loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب داستان لئو

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب داستان لئو نوشته ی مک بارنت و ترجمه ی کیوان عبیدی آشتیانی توسط انتشارات فاطمی به چاپ رسیده است.

داستان کتاب، ماجرایی تخیلی - جادویی دارد و سری به دنیای پر از تخیل کودکان زده و آنان را با یک داستان ساده و پر از طرح و نقش همراه می کند. " لئو " روح پسر بچه ی کوچکی است که سالیان زیادی به تنهایی در خانه ای زندگی می کند و علاقه ی بسیاری به خواندن کتاب و کشیدن نقاشی دارد، تا این که خانه ای که او در آن زندگی می کند فروخته می شود و خانواده ی جدیدی به آن جا نقل مکان می کنند. لئو از آنان با چای و نان عسلی پذیرایی می کند، اما اعضای خانواده که نمی توانند او را ببینند، به شدت می ترسند. لئو از این اتفاق ناراحت و غمگین می شود و تصمیم می گیرد تا به بیرون از خانه برود و شهر را تماشا کند. او به دیدن جاهای مختلف شهر می رود و از تغییرات به وجود آمده در شهر متعجب می شود، تا این که به دختر بچه ای که " جین " نام دارد و مشغول بازی کردن است، می رسد. او تنها کسی است که می تواند لئو را ببیند و تصمیم می گیرد تا لئو را به خانه اش ببرد. لئو در خانه ی دوست جدیدش احساس تنهایی نمی کند تا این که شبی دزدی به خانه ی آن ها می آید و لئو تصمیم می گیرد ...

تصویرگر کتاب" کریستین رابینسون " است و این اثر برای گروه سنی ب مناسب می باشد.

 


برشی از متن کتاب


لئو سال ها گوشه ای از شهر به تنهایی درخانه ای زندگی می کرد، در گرد و خاک کتاب می خواند و نقاشی می کشید. یک روز بهاری خانواده ای به آن خانه اسباب کشی کردند. لئو خوشحال شد. دیگر تنها نبود. شب اول برای اعضای خانواده چای نعنایی و نان عسلی درست کرد. لئو فکر می کرد دارد مثل صاحب خانه های خوب رفتار می کند. اما آن خانواده همه چیز را جور دیگری دیدند. برای همین رفتند توی حمام، در را قفل کردند و قایم شدند. بابای خانواده گفت: «انگار در این خانه یک نفر دیگر هم هست.» مامان خانواده گفت: «گری، من می ترسم.» پسر خانواده گفت: «من از چای متنفرم. از آن یک نفر دیگر هم متنفرم.» آن ها نمی دانستند که لئو درست بالای سرشان در حال پرواز بود و تمام حرف هایشان را می شنید. آن خانواده با یک دانشمند، یک کشیش و یک روان شناس مشورت کردند تا از شر لئو خلاص شوند. اما نمی توانستند پول زیادی خرج کنند. لئو می دانست همه ی این کارها به خاطر اوست و کسی او را نمی خواهد. پس با خانه اش خداحافظی کرد و از آن جا رفت . لئو با خودش فکر کرد: «تمام عمرم فقط در یک خانه بودم، شاید کمی گشت و گذار در این اطراف بد نباشد.» بنابراین گشت و گذارش را شروع کرد. لئو شهر و اهالی آن را دید. ولی کسی او را ندید. شهر آن جوری نبود که او یادش می آمد. بعضی جاها قشنگ بودند، بعضی جاها ترسناک. همه جا پر بود از سر و صدا ...

نویسنده: مک بارنت تصویرگر: کریستین رابینسون مترجم: کیوان عبیدی آشتیانی انتشارات: فاطمی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب داستان لئو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل