loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب دختر نارنج (داستانهای چشم قلمبه 6)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
55,000 تومان
* تنها 4 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب دختر نارنج ششمین جلد از مجموعه داستانهای چشم قلمبه نوشته ی روزیتا قاسم لو با تصویرگری معصومه پورمند توسط انتشارات آریا نوین به چاپ رسیده است.

کتاب جلد ششم از مجموعه ی داستان های چشم قلمبه می باشد. در هر جلد از این مجموعه یکی از داستان های کهن که از گذشته های دور به اشکال مختلف بازگو شده اند، برای کودکان به صورت خلاصه شده و به شکل جذاب بیان می شود. طراحی این سری کتاب ها به شکلی خلاقانه و زیبا می باشد. بر روی تمامی جلد ها کودک تصویر دو چشم برجسته که در صفحه ی انتهایی کتاب وجود دارند را می بیند. در هر صفحه از کتاب چشم های شخصیت طراحی شده در آن صفحه، با دو چشم انتهای کتاب مطابقت دارد. این کتاب ها به دلیل ظاهر جذاب شان برای مخاطب کودک جالب بوده و آن ها را به خود جلب می کند. در این جلد به داستان دختر نارنج و ترنج اشاره شده است. در گذشته های دور پادشاهی بود که فرزندی نداشت. او نذر کرده بود اگر خداوند به او فرزندی دهد هر سال در روز تولدش حوض قصر را پر از روغن کند و آن را بین همه ی مردم شهر تقسیم کند. خداوند به او فرزند پسری داد. در بیستمین سالروز تولد شاهزاده باز هم حوض قصر را پر از روغن کردند و پیرزنی برای گرفتن روغن به قصر آمد و از شاهزاده تقاضای روغن کرد اما روغنی در حوض باقی نمانده بود. پیرزن شاهزاده را نفرین کرد و به او گفت که امیدوار است به عشق دختر نارنج و ترنج گرفتار شود. و از دختر زیبارویی گفت که درون یک نارنج بر روی شاخه ی درختی زندانی بود و هر کس که او را آزاد می کرد، می توانست با او ازدواج کند. شاهزاده برای پیدا کردن دختر راهی سفر شد و به درخت نارنج رسید و توانست دختر را نجات دهد. در مسیر برگشت آن دو به قصر، شاهزاده دختر را در کنار رودخانه ای که نزدیکی یک روستا بود گذاشت تا به دنبال خانواده اش برود تا از او استقبال کنند. در همین فاصله کنیز زشت و بدجنسی نزدیک دختر آمد و بعد از آگاه شدن از راز دختر با دروغی او را به روستا فرستاد و خودش آن جا منتظر ماند و خود را دختر نارنج معرفی کرد اما .... تصاویر کتاب توسط معصومه پورمند تصویرگر کتاب به زیبایی خلق شده اند. کتاب برای گروه سنی الف و ب به چاپ رسیده است

 


برشی از متن کتاب


یکی بود یکی نبود در زمانهای بسیار دور پادشاهی بود که فرزندی نداشت او نذر کرد تا اگر خدا به او پسری بدهد او هم هر سال حوض قصر را پر از روغن کرده و بین فقرا تقسیم کند. خداوند به او پسری داد او هم به نذرش عمل کرد بیست سال گذشت، نزدیک تولد شاهزاده، شاه دستور داد تا حوض را پر از روغن کنند و بین مردم فقیر پخش کنند. پیرزن فقیری برای گرفتن روغن به قصر رفت اما شاهزاده به او گفت: روغن تمام شده است. دل پیرزن شکست و گفت: الهی عاشق دختر نارنج و ترنج بشی! پسر پرسید: او دیگر کیست؟ پیرزن گفت: او دختری ست بسیار زیبا که در سرزمینی دور در دل یک میوه نارنج زندانی شده وهر کس آن نارنج را بچیند می تواند با او ازدواج کند. پسر تصمیم گرفت تا برای پیدا کردن این دختر راهی سفر بشود. او کمی وسیله برداشت و به راه افتاد و از مسیری که پیرزن به او یاد داده بود رفت و رفت او در راه سختی های زیادی دید و با مشکلات فراوان روبرو شد با حیوانات وحشی جنگید و از جاده های خطرناک عبور کرد اما هرگز خسته نشد و به راه خود ادامه داد، رفت و رفت و رفت بعد از چند ماه پیاده راه رفتن در میان دشت زیبا کنار درختی نشست تا استراحت کند که چشمش به میوه های نارنج درخت افتاد خواست یکی را بچیند اما نمی دانست که دختر در کدام نارنج است پس کمی فکر کرد و چشمهایش را بست و گفت: اگر سرنوشت مرا تا اینجا کشانده خودش هم نارنج مرا به من می رساند دستش را دراز کرد و یک نارنج چید و بعد همین که سر نارنج را برید دختری بسیار زیبا از دل آن نارنج بیرون آمد.

  • نویسنده: روزیتا قاسم لو
  • تصویرگر: معصومه پورمند
  • انتشارات: آریا نوین


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دختر نارنج (داستانهای چشم قلمبه 6)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل