loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خنکای سپیده دم سفر - ناهید طباطبایی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب خنکای سپیده دم سفر نوشته ی ناهید طباطبایی است که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

ناهید طباطبایی نویسنده ی برجسته ی زن معاصر است. وی تاکنون جوایز متعددی را از آن خود کرده است و همچنین از اثر جاودانه اش چهل سالگی فیلمی با همین نام نیز ساخته شد. طباطبایی خنکای سپیده دم سفر را در سال 1385 منتشر کرد که با استقبال بی نظیر خوانندگان و منتقدان مواجه شد. شیدا، به جرم خرید و فروش مواد مخدر به زندان افتاده است. او در زندان با زنان بسیاری مواجه می شود که هرکدام به دلیلی آنجا گرفتار شده اند و داستان خود را دارند که روایت کنند. شیدا با آن ها می خندد و می گرید و ما را نیز با خود همراه می کند. طباطبایی به زیبایی توانسته است وضعیت زنان زندانی را به تصویر بکشد و ما را با مسائل و مشکلات زنانی که هیچ وقت دیده نمی شوند و کسی درباره شان چیزی نمی گوید آشنا می کند. ما با زنانی مواجه می شویم که بعضی هاشان مجرم، بعضی هاشان حتی بی گناه در زندان اسیر شده اند. زنان بسیاری هستند که در واقعیت بخاطر جرم های همسران، پدران و یا برادران خود در زندان ها گرفتار شده اند و کسی از آن ها خبری ندارد. «خنکای سپیده دم سفر» اثری تکان دهنده است که ما را با واقعیت زندگی انسان هایی مواجه می کند که نیاز دارند کسی صدایشان را بشنود. خود طباطبایی جایی اشاره کرده است که بعد از نگارش این کتاب تا مدت ها آرام بخش مصرف می کرده است. «خنکای سپیده دم سفر» را نه تنها زنان بلکه مردان نیز باید بخوانند، کتاب که به شیوه ای سینمایی نوشته شده است، این امید را در دل خواننده ایجاد می کند تا شاید کسی با خواندن آن فکری به حال زنان زندانی کند.


برشی از متن کتاب


شیدا تنها توی مه ایستاده بود. پاهایش بر سکوی راه آهن می لرزید. درست مثل آن وقت ها که صبح زود به ایستگاه می رفتند تا سوار قطار بشوند و به مسافرت بروند و او یک دفعه سردش می شد. چشمانش از میان مه، شبح ریل ها را چون خطوطی مواجه تماشا می کرد. همه جا سکوت بود. ذره های مه جلوی چشمانش در فضل غوطه می خوردند و همه چیز را در ذهن او به بازی می گرفتند. شیدا، ساک سیاهش را بر زمین گذاشت. دستش را در جیب روپوشش فرو رد و تنهایی را چون تسبیحی در دست گرداند. انتظار، همراه ذره های مه در زیر نور کمرنگ فلق به این سو و آن سو می رفت. شیدا نه دلش می خواست سوار قطار بشود و نه نمی خواست. خیلی وقت بود که دیگر معنای خواستن و نخواستن را درک نمی کرد. خیلی وقت بود که می دانست باز باید در جایی سوار قطار شد و با آن رفت، بدون آن که بدانی کجا دوباره زمین را زیر پای خواهی داشت. سوت قطار پرده ی گوشش را لرزاند و دماغه ی قطار، سخت و سیاه، پرده ی مه را درید. در بزرگ آهنی روی ریل خود به کناری لغزید و دست دیگری، شیدا را به طرف گذرگاهی که رو به رویش دهان گشوده بود، کشید. شیدا به دستش نگاه کرد و حلقه ی دستبند را بر آن دید. دریافت که دیگر ایستادن جایز نیست. چشمانش از حلقه ی دستبند، از زنجیر و از حلقه ی دیگر گذشت و به مچ پهن و سبزه ای خیره ماند. دستی با ناخن های از ته گرفته و یک جای زخم بر انگشت میانی. شیدا به زن نگریست. دیگر مه نبود. چند قدم به دنبال دستبند رفت و ایستاد. صدای گفت و گوی یک زن و دو مرد می آمد. شیدا به گلدان های شمعدانی کنار اتاقک خیره شد. تا به حال شمعدانی سفید ندیده بود.

نویسنده


ناهید طباطبایی در سال 1337 در تهران متولد شد. او ادبیات درماتیک و نمایشنامه نویسی خوانده است. حضور آبی مینا، جامه دران و چهل سالگی از آثار مطرح او هستند.

نویسنده: ناهید طباطبایی ناشر: چشمه

ناهید طباطبایی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خنکای سپیده دم سفر - ناهید طباطبایی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل