loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خل بازی های قند عسل (قند عسل 3)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب خل بازی های قند عسل سومین جلد از مجموعه ی قند عسل اثر جودی بلوم و ترجمه ی پرناز نیری از سوی نشر افق به چاپ رسیده است.

دو سال از زمانی که پیتر و خانواده اش از نیویورک به شهر "پرینستون" آمده اند می گذرد. با این که قند عسل کمی بزرگ تر شده اما هم چنان خرابکاری و شیطنت هایش ادامه دارد. در همسایگی آن ها دختری به نام "شیلا تاب من" زندگی می کند؛ او دقیقا هم سن پیتر است اما آن ها اصلا با هم رابطه ی خوبی ندارند. شیلا همیشه با کارها و حرف هایش پیتر را عصبی می کند. اما قند عسل دقیقا مخالف برادرش است، شیلا را خیلی دوست دارد و همیشه از بازی کردن با او لذت می برد. پدر و مادر پیتر تصمیم گرفته اند که بچه ها را برای گذراندن تعطیلات به شهری خوش آب و هوا ببرند. پدر شیلا در منطقه ای ساحلی ویلا دارد و به پدر پیتر پیشنهاد می کند که آن ها هم، ویلایی در نزدیکی شان اجاره کنند تا تعطیلات را با یکدیگر بگذرانند. پیتر اصلا نمی تواند شیلا را برای سه هفته تحمل کند و مطمئن است که تعطیلاتش به کلی خراب خواهد شد. اما قند عسل از این موضوع بسیار خوشحال است او به همه می گوید که تصمیم دارد در همان جا با شیلا ازدواج کند! پیتر انتظار دارد پدر و مادرش با شنیدن این حرف حسابی قند عسل را دعوا کنند اما طبق معمول همیشه از نظر آن ها قند عسل یک بچه ی بامزه است که کلی باعث سرگرمی و خندیدن بقیه می شود! پیتر خوب می داند که تحمل شیلا و قند عسل برایش محال است اما اصلا فکرش را هم نمی تواند بکند که چه دردسرهایی در انتظارش هستند ...
"پیتر وارن هچر" پسر نه ساله ای است که همراه پدر، مادر و برادر کوچکش "فارلی" زندگی می کنند. فارلی تنها سه سال دارد و پسر بچه ای شیطون، خرابکار و لجباز است. با وجود تمام این ها والدین پیتر و همه ی اطرافیان، فارلی را از بدو تولد قند عسل صدا کرده اند. در مجموعه ی چهار جلدی قند عسل با عناوین نخودی و قند عسل، سوپر قند عسل، خل بازی های قند عسل و دو قند عسل، پیتر کارها و رفتارهای برادرش و ماجراهایی که او پیش می آورد با بیانی طنزآمیز برای کودکان و نوجوانان روایت می کند.

 


برشی از متن کتاب


فردا صبح، شیلا ازم پرسید: «امروز، چرا بی حال و کسلی؟» نالان گفتم: «باید از هوا باشه.» راستش، بدخلقی ام هیچ ربطی به هوا نداشت، هر چند طبق معمول آسمان خاکستری و هوا مرطوب بود. باید به داستان یا فکر بکر دیشبم باشد. امروز صبح که از خواب بیدار شدم، احساس کردم داستانی که درباره ی گازهای سمی توالت ساخته یودم واقعا مسخره و باورنکردنی است. حالا که صبح شده، دیگر مطمئن نبودم جیمی خریدار داستانم باشد و نمی دانستم اگر باور نکند، چه چاره ی دیگری دارم؟ بعد از صبحانه، به تختم برگشتم. بابا می گوید خوابیدن اضافی، وقتی بدن نیاز ندارد، راهی است برای فرار از مشکلات، شاید راست می گفت، چون یک ساعت بعد که از خواب بیدار شدم باز نمی دانستم تکلیفم با جیمی چی هست و باید چی کار کنم. از پنجره بیرون را نگاه کردم. خورشید سعی می کرد ابرها را بشکافد و بیرون بیاید. فکر کردم، شاید هنوز زود است نگران باشم. تو یک هفته خبلی چیزها ممکن است پیش بیاید. شاید تاب من ها فکر کنند ماندن تو ماین دیگر پس شان است. حتی شاید تا زمانی که جیمی بیاید رفته باشند. گارت های بیسبالم را درآوردم و به ایوان خانه رفتم. داشتم آن ها را از روی اسم آخر هر بازیکن و به ترتیب حروف الفبا می چیدم که میتسی از راه رسید. هنوز هم باورم نمی شد پدربزرگش آپفل بزرگ است. ماندم چرا خانم آ حرفی به مان نزد؟ شاید حالش از آدم هایی که با شنیدن این خبر شلوغ می کنند و حال شان دست خودشان نیست به هم می خورد. اگر پدر من هم مشهور بود، شاید همین احساس را داشتم! میتسی به کارت های بیسبالم نگاه کرد. تا چشمش به عکس بزرگ افتاد، گفت: «این بابا بزرگ من بود.» پرسیدم: «چرا گفتی بود؟ مگه الان بابابزرگت نیست؟» ـ چرا هست ... اما حالا فرق کرده. خیلی چاق تر شده. کارتش را بالا نگه داشته بودم و گفتم: «لابد این عکس رو وقتی خیلی جوان تر بوده گرفتن.» سرش را تکان داد و حرفم را تایید کرد. گفت: «قند عسل کجاست؟» ـ با پرستارش باغبانی می کنه. ـ باغ کجاست؟ ـ پشت ساختمونه. ـ من رو اونجا می بری؟ خواستم بگویم مگر خودت نمی توانی بروی؟ هر چی باشد. تنهایی، پیاده از خانه ی خودشان تا اینجا آمده بود! با آن چشم های درشتش یک جوری نگاهم کرد و گفت: «بعضی وقت ها لوله ها پشت خانه ها زندگی می کنن و من هم اسپری لولوکشم رو با خودم نیاوردم.» گفتم: «اسپری لولوکش؟» ـ مامان بزرگ برام درست می کنه. یک فرمول مخفی داره. روی لولوها اسپری که بپاشی، آب می شن. ـ به نظر می آد چیز خوبی باشه! فکر کردم، اگر این ماده دست بابا می افتاد، چه کیفی می کرد و برایش تبلیغ می ساخت. بابا تو کار تبلیغات است و شغلش ساختن آگهی تجاری است. می توانستم آگهی اش را ببینم: اسپری لولوکش میتسی. تهیه شده از فرمول مخفی مادربزرگ روزی دوبار اسپری کنید، لولوها را به کل محو کنید!    

(کتاب های فندق) نویسنده: جان بلوم مترجم: پرناز نیری انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خل بازی های قند عسل (قند عسل 3)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل