loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خانه ی لهستانی ها - شیرمحمدی

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
180,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب خانه ی لهستانی ها نوشته مرجان شیرمحمدی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

"خانه ی لهستانی ها" رمانی خواندنی و جذاب است که از سرگذشت ساکنان یک ساختمان، روایت های جالبی را برای مخاطب شرح می دهد. در واقع، "سهراب"، شخصیت اصلی داستان که راوی آن نیز هست، داستان هایی را مربوط به ده سالگی اش روایت می کند. وی به همراه مادر، مادربزرگ و خاله اش، "پری"، در خانه ای بزرگ و قدیمی زندگی می کردند که قبلا به لهستانی ها تعلق داشت. در این ساختمان اتاق های متعددی وجود دارد که تمامی ساکنان آن مستاجرانی فقیر و تنگ دست هستند. سهراب پدرش را سال ها پیش از دست داده و شوهر خاله اش نیز، در طی یک دعوا کشته شده و همسرش، پری، در اثر این سوگ، افسرده و غمگین می باشد. در همسایگی آن ها پسری به نام "فریدون" زندگی می کند که هم بازی و دوست صمیمی سهراب است. نویسنده با به کارگیری از بیانی ساده و روان، از نگاه شخصیت اصلی داستان که کودکی بیش نیست، قصه های پرکشش و زیبایی را به گونه ای روان بیان می کند که در نتیجه، موجب جذابیت هر چه بیش تر داستان می گردد به طوری که مخاطب قادر نخواهد بود لحظه ای کتاب را بر زمین گذاشته و از خواندن آن دست بکشد.


برشی از متن


همه ی مستاجر های خانه ای که ما توش زندگی می کردیم مثل ما ندار بودند، ولی دست کم بیشترشان یک مرد داشتند. توی آن خانه، مادر من بود که شوهر نداشت و خاله پری. مادام و نصیبه خانم و بانو هم که پیر بودند. بقیه ی زن ها شوهر داشتند، یعنی بهجت خانم، ثروت خانم که برعکس اسمش فقیر بود و مریم خانم، مادر مسعود و محمد که ما به ش می گفتیم ممل و عزت خانم که برعکس اسمش عزتی نداشت و مدام از شوهرش کتک می خورد و همدم خانم. همدم خانم هم از شوهرش کتک می خورد. قاسم آقا شوهر همدم خانم توی یک سلمانی کار می کرد و بعضی جمعه ها اگر هوا خوب بود، توی حیاط، موهای مردهای خانه و ما بچه ها را کوتاه می کرد. مرد بدی نبود، ولی دست بزن داشت. قاسم آقا پدر فریدون بود. فریدون بهترین رفیقم بود و بیخ دیواری اش حرف نداشت. ما دور از چشم مادرم بیخ دیواری بازی می کردیم. مادرم از بیخ دیواری بدش می آمد و می گفت بازی لات هاست. مادرم از لات ها خوشش نمی آمد، برعکسِ خاله پری که توی زندگی اش عاشق یک لات شده بود. لات خاله پری با لاتی که ما می شناختیم، فرق داشت. لاتِ خاله پری آن لاتی که ما توی کوچه وخیابان می دیدیم نبود، یا دستِ کم خودش این طور خیال می کرد. فریدون دوتا خواهر هم داشت: فریده و فرشته. فریده چهار سال و فرشته سه سال از من بزرگ تر بود. من گاهی می رفتم اتاق فریدون این ها. فریدون که ما به ش می گفتیم فری، بهترین دوستم بود. مسعود و ممل هم بودند، ولی با فریدون بیشتر وقت می گذراندم. خاله پری با هیچ کدام از زن های همسایه، جز مادام، گرم نمی گرفت، می گفت این زن ها همه شان یک چیزی شان می شود و زن ها هم می گفتند خاله پری یک چیزی اش می شود. میانه ی خاله پری فقط با مادام خوب بود. مادام پیرزن لهستانی ای بود که همه دوستش داشتند. حتی بهجت خانم که از همه ایراد می گرفت و دعوایی بود، مادام را دوست داشت. بهجت خانم از آن آدم هایی بود که از دعوا خوشش می آمد، با این کار تفریح می کرد. بانو همیشه می گفت از دو چیز باید ترسید: یکی دیوار شکسته، یکی زن سلیطه؛ چون هر دو ممکن است سرت خراب بشوند. مادام با فال قهوه گرفتن خرج زندگی اش را درمی آورد. فک و فامیلی هم در آمریکا داشت که گاهی برایش پول می فرستاد. فال گرفتن مادام مثل مطب دکتر، ساعت داشت و زن ها باید از قبل وقت می گرفتند تا بروند توی اتاق مادام بنشینند و زل بزنند به دهن مادام و منتظر حرفی باشند که خوشحال شان کند، ولی مادام که زن راست گویی بود، کاری به این حرف ها نداشت. هر چی توی فنجان می دید، بی کم وکاست می گفت. زن ها هم بعد از این که مادام فال شان را می گفت، پولش را می دادند و خوشحال یا ناراحت از اتاق می آمدند بیرون. مادر من اهل فال گرفتن نبود. می گفت فال ما را خدا گرفته. از صبح می رفت کار می کرد و...

(همه مستاجرهای خانه ای که ما توش زندگی می کردیم...) نویسنده: مرجان شیرمحمدی انتشارات: چشمه

مرجان شیرمحمدی

سایر آثار نویسنده

مشاهده بیشتر

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خانه ی لهستانی ها - شیرمحمدی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل