loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خرسی که چپق می کشید - هوپا

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
118,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب خرسی که چپق می کشید نوشته ی سید جواد راهنما توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

این کتاب روایتگر داستانی تخیّلی و خنده دار، از زبان پسری به نام ” مم رضا ” است که پدرش را عاشقانه دوست دارد و در یک روز سرد و برفی او را گم می کند. پدر مم رضا همیشه گوشه ای از خانه می نشیند و مشغول کشیدن چپق می شود یا هزار قصه ی مختلف برای او تعریف می کند و چای آبلیمو می نوشد. آن ها توانایی خوردنِ غذایی به جز شلغم را ندارند و این را هم به ازای فروش چمچمه هایی می گیرند که مادر مم رضا از کوه می چیند و به ” کریم خسته ”، همه کاره ی شهر می فروشد. در نهایت مادرش یک روز بدون اینکه هیچ چمچمه ای بچیند با دستان یخ کرده به خانه آمد و دعوا سر داد که همسرش باید به سرکار برود، او آنقدر گفت و گفت تا پدر مم رضا رفت تا کاری پیدا کند. اما چشم مم رضا و مادرش از این قضیه آب نمی خورد چرا که پدر هر وقت دنبال کار می رفت، به پنج دقیقه نمی کشید و به بهانه ای بر می گشت. اما آن روز این طور نشد، پدرش حتی فردای آن روز هم برنگشت. مم رضا تا جایی که عقلش می کشید سعی کرد به دنبال او بگردد اما فایده ای نداشت. تا اینکه ...

 


برشی از متن کتاب


همان طور که رعنا دستش را گذاشته بود جلوی دهانم، به این فکر می کردم که توی دنیا باید چیز های عجیب و غریب زیادی وجود داشته باشد. چیز هایی که خیلی از بچه های بابا گم کرده و بابا گم نکرده از آن بی خبرند و بالاخره یک روز باید این چیز ها را کشف کنند. مثل همین خرسی که زیر چادر چپق می کشید. من هنوز خرس را ندیده بودم. رعنا دستش را که جلوی دهانم برداشت، گفتم: مطمئنی خرسه؟! آخه اگه خرس بود که این آدم ها راحت اینجا نمی نشستند که. رعنا گفت: بیا تا نشونت بدم. بعد دستم را گرفت و از توی جمعیت راه را باز کرد. مردم مثل چمچمه های چپیده شده توی کیسه، کنار هم ایستاده بودند. یک تیرک چوبی وسط چادر بود که مثل لباس های علی آپارات و اکبر پنچری خیلی کثیف بود. یک آدم قد کوتاه خودش را از تیرک چوبی کثیف بالا می کشید. از قیافه اش معلوم بود که خرس را نمی بیند. عصبانی بود. اگر عقل داشت مثل من و رعنا چهار دست و پا از لای پاهای مردن رد می شد. از زیر پای پنج_ شش نفر رد شدیم. دست هایمان گلی شده بود. مردم آن قدر غرق تماشا بودند که نمی فهمیدند من و رعنا زیر پاهایشان هستیم. یواش یواش به جایی که خرس بود، نزدیک می شدیم‌یک دفعه بوی پیر مرد های چروکیده ی شهر خودمان به دماغم خورد. دو تا پیر مرد بالای سر ما بودند. پاهایشان مثل چوب نرم و نازک خم شده بود. از لای پاهای پیرمرد ها نگاه کردم. یک خرس آن جلو بود! یک خرس واقعی که توی یک قفس گنده لم داده بود! یک کیسه تنباکو کنارش بود. ما پشت خرس بودیم. قیافه اش معلوم نبود. مردم ساکت شدند. خرس از توی کیسه ی کنارش، کمی تنباکو برداشت و توی چپقش ریخت و با صدای خُر خُر، تمام چپق را دود کرد. با یک نفس! بعد دودش را بیرون داد. مردم هورا کشیدند و دست زدند. گفتن: خیلی باحاله! خرس های شهر ما که فقط بلدند پیر مرد بخورن و دختر بدزدند‌.

نویسنده: سید جواد راهنما تصویرگر: طاهره زحمتکش انتشارات: هوپا


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خرسی که چپق می کشید - هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل