loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خوش آمدی آدم برفی (ما گل های خندانیم)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب خوش آمدی آدم برفی از مجموعه ی ما گل های خندانیم نوشته و تصویرگری پرویز کلانتری توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.

یک روز سرد برفی، بچه ها تو مدرسه یک آدم برفی درست می کنند و از شادی بالا و پایین می پرند. اما " حمید " اصلا خوشحال نیست به خاطر این که مادرش مریض شده و خیلی حال خوبی ندارد. آدم برفی، متوجه این موضوع می شود وصبح روز بعد به داروخانه ی پدر " رضا "، که یکی از بچه های مدرسه است،  می رود و برای مادر او دارو تهیه می کند. حمید، خوشحال می شود و شال گردن خود را به نشانه ی تشکر به گردن او می اندازد. هوا کم کم داشت گرم می شد و این اصلا اتفاق خوبی برای آدم برفی نبود، چون او هم به زودی مثل همه ی برف ها آب می شد. حمید خیلی ناراحت بود چون دلش نمیخواست این اتفاق بیفتد، بنابراین ماجرا را برای پدرش تعریف می کند و او، فکر خوبی دارد تا اجازه ندهد اتفاق بدی برای آدم برفی بیفتد...

" خوش اومدی آدم برفی " جلد دیگری از مجموعه ی " ما گل های خندانیم " می باشد که در چهار جلد با عناوینی از جمله خوش اومدی آدم برفی، لباس گیلکی سارا، تارکان پسر چابک سوار و صید بزرگ ترین ماهی با هدف آشنایی با اقوام ایرانی برای کودکان تهیه و چاپ شده است. تصویرسازی زیبا و مرتبط با متن، هم چنین تمام رنگی بودن صفحات، از نکات مثبت این کتاب ها می باشد.

 


برشی از متن کتاب


یک روز برفی بچه ها در مدرسه یک آدم برفی زیبا درست کردند. بعد از این که آدم برفی درست شد، همه دست می زدند و خوشحال بودند، اما حمید غمگین بود.بچه ها پرسیدند: چی شده، حمید؟ چرا غمگینی؟ حمید گفت: مادرم مریض شده! روز بعد بچه ها به مدرسه آمدند، اما آدم برفی سر جایش نبود. کسی نمی دانست آدم برفی کجا رفته است. هر کدام از بچه ها چیزی می گفتند تا این که رضا آمد. پدر رضا داروخانه داشت. رضا موقع آمدن به مدرسه، آدم برفی را جلوی داروخانه ی پدرش دیده بود. آدم برفی رفته بود برای مادر حمید دارو بگیرد. حمید شال گردنش را باز کرد و به گردن آدم برفی انداخت. او با آدم برفی دوست شد. حمید هر روز پیش آدم برفی می رفت و با هم بازی می کردند. هوا کم کم داشت گرم می شد. حمید یک روز دید که آدم برفی حالش خوب نیست؛ لاغر شده بود. حمید با کمک بچه ها از برف های حیاط مدرسه جمع کردند و به آدم برفی چسسباندند. حال آدم برفی بهتر شد، اما حمید فکر کرد که تا چند روز دیگر برف ها آب می شود. آن شب وقتی پدر به خانه آمد، حمید ماجرا رابرایش گفت و خواهش کرد که آدم برفی را در یخچال ماشین نگه دارند. پدر حمید لبخندی زد و گفت: من فکر بهتری دارم!...

نویسنده


" پرویز کلانتری " در روز نخست فروردین سال 1310 در شهر زنجان متولد شد. پدر و مادراَش از اهالی طالقان بودند اما به دلیل شغل پدر سال ها در زنجان اقامت داشتند. او طراح، نویسنده، روزنامه نگار معاصر و از نقاشان مطرح نو گرای ایرانی بود. تعدادی از آثار او شامل : ولی افتاد مشکل ها، ما گل های خندانیم، چهار روایت، نیچه نه، فقط بگو مشد اسماعیل می باشد. وی در 31 اردیبهشت ماه سال 1395 در سن 85 سالگی چشم از جهان فرو بست.

نویسنده: پرویز کلانتری انتشارات: شهرقلم  

پرویز کلانتری


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خوش آمدی آدم برفی (ما گل های خندانیم)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل