loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خطر ما قبل آخر (مجموعه ماجراهای بچه های بدشانس 12)

5 / 5
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب مجموعه ماجراهای بچه های بدشانس 12 (خطر ما قبل آخر)

کتاب " خطر ماقبل آخر" جلد دوازدهم از مجموعه داستان‌های "ماجراهای بچه‌های بدشانس" است که روایتی خواندنی را در اختیار مخاطب کودک و نوجوان قرار می‌دهد.

وی‌اف.دی سازمان مخفی و مرموز است که از افرادی متعدد تشکیل می‌شود؛ هدف اصلی از ایجاد این سازمان، کمک به دیگران و انجام امور خیر است؛ اموری که نظم و امنیت را در جامعه برقرار می‌سازد. اما با گذشت زمان، اعضای وی.اف.دی به دو گروه تقسیم شده‌اند؛ گروهی که هم‌چنان به اصول بنیادین سازمان پایبند هستند و افرادی که، همچون دشمنانی سرسخت در مقابل اعضای وفادار ایستادگی کرده و کارهای خلاف قوانین انجام می‌دهند. در واقع، کنت الاف، یکی از همین افراد شرور است؛ وی با زیر پا گذاشتن اصول سازمان، همواره به دنبال مقاصد مادی خود و آزار یتیم‌های بودلر می‌باشد. اما "کیت اسنیکت" از جمله، اعضای گروه اول است. او زنی شجاع می‌باشد که از دوستان قدیمی خانم و آقای بودلر هم محسوب می‌گردد.

ماجرا از یک پیغام رمزگذاری شده‌ آغاز می‌شود؛ پیغامی مهم که از جانب سازمان وی.اف.دی برای ویولت، کلاوس و سانی، ارسال می‌گردد. مطابق این پیام، آن‌ها به "برینی‌بیچ" رفته و در آن‌جا با کیت اسنیکت ملاقات می‌کنند؛ سپس با کمک این زن، به شهر محل تولد خود بازمی‌گردند؛ جایی که روزگاری، لحظات خوشی را همراه با پدر و مادر خود در آن پشت سر گذاشته‌اند و خاطرات تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کرده‌اند.

در طی مسیر، کیت با بودلرها، درباره‌ی ماموریتی مهم سخن می‌گوید؛ ماموریتی حساس که کلاوس و خواهرانش باید شخصا آن را انجام دهند. در واقع سازمان این مسئولیت بزرگ را برای آن‌ها تعیین نموده است. ویولت و خواهر و برادرش موظف هستند که بعد از ایجاد تغییر چهره در خویش، تحت عنوان کارگر، به هتلی مرموز و عجیب به نام "دینومان" بروند؛ سپس همچون همیشه، با استفاده از هوش خویش، به جاسوسی مهمانان این هتل پرداخته و اطلاعاتی را بدست آورند که سازمان به آن‌ها نیاز دارد. با پذیرش این ماموریت از جانب بودلرها، ماجراهایی پرکشش و هیجان‌انگیز ایجاد می‌گردد.

شخصیت‌های اصلی قصه، "ویولت"، "کلاوس" و "سانی" نام دارند. آن‌ها فرزندان خانم و آقای "بودلر" هستند؛ ویولت و کلاوس، به ترتیب، چهارده و دوازده ساله می‌باشند. این دختر و پسر، همیشه از خواهر کوچک‌تر خود، سانی، مراقبت می‌کنند. هر یک از شخصیت‌های قصه، علاقه‌مندی‌های متفاوتی دارند. ویولت عاشق اختراع انواع دستگاه‌ها و وسایل جدید می‌باشد و کلاوس نیز همیشه سرگرم کتاب ‌خواندن است. اما سانی کوچک به دلیل برخورداری از چهار دندان تیز، همواره تمایل دارد که اشیاء سخت و سفت را گاز بگیرد. ماجراهای بچه‌های بدشانس در نتیجه‌ی مرگ والدین این سه تن شکل می‌گیرد؛ مرگی ناگوار و وحشتناک که در اثر یک آتش‌سوزی رخ می‌دهد.

خانم و آقای بودلر در زمان حیات خویش، صاحب ثروت زیادی بوده‌اند؛ ثروتی که حالا به فرزندان آن‌ها تعلق دارد. در نتیجه، آقای "پو"، مسئول ادراه‌ی امور بودلرها می‌شود؛ مردی ناکارآمد که کارمند بانک "مالکچوئری" است. در واقع او دو وظیفه‌ی مهم را برعهده دارد: 1. برای یتیم‌ها خانه‌ای مناسب تهیه نماید و 2. از ثروت هنگفت آن‌ها محافظت کند؛ اموری مهم که اصلا، از عهده‌ی آن‌ها برنمی‌آید.

"کنت الاف"، یکی از شخصیت‌های شرور داستان می‌باشد. وی مردی بدجنس است که همواره با تغییر چهره و طراحی نقشه‌های مختلف، به دنبال کسب ثروت ویولت و خواهر و برادرش می‌باشد. اما شخصیت‌های قصه، هر بار نقشه‌های او را خراب کرده و مانع تحقق مقاصد شومش می‌شوند.

 

برشی از کتاب مجموعه ماجراهای بچه‌های بدشانس 12

البته بولرهای یتیم این اواخر آن‌قدر هول و ولا داشتند – اصطلاحی که اینجا یعنی "با شرایط اسرارآمیز و دردناکی که کنت الاف برایشان به وجود آورده بود دست و پنجه نرم می‌کردند" – که فرصت زیادی نداشتند توی آینه نگاه کنند، اما اگر تمام لحظات بیداری‌شان را هم جلوی آینه نشسته بودند و به تصویر خودشان در آینه خیره شده بودند، باز هم برای روبه‌رو شدن با صحنه‌ی گیج‌کننده‌ای که در پایین چمنزار شیبدار در انتظارشان بود، آمادگی لازم را نمی‌داشتند. وقتی ویولت، کلاوس و سانی به کیت اسنیکت رسیدند، به نظر می‌آمد بدون اینکه خودشان بدانند پا به دنیای پشت آینه گذاشته‌اند.

با این که محال به نظر می‌آمد، اما در پایین سراشیبی چمنزار، بودلرهای یتیم روی سقف یک ساختمان ایستاده بودند، اما ساختمانی که انگار به جای اینکه به طرف آسمان بالا برود، روی کف زمین دراز کشیده بود. کفش بودلرها فقط چند سانتی‌متری با تابلوی بزرکی که روی پشت بام آن ساختمان قرار داشت و کلمات "هتل دینومان" روی آن می‌درخشید، فاصله داشت. پایین‌تر از آن تابلو یک ردیف پنجره قر ار داشت که روی کرکره‌ی تمام آن‌ها اعداد 9 نوشته شده بود. ردیف پنجره‌ها آن‌قدر طولانی بود که بودلرها نتوانستند آخرین پنجره را ببینند. زیر این ردیف، یک ردیف پنجره‌ی دیگر قرار داشت که روی کرکره‌ی آن‌ها عدد 8 نوشته شده بود، و سپس یک ردیف پنجره با عدد 7 و به همین ترتیب همان‌طور که ردیف‌ها از بودلرها دورتر می‌شد عدد روی کرکره‌ها هم کوچک‌تر می‌شد تا به عدد 0 می‌رسید. از یکی از پنجره‌های ردیف 0 یک دودکش عجیب بیرون زده بود که بخار سفید و غلیظی را به سمت بودلرها می‌فرستاد و راه پله‌ای را که تا یک طبقه بالاتر ادامه داشت و بر سردر آن نوشته شده بود "ورودی"، کمابیش از دید بچه‌ها پنهان می‌کرد. تمام ساختمان از آجرهای براق عجیبی ساخته شده بود و گل‌ها و خزه‌های سبزرنگی اینجا و آنجای دیواری را که پیش بودلرها روی زمین قرار داشت، پوشانده بود.

بعد از چند لحظه یکی از کرکره‌ها باز شد، و تازه در این زمان بود که بودلرها فهمیدند چرا هتل دینومان این‌قدر غیرعادی و گیج‌کننده است. بودلرها اصلا به ساختمان نگاه نمی‌کردند...


لمونی اسنیکت


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خطر ما قبل آخر (مجموعه ماجراهای بچه های بدشانس 12)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل