کتاب داستان های ترسناک (ادبیات خفن)

کتاب داستان های ترسناک از مجموعه ی ادبیات خفن نوشته ی مایکل کاکس و ترجمه ی آرزو احمی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

کتاب فوق حاوی ده داستان ترسناک است که از ابتدا تا انتهای کتاب داستان ها رفته رفته ترسناک تر می شوند. به این ترتیب مخاطب هر چه پیش می رود اشتیاقش به خواندن آن ها بیش تر می شود. سومین داستان این مجموعه به نام  "کاپیتان قاتل" ماجرای مردی را روایت می کند که در زیبایی و ثروت زبان زد عام و خاص است. او با مرسدس بنزش به سراسر دنیا سفر کرده و با دختران زیبا ازدواج می کرد. اوایل ازدواج همه چیز خیلی خوب پیش می رفت؛ اما بعد از مدتی آقای داماد خبر گم شدن همسرش را به پلیس گزارش می کرد. پلیس بعد از تحقیقات فراوان هیچ سرنخی پیدا نکرده و پرونده بلاتکلیف می ماند. این اتفاق بارها و بارها تکرار شد اما در آخرین ازدواج مرد، با دختری بسیار زیبا و از خانواده ای اصیل، وقتی عروس ناپدید شد خانواده ی او از کارگاه خصوصی ای درخواست می کنند تا پرونده ی مربوط به مفقود شدن دخترشان را پیگیری کند. این بار کاراگاه با زیرکی تمام پرده از راز گم شدن همه ی عروس ها برمی دارد و واقعیتی هولناک را آشکار می سازد‌...

مجموعه ی ادبیات خفن شامل چند جلد کتاب با عناوینی چون داستان های شکسپیر، داستان های ارواح و اشباح، داستان های پریان، داستان های ترسناک و ... برای نوجوانان و جوانان به چاپ رسیده است. هر یک از این کتاب ها حاوی ده داستان و ده پرونده است. منظور از پرونده، مواردی است مشابه داستان مطرح شده که در پایان هر داستان ذکر شده است. برخی از داستان های این مجموعه مشهور و شناخته شده اند و برخی دیگر نه. البته همه ی این داستان های به شکلی کاملا جدید و آمیخته با طنز و تصویر بازگو شده اند.

 

فهرست

داستان 10: سگ باسکرویل پرونده ی 10: موجودات موحش داستان 9: کاپیتان قاتل پرونده ی 9: آماده ی سرنوشت شوم داستان 8: وقتی زامبی ها آمدند پرونده ی 8: ده اهریمن ترسناک از سراسر جهان داستان 7: پنجه ی میمون پرونده ی 7: نیازی به ترسیدن نیست داستان 6: گودال و آونگ پرونده ی 6: فوبیاهایتان را تشخیص دهید! داستان 5: من گرگینه ای نوجوان بودم پرونده ی 5: راهنمای کامل گرگینه ها: پاسخ به سوالات شما داستان 4: دکتر جکیل و آقای هاید پرونده ی 4: دکترهای دیوانه و پژوهشگرهای پرت داستان 3: فرانکشتاین پرونده ی 3: مری ترسناک، پرونده ی مربوط به فرانکشتاین داستان 2: موجود وحشتناک دانویچ پرونده ی 2: ترسناک مادرزاد داستان 1: دراکولا پروونده ی 1: چند دندان دراز ابله ـ مردم از خون آشام ها می پرسند گفتار پایانی پانوشت ها

برشی از متن کتاب

دکتر جکیل و آقای هاید برای شما هم پیش می آید که روزهایی عین فرشته اید و روزهایی دیگر از ماهی گوشتخواری که توی حوض ساردین ها هم افتاده خطرناک تر باشید؟ خب، اگر شما هم چنین خلق و خویی دارید شاید شخصیتی دارید که به شخصیت دکتر جکیل و آقای هاید معروف می شود. این نام که برای توصیف کسی که رفتاری بین یک مبادی آداب و یک هیولای تمام عیار بودن در نوسان شدید است به کار برده می رود، از عنوان داستانی گرفته شده که چهارمین داستان از ده داستان ادبیات ترسناک ماست؛ دکتر جکیل و آقای هاید نوشته ی رابرت لوییس استیونسون. رابرت می دانست که خیلی از مردم در اعماق وجودشان می خواهند که کارهای بد بکنند. این را هم می دانست که عموما این کار را نمی کنند. برای این که اغلب مردم می دانند که هر وقت دلمان بخواهد بخش بد شخصیتمان را ول کنیم، جامعه به سرعت از هم می پاشد و به فاجعه ای ترسناک و آشفته بدل می شود. ایده ی او برای این داستان عالی که در خواب به ذهنش رسید، این است که دکتر جکیل خوب و مهربان ترکیبی شیمیایی کشف می کند که می تواند او را به فرد دیگری بدل کند؛ فردی که تصمیم می گیرد نامش را بگذارد آقای هاید. او در قالب آقای هاید می تواند تمام کارهای زشت و پلیدی را که دلش می خواسته انجام دهد، بدون این که احساس گناه کند یا نگران باشد که دیگران درباره اش چه فکری می کنند را به انجام برساند. ترکیب شیمیایی دیگری هم دارد که او را به شکل دکتر جکیل برمی گرداند. متاسفانه آزمایشش به کل اشتباه از آب درمی آید و کم کم به آقای هاید خبیث بدل می شود... حتی وقتی که نمی خواهد و بدون استفاده از ترکیب شیمیایی! شاید بهتر باشد دکتر جکیل در مطلبی در مجله اعترافات حقیقی و تکان دهنده به کارهایش اقرار کند. کارهای خیلی خیلی زشت من دکتر هنری جکیل اقرار می کند: خوانندگان عزیز، پیش از شروع باید مطلبی را روشن کنم. در طول این اعترافات ممکن است هر از گاهی هم هیجان زده شوم، حتی تا حدی آزار دهنده. اگر چنین اتفاقی افتاد لطفا من را ببخشید. فکر کنم دیگر منظورم را روشن و واضح گفتم... یا نکند احمق تر از آنید که حرف به این سادگی را بفهمید. مگس های مرگ مغزی؟! کله پوک های کرم کتاب کوچولو! موجودات رقت انگیزی که تازه از ته دل و روده موشی بیرون خزیده اید... آخ آخ، شروع شد! مرا ببخشید. یه لحظه، یه قلپ از فلاسکم بخورم. خواهش می کنم... خواهش می کنم... صبور باشید. قرپ، قلوپ، قرپ، آخ! بهتر شد. این حتما حالم را خوب می کند. (اقلا برای مدتی). بابت آن طغیان عذر می خواهم، حالا داستانم را شروع می کنم: من در سال هزار و نهصد و خرده ای به دنیا آمدم. بعد از بزرگ شدن در خانواده ای ثروتمند تصمیم گرفتم پزشکی محقق شوم. چا که می خواستم به تسکین دردهای مردم کمک کنم و برای دیگر انسان ها مفید باشم...    

(ده قصه، ده پرونده) نویسنده: مایکل کاکس مترجم: آرزو احمی انتشارات: پیدایش