان، زبان پریشی و نارسانایی های گفتاری کودکان به چاپ رسیده است. هر صفحه از کتاب یک داستان را روایت می کند به این ترتیب که صفحه به چهار قسمت تقسیم شده و در هر قسمت یک پلان از داستان نقاشی شده است و در پایین همان صفحه چهار جمله به عنوان شرح داستان و توضیح هر یک از تصاویر نوشته شده است.

والدین یا مربیان می توانند ابتدا داستان را برای کودک بخوانند و سپس از او بخواهند تا با توجه به شنیده هایش و درک خود از تصاویر داستان را بازگو کند. داستان های این مجموعه علاوه بر فراهم آوردن اوقات خوش و لذت بخش برای کودکان و کمک به حل مشکلات گفتاری آن ها حاوی نکات آموزنده ی بسیاری چون احترام گذاشتن به دیگران، رعایت نظم و انضباط، صرفه جویی، دوستی و ... هستند.

کتاب داستان‌های زنجیره‌ای جلد دوم، به قلم مریم دریانورد با تصویرگری بتول جوانبخت به چاپ رسیده است.

برشی از متن کتاب

مادر بزرگ روی نیمکت خوابش برده است. یک گربه ی بازیگوش با کلاف نخش بازی می کند. کلاف نخ از بلندی قل می خورد. گربه دنبال کلاف می دود. وقتی گربه به پایین رسید کلاف نخ کامل باز شده بود. دختر ماست را روی فرش می ریزد. مادر به قالی شویی زنگ می رند. کارگران آمدند و فرش را جمع کردند. کارگران فرش را در قالی شویی می شویند. آن ها پس از شکستن و خشک کردن فرش، آن را آورده و به زن تحویل دادند. مرد نیاز به پول دارد. او می خواهد از دستگاه عابر بانک پول بردارد. مرد از دستگاه پول گرفت. وقتی او با تلفن همراهش صحبت می کرد ناگهان یک دزد به او حمله کرد و پولش را گرفت و فرار کرد. کمی جلوتر یک مرد چاق جلوی دزد را گرفت. پسر داخل اتاقش در حال انجام تکالیف می باشد. ناگهان لامپ سوخت و اتاقش تاریک شد. پدرش آمد تا لامپ اتاقش را عوض کند. او از نردبان بالا رفت و لامپ را عوض کرد. پسر با مادرش به نانوایی می رود. آن ها در صف ایستادند. چند نفر جلوی آن ها هستند. وقتی نوبت آن ها شد یک نان بربری از نانوا گرفتند. پس خندان با مادرش به خانه بر می گردد. پسر به درختان باغچه آب می دهد ولی او آب را هدر می دهد. پیرزن همسایه او را دید و نصیحتش کرد که آب را هدر ندهد. پسر از کارش خجالت کشید و پشیمان شد. او شیر آب را بست. روز بعد او با یک آب پاش به درختان آب داد. سه دختر برای تفریح به گردش رفته اند. یکی از آن ها خوشحال نیست و تنها روی سنگ نشسته است. دو دختر دیگر گل هایی را که چیده اند با نخ به یکدیگر وصل می کنند. یکی از آن ها چشم دختر تنها را از پشت سر می گیرد. آن ها به دوستشان یک حلقه سر و گردنبند گل می دهند و او را خوشحال می کنند. مردی در حال غذا خوردن بود که یک مگس مرتب اطرافش می چرخید و او را عصبانی می کرد. مرد با یک مگس کش دنبالش می کرد که آن را بکشد. مگس زیر میز رفت و مرد باز هم نتوانست آن را بکشد. ناگهان وقتی مگس را زد داخل غذایش افتاد و مرد ناراحت شد.    

• مولف: مریم دریا نورد
• تصویرساز: بتول جوانبخت