محصولات مرتبط
کتاب خداوند الموت (حسن صباح)، نوشتهی پل آمیر با ترجمهی ذبیحالله منصوری توسط انتشارات بدرقه جاویدان به چاپ رسیده است.
این کتاب تاریخی که به صورت رمان نگاشته شده است، در کنار حوادث و رویدادهای تاریخی عصر سلجوقیان، وزرا و درباریان، اقدامات مهم آنان، حوادث اجتماعی و وضعیت معیشتی مردمان، با نثری شیوا و خواندنی روایتگر زندگی حسن صباح، بزرگ شخصیتی که بزرگِ فرقهی اسماعیلیه (باطنیه)، شد و در الموت به سر میبرد و به فعالیت میپرداخت و پیروانش همواره نام او را با عبارت «علی ذکره السلام» میبردند؛ است. در واقع نهضتی که او به راه انداخت، تنها دارای بعد مذهبی نبود بلکه قصد خارج نمودن ایران و ایرانی از تحت سلطهی خلفای عباسی را داشت. متن کتاب در بیان جزئیات چنان پیشرفته که گاه از مبحث اصلی خارج شده اما در کل متنی زیبا و خواندنی را در اختیار مخاطب نهاده است که علاوه بر اطلاعات تاریخی (جدای از برخی تحریفاتی که برخی معتقدند در این کتاب صورت گرفته)، شخصیتپردازیها به صورت قوی صورت گرفته است. در این کتاب نسبتاً پرحجم، مترجم در ابتدا بیان میدارد که استنباطها و گاه تخیلات نویسنده در آن دخیل است و از همین لحاظ کشش و جذابیتی بیش از سایر کتب تاریخی در این اثر به چشم میخورد؛ اما هیچگاه دلیلی بر کم شدن ارزش و جایگاه کتاب نبوده چراکه آثار تاریخی یا به صورت وقایعنگاری نگاشته شده که هیچ دخل و تصرفی در آنچه دیده و شنیده شده؛ وجود ندارد و یا به صورت استدلالات عقلی نویسنده صورت میگیرد که نویسنده آنچه که از آن واقعیت میتواند تحلیل و آنالیز کند را به رشتهی تحریر درمیآورد. روایتهای کتاب از بازار داروفروشان الموت با حضور شخصیتهایی چون محمود سجستانی آغاز میشود. حسن صباح که در آن روزگاران جوانی سی و پنج ساله بوده و به خداوند الموت شهره بوده را از لحاظ ظاهری توصیف نموده و از زیبایی او سخن رانده است. از کردار و رفتار وی و اصراری که به زیردستانش جهت راست گفتاری و درست کرداری داشته، همگی آغازی اطمینانبخش را به مخاطب هدیه میدهد که قهرمان اصلی داستان، فردی است که میتوان برایش وقت گذاشت و از او درسها آموخت. در خلال داستان به عقاید مذهبی و دینی افراد که اغلب جزء فرقهی باطنیه هستند، اشاراتی میشود و گاه در کنار داستان گویی و تاریخ نویسی، تحلیلات سیاسی و مذهبی را نیز در هم آمیخته و اطلاعاتی در اختیار مخاطب مینهد. از حملهی سلجوقیان به الموت تا ورود خواجه نظامالملک، وزیر بزرگ سلاجقه به الموت، مرگ او ، نشستن بر تخت پادشاهی برادر ملکشاه و ترکان خاتون و اقداماتش، کشتار و توطئههای صورت گرفته در آن روزگار همچون کشتار در اصفهان یا سوء قصد به حسن صباح تا مرگ او که دفتر زندگی وی به این ترتیب بسته شده، همگی در این اثر گنجانده شده است. گفتنی است طبق متن کتاب، الموت، منطقهای کوهستانی در جنوب دریای مازندران بود که در آن روزگار از مراکز مهم و بزرگ داروسازی محسوب میشد.
برشی از متن کتاب
اما «قربت» سومین جوان روستایی که میباید عهدهدار خدمت جلالالدوله شود؛ شغلی داشت که برای ما اروپاییها عجیب است. چون نظیر آن حرفه در اروپا وجود نداشته است و ندارد. شغل قربت، رد زدن بود، یعنی تعقیب رد پای شتر یا اسب یا جانور دیگر بر زمین. رسم روستائیان این بود که شتران خود را وقتی بارکشی نمیکردند؛ به صحرا رها مینمودند و بودند کسانی که میخواستند نابرده رنج، گنج ببرند و شتران را با افسار به هم میبستند و قطار میکردند و به راه میافتادند و از یک طرف لوت ایران به طرف دیگر یعنی از قهستان به کرمان یا فارس میبردند. قطار شتری که از قهستان به کرمان یا فارس میرفت از اراضی گوناگون میگذشت. گاهی از صحرایی عبور میکرد که زمین آن چون سنگ سخت بود و زمانی از اراضی مستور از ماسه میگذشت و در قسمتی از خط سیر از منطقهای عبور مینمود که خاک نرم داشت و ممکن بود از سنگلاخ هم بگذرد. قربت از لحظهای که برای رد زدن به راه میافتاد، بدون اعوجاج و انحراف خط سیر یک یا چند شتر یا یک قطار بزرگ شتر را تعقیب میکرد و به راه ادامه میداد. در آنجا که چشم هیچ آفریده، روی زمین، اثری حاکی از عبور شتر نمیدید. چشمهای قربت رد عبور شتر را چه در زمین سخت، چه در زمین مستور از ماسه و چه در سنگلاخ مشاهده میکرد و استعداد قربت برای تعقیب خط سیر یک یا چند شتر شبیه بود به استعداد زنبوران عسل برای یافتن کندو، یا استعداد کبوترها برای یافتن لانه. وقتی از او میپرسیدند که چگونه در زمینی که چون سنگ سخت است یا در زمین سنگلاخ رد پای شتر را میبیند؛ نمیتوانست جواب قانع کننده بدهد و به دیگران بفهماند چه مشاهده مینماید. چون استعداد قربت برای یافتن رد عبور شتر روی زمین شبیه بود به استعداد عقربه قطبنما که پیوسته امتداد شمال را نشان میدهد و اگر شعور داشته باشد؛ شاید خود نمیفهمد چرا پیوسته نشاندهندهی شمال است. قربت آنقدر رد عبور شتر را تعقیب میکرد که سارق یا سارقین با خیال آسوده توقف کرده بودند و آنها را به صاحبان شتر که در قفای قربت میآمدند نشان میداد تا اینکه دستگیرشان نمایند و شترهای خود را پس بگیرند و پیدا کردن رد عبور یک یا چند اسب برای قربت آسانتر از تعقیب رد شتر بود.
فهرست
- مقدمه ناشر
- مقدمه مترجم
- توضیح
- داروفروشان الموت
- پیکی از خراسان
- پیک بدخبر
- موسی نیشابوری در قلعه طبس
- آنچه موسی در انتظارش نبود
- کیش باطنی الموت چگونه به وجود آمد
- باطنیها هم در انتظار مهدی موعود بودند
- خواجه نظامالملک
- محاصره قلعه طبس
- مقدمه روز رستگاری به عقیده باطنیها
- روز قیامت یا قیامة القیامه
- برای نجات قلعه طبس
- خروج از قلعه طبس برای مأموریت
- حمله سپاه سلجوقی به الموت
- باطنیها در قومس
- بهشت مصنوعی یک قرن و نیم بعد از سال 654 هجری
- باطنیها در ارجان و خوزستان
- خواجه نظامالملک به ملکشاه سلجوقی چه گفت
- چند جمله راجع به ترکان خاتون و برکیارق
- موسی نیشابوری و یوسف جوینی
- خواجه نظامالملک چگونه کشته شد
- مرگ ملکشاه و مسأله جانشینی او
- اندیشه بر تخت نشانیدن برادر ملکشاه
- تنش در آذربایجان
- برکیارق اسیر شد
- برکیارق در قلعهی ارجان
- ترکان خاتون و برکةالقیس
- محاجه ترکان خاتون و تنش
- توطءه قتل ابوحمزه کفشگر
- محاکمه ترکان خاتون
- کشتار در اصفهان
- درخواست ترکان خاتون از حسن صباح
- جواد ماسالی در حضور تنش
- تنش دستگیر شد
- مقدمه سلطنت برکیارق
- برکیارق با سمت پادشاه وارد اصفهان شد
- بیماری حسن صباح
- زمینه سوء قصد کردن به حسن صباح
- اظهارات حسن صباح قبل از سوء قصد
- جواد ماسالی تصمیم به سوء قصد گرفت
- مقدمه قتل ترکان خاتون
- آخرین ساعات عمر خداوند الموت
- مرگ حسن صباح
- نویسنده: پل آمیر
- مترجم: ذبیح الله منصوری
- انتشارات: بدرقه جاویدان
مشخصات
- مترجم ذبیح الله منصوری
- نوع جلد جلد سخت (گالینگور)
- قطع وزیری
- نوبت چاپ 2
- تعداد صفحه 670
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران